به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، طی دو دهه گذشته، چین به سرعت به عنوان یک بازیگر مهم اقتصادی، سیاسی و امنیتی در خاورمیانه ظاهر شده است. چین به بزرگترین مصرف کننده نفت خاورمیانه تبدیل شده و تجارت این کشور در منطقه در ۲۰ سال گذشته به بیش از سه برابر افزایش یافته است. پکن نقش رو به گسترشی در صلح، امنیت و دیپلماسی منطقه ایفا میکند. استراتژی چین در خاورمیانه بر برنامهای جامع برای گسترش نفوذش در تقریباً همه حوزههای کلیدی تأکید دارد. چهار سال آینده برای تسریع تعاملات سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک چین در خاورمیانه، با تمرکز قوی بر تنوع بخشیدن به روابط اقتصادی، مشارکت در میانجیگری صلح و مدیریت توازن قدرت منطقهای که با تغییر شرایط در خاورمیانه که به واسطه جنگ غزه تغییر کرده است، بسیار مهم خواهد بود.
«یون سان» کارشناس اقتصاد بینالملل اندیشکده «بروکینگز» در گزارشی با عنوان «پیشبینی راهبرد چین در خاورمیانه طی چهار سال آینده» به بررسی سیاستهای احتمالی پکن در منطه طی دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ میپردازد.
مسیر روابط با کشورهای کلیدی
بحران غزه، دیپلماسی متعادل کننده سنتی چین در منطقه را در معرض یک آزمون جدی قرار داده است. تا سال ۲۰۲۳، چین توانسته بود روابط خود را با همه طرف های منطقه مانند ارتباط میان ایران و عربستان سعودی و بین جهان عرب و اسرائیل را به خوبی حفظ کند. این انعطاف استراتژیک به دلیل موقعیت جغرافیایی چین و عدم درگیری با قدرت های منطقه ای امکان پذیر شد. با این حال، بحران غزه محدودیت دیپلماسی موازنه چین را نشان داده است. با تغییرات و عدم اطمینان مرتبط با تعادل قدرت منطقه ای، دیپلماسی موازنه چین باید خود را با شرایط موجود تطبیق دهد.
تلاش های چین برای شکل دادن به یک معماری جدید امنیتی منطقه ای نفوذ ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد.بسیاری در چین، بحران غزه را به عنوان یک عقبگرد موقت برای روند آشتی اسرائیل و کشورهای عربی میدانند و در نهایت، عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی رخ خواهد داد. چین لزوماً خود را حامی چنین عادی سازی نمیداند، زیرا یک پیمان امنیتی بین ایالات متحده و عربستان سعودی که پیش شرط عادی سازی اسرائیل و عربستان است، تلاش های چین برای شکل دادن به یک معماری جدید امنیتی منطقه ای، دخالت و نفوذ ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد. چین هنوز نفوذ جدی بر تصمیم استراتژیک عربستان سعودی برای همسویی آن با غرب ندارد. با این وجود، چین احتمالا از تعامل خود با عربستان در حوزه های انرژی، اقتصادی و سیاسی برای بی اثر کردن کردن توافق دفاعی عربستان و ایالات متحده استفاده خواهد کرد به ویژه اگر چنین پیمانی شامل بندهایی باشد که مانع از همکاری های امنیتی و فناوری بین چین و عربستان سعودی شود.
چین اقدام علیه سازمان یا مکانیسم امنیتی منطقه ای به رهبری ایالات متحده که آن را «ناتوی خاورمیانه» مینامند، شروع کرده است.این بدان معناست که چین برای ایجاد تعادل در روابط امنیتی عمیق خود با ایالات متحده، ایجاد اهرم فشار تقویت روابط با عربستان سعودی و همچنین سایر کشورهای کلیدی عربی را در اولویت قرار خواهد داد. چین اقدام علیه سازمان یا مکانیسم امنیتی منطقه ای به رهبری ایالات متحده که آن را «ناتوی خاورمیانه» می نامند، شروع کرده است. به همین ترتیب، حمایت چین از تلاشهای ایران برای بازیابی قدرت و اعتبار خود پس از تحولات صورت گرفته در منطقه مهم خواهد بود. چین مایل است معماری امنیتی منطقهای را که بر توازن قوا پایه گذاری شده است، با ایران به عنوان یک ستون قوی و به عنوان شریک چین در مقابله با سلطه ایالات متحده در امور امنیتی منطقه ببیند، بنابراین، تضعیف ایران برای این رویکرد خوب نیست. چین در سال ۲۰۲۱ طرح ۲۵ ساله تعامل اقتصادی با ایران را امضا کرد.
چین اجازه نخواهد داد تهران شکست بخورد چون روابط پکن با تهران احتمالاً به تعادل روابط عربستان سعودی با ایالات متحده و اسرائیل کمک خواهد کرد.در حرکتی رو به جلو، چین ممکن است بازسازی قدرت تهران را برای حفظ توازن قدرت منطقه در اولویت قرار دهد. این امر می تواند مستلزم واردات بیشتر نفت خام ایران، افزایش سرمایه گذاری در زیرساخت های ایران و حمایت از رویکرد منطقه ای این کشور باشد. چین همچنان نگران تهدید تحریمهای ایالات متحده است، اما چنین حمایتی از سوی پکن ممکن است به شیوهای نسبتاً کمتر سیاسی مانند تجارت غیرقانونی و حمایتها دیپلماتیک رخ دهد. مقامات چینی معتقدند که ایران، روسیه و کره شمالی منافع بیشتری در سیاست بینالملل با این کشور دارند تا چین با ایالات متحده. اگر روابط آمریکا متحده و چین دوباره در دولت دوم ترامپ وارد یک «سقوط آزاد» دیگر شود، این نگاه به طور بالقوه می تواند تشدید شود. در مجموع، چین اجازه نخواهد داد تهران شکست بخورد، به ویژه به این دلیل که روابط پکن با تهران احتمالاً به تعادل روابط عربستان سعودی با ایالات متحده و اسرائیل کمک خواهد کرد.
مشارکت فزاینده در صلح منطقهای
«شیجینپینگ» رئیس جمهور چین برای اولین بار مفهوم معماری جدید «همکاری و امنیت مشترک و پایدار» در خاورمیانه را در سال ۲۰۱۸ طی هشتمین مجمع همکاری چین و کشورهای عربی را مطرح کرد. در سال ۲۰۲۲، «وانگیی»، وزیر خارجه چین، بر اساس پیشنهاد شی، خواستار «معماری امنیتی جدید در خاورمیانه» شد. وانگ علاوه بر تاکید به احترام به اصولی مانند پایبندی به گفت وگوهای سیاسی و دیپلماتیک، مرکزیت کشورهای منطقه و تقدس منشور ملل متحد، دو پیشنهاد ویژه در مورد گفتگوهای صلح منطقهای ارائه کرد:
اول، کنفرانس صلح بین المللی در مورد حل و فصل مساله فلسطین بر اساس راه حل دو دولتی. دوم، اینجاد یک بستر گفتگوی امنیتی خلیج فارس، برای رسیدگی به تنش بین ایران و کشورهای عربی. بر اساس این دیدگاه ها، هدف چین جایگزینی آمریکا به عنوان ضامن امنیت در منطقه نیست، در عوض چین در تلاش است تا با تسهیل ایجاد یک ساختار امنیتی جدید در خاورمیانه، سلطه منطقه ای ایالات متحده را تغییر دهد. ساختاری که چین با توجه به وزن رو به رشد اقتصادی و روابط سیاسی با قدرت های مختلف در منطقه می تواند نقش مهم تری در آن ایفا کند.
چین از زمان معرفی چشم انداز جدید خود، دو موفقیت در مسائل صلح و درگیری خاورمیانه داشته است یکی توافق میان ایران و عربستان و دیگری برگزاری اجلاس وحدت ملی فلسطین.چین از زمان معرفی چشم انداز جدید خود، دو موفقیت در مسائل صلح و درگیری خاورمیانه داشته است. در مارس ۲۰۲۳، عربستان سعودی و ایران به توافقنامه صلحی در پکن دست یافتند که اسماً با میانجیگری چین انجام شد. نقش دقیقی که چین در این توافق ایفا کرد موضوع بحثهای مهمی مانند اینکه آیا چین فقط گفتوگو را تسهیل کرده یا در واقع نقش تعیین کنند مهمی در میانجیگری میان دو کشور هم داشته است. با این حال، این اولین موفقیت بزرگ چین در میانجیگری در یک درگیری بین المللی بود. دومین موفقیت چین در ماه جون ۲۰۲۴ رخ داد، زمانی که ۱۴ جناح مختلف فلسطینی اعلامیه پکن در مورد پایان دادن به تفرقه و تقویت وحدت ملی فلسطین را در پکن امضا کردند. تردیدها در مورد عملی بودن و اجرای توافق بسیار زیاد است، اما این واقعیت که چین حداقل ریاست این فرآیند را برعهده داشت، نشان دهنده نفوذ فزاینده آن بر این موضوع است. چین با جایگاه تازه خود به عنوان یک «صلحساز» منطقهای، بدون شک مشارکت خود را در امور صلح خاورمیانه در چهار سال آینده افزایش خواهد داد که به نظر می رسد دیپلماتهای چینی و تحلیلگران خاورمیانه آماده این تحولات جدید هستند و برای کمک به ایدهها و برنامههایی در این راستا بسیج شدهاند. پیشبینی میشود پکن از نفوذ دیپلماتیک و کانالهای متعدد ارتباطی خود برای اثبات نقش و مشارکت خود در این زمینه استفاده خواهد کرد.
با این حال، میانجیگری چین در موضوع اسرائیل و فلسطین آسان نخواهد بود. ناتوانی چشمگیر پکن در ایجاد تغییر در جنگ غزه نشان دهنده ضعف چین به عنوان یک میانجی صلح است. در واقع، لحظه ای که چین با خودداری از محکوم کردن حمله ۷ اکتبر حماس، یک طرف را انتخاب کرد، بی طرفی و اعتبار خود را به عنوان میانجی از دست داد. این امر حکم می کند که چین باید روابط و نفوذ خود را بر پویایی داخلی جنبش فلسطین افزایش دهد تا قدرت جنبش را تقویت کند و توانایی پکن برای میانجیگری در مناقشه را افزایش دهد. بازسازی پس از جنگ در غزه، لبنان و سایر مناطق درگیر جنگ فرصت خوبی را برای چین فراهم می کند تا به چنین نفوذی دست یابد، زیرا چین در بازسازی زیرساخت ها تخصص دارد و منابع مالی برای حمایت از آن را نیز دارد.چین همچنین ممکن است تلاش های خود را برای میانجیگری بین ایران و سایر کشورهای خلیج فارس در خاورمیانه افزایش دهد، تهران هم اشتیاق بیشتری برای اقدامات آشتی جویانه در برابر عربستان از خود نشان داده است. روابط چین با ایران احتمالاً شتاب بیشتری خواهد گرفت، زیرا چین می خواهد شاهد احیای نوعی تعادل قدرت منطقه ای باشد. تقویت روابط با ایران و کشورهای عربی راهی برای نفوذ بیشتر در گفتگوهای سیاسی به چین می دهد.
نتیجه گیری
چالش های راهبردی حضور چین در خاورمیانه در دوران دولت ترامپ افزایش خواهد یافت. تا سال ۲۰۲۹، این منطقه به عنوان سنگ بنای امنیت انرژی چین باقی خواهد ماند و این امر باعث می شود پکن نقش، حضور و نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد تا از منافع مهم ملی خود محافظت کند. چین به تنوع بخشیدن به روابط اقتصادی خود با منطقه ادامه خواهد داد و از حوزه سنتی انرژی فراتر خواهد رفت و با سرمایه گذاری در انقال انرژی، اقتصاد دیجیتال و جستجوی مشتریان فناوری های پیشرفته اقدام خواهد کرد.
چین با پیروی از دیپلماسی متوازن، مایل به ایجاد روابط عمیق تر با، ایران و عربستان سعودی خواهد بود که این اقدام می تواند به ارتقای توانمندی ایران و ترمیم چهره تهران در منطقه کمک کند.
در نتیجه جنگ در غزه، روابط چین با کشورهای کلیدی منطقه به طور قابل پیشبینی از یک دوره تعدیل عبور خواهد کرد. این امر به ویژه در مورد اسرائیل صادق است، زیرا روابط چین و اسرائیل به دلیل بحران غزه بیشترین آسیب را دیده است. چین با پیروی از دیپلماسی متوازن، مایل به ایجاد روابط عمیق تر با، ایران و عربستان سعودی خواهد بود که این اقدام می تواند به ارتقای توانمندی ایران و ترمیم چهره تهران در منطقه کمک کند. چین خود را نوع جدیدی از صلحساز منطقهای میداند و احتمالاً قصد دارد نقش بزرگتری در میانجیگری میان جناحهای مختلف فلسطینی و بازسازی غزه ایفا کند. پیشنهاد «معماری امنیتی جدید در خاورمیانه» ویژگی برجستهتری در سیاست چین در قبال منطقه بین سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۹ خواهد بود. همه اینها پیامدهای مهمی برای دولت آینده ترامپ دارد. از آنجایی که انتظار میرود دونالد ترامپ از امنیت اسرائیل حمایت کند، برای عادیسازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل فشار بیاورد و ایران را با تحریمهای بیشتر تحت فشار قرار دهد، چین فعالانه برای بهرهبرداری از سیاست ایالات متحده و پیشبرد منافع و نفوذ چین در منطقه تلاش خواهد کرد. بحران غزه نمونه بارز این است که چگونه چین از موقعیت واشنگتن برای تضعیف رهبری منطقه ای و اعتبار ایالات متحده استفاده کرده است. واشنگتن می تواند مطمئن باشد که چین آماده است تا این کار را برای چهار سال آینده ادامه دهد. این بدان معناست که سیاست خاورمیانه ای دولت ترامپ باید به دنبال پاسخی به سیاست های چین در منطقه باشد و فقدان آن توانایی چین را برای ایفای نقش حامی و مدافع مردم فلسطین تقویت می کند و در نتیجه نفوذ پکن و روابط آن با جهان اسلام را تقویت می شود.
روابط اقتصادی رو به رشد و متنوع چین با خاورمیانه به طور مستقیم نقش و رهبری سنتی ایالات متحده را به چالش خواهد کشید.
روابط اقتصادی رو به رشد و متنوع چین با خاورمیانه به طور مستقیم نقش و رهبری سنتی ایالات متحده را به چالش خواهد کشید. یک استراتژی تعامل اقتصادی قوی فراتر از موضوع نفت هیچگاه در سیاست منطقه ای ایالات متحده وجود ندارد. از آنجایی که منطقه آینده اقتصادی خود را متصور است و برای تنوع بخشیدن به رشد اقتصادی خود برنامه ریزی می کند، ایالات متحده فضا را از دست خواهد داد و میدان را برای چین خالی خواهد کرد اگر نتواند به تقاضای منطقه برای صنایع با فناوری پیشرفته و منابع انرژی جدید پاسخ دهد. همکاری فناوری چین با کشورهای خاورمیانه، به ویژه در زمینههای اقتصاد دیجیتال و زیرساختها، توانایی ایالات متحده برای پیشبرد امنیت و سایر همکاریها در منطقه را با چالشی فوری مواجه خواهد کرد. دولت ترامپ میتواند با شرکتهای بخش خصوصی ایالات متحده همکاری کند تا گزینههای جایگزین برای فناوریها و محصولات چینی را به کشورهای خاورمیانه ارائه دهد.
نظر شما