بسیاری از كارشناسان اعتقاد دارند نظام حزبی بهترین راه برای اجرای مردم سالاری و تامین منافع همه شهروندان یك كشور است. به نظر این كارشناسان رقابت احزاب و نگرش های مختلف كه برخی اوقات در مورد مسایل، دیدگاه های مخالفی دارند می تواند بهتر منافع جامعه و كشورها را تامین كند. برخی كارشناسان و نظریه پردازان سیاسی حتی پا را فراتر نهاده و اعتقاد دارند كه نظام هایی كه در آن ها دو حزب بسیار پرقدرت وجود دارند كه دارای حمایت و پشتیبانی فراوانی در میان افراد جامعه هستند، می توانند به راحتی سیستم را كنترل و بر مشكلات فایق آیند، اما دو حزبی كه با عناوین مختلف راست، چپ، محافظه كار، جمهوری خواه، كارگر، لیبرال، ناسیونال و ده ها نام دیگر در كشورهای مختلف جهان با هم به رقابت می پردازند، نماد دموكراسی نیستند، زیرا نماینده همه افراد جامعه نیستند و به نظرات همه اهمیت نمی دهند. شاید بهترین شاهد بر این ادعا، اقبال پایین واجدین شرایط رای دهی در انتخابات باشد، ولی حتی در صورت قبول این توجیه كه آنها اكثریت جامعه را در اختیار دارند این پرسش مطرح می شود كه چرا در اكثر موارد اهداف مشابه با رقیب را دنبال می كنند و نتایج كار آنها یكسان است و یا اینكه چرا تنها منافع عده ای خاص و انگشت شمار تامین می شود؟ پرسش دیگر اینكه تكلیف احزاب ثالث و دیگر گروه هایی كه دارای اكثریت نیستند چه می شود و منافع گروهی و جناحی آنها چرا باید فدای یك حزب پیروز شود؟
نظام دو قطبی در برخی كشورهای جهان همچون ایالات متحده، انگلیس، كانادا و ... فعلا برقرار است و از آن تعریف و تمجید بسیاری می شود. همه مسایلی كه در مورد نقایص نظام دو حزبی در آمریكا بیان می شود به نوعی در سطح وسیعتر آن به تمامی كشورهایی كه به صورت دو حزبی كنترل می شوند و یا به سوی این سیستم حركت می كنند، قابل تعمیم است.
** ضرورتی به نام حزب ثالث
------------------------------
در این شرایط بسیاری از كارشناسان در آمریكا اعتقاد دارند باید تابوی نظام دو حزبی شكسته شود و یك حزب ثالث وارد بازی سیاسی شود تا دور نمای فعلی قانونگذاری و قدرت در كشورها به ویژه آمریكا را تغییر دهد.
وبسایت خبری یو.اس.نیوز (U.S. News) در مقاله ای به بررسی نظام دو حزبی و گفت و گو با 'چارلز ویلان' نویسنده كتاب 'مانیفست میانه روی' پرداخت. وی استاد دانشگاه در رشته سیاست عمومی و از سرشناسان سیاست پشت پرده در آمریكا بوده و مدت ها وظیفه نوشتن سخنرانی های مقامات جمهوری خواه را برعهده داشته است. ویلان در انتقاد از رویه های سیاسی احزاب در آمریكا و افول قریب الوقوع نظام آمریكا اعتقاد دارد كه در شرایط فعلی سیستم حكومتی دو حزبی در آمریكا به تندروهای هر دو حزب قدرت عمل بسیاری می دهد. این قدرت در بسیاری از موارد حتی نهادینه شده است. به عنوان نمونه انتخابات اولیه به این معنی است كه رای دهندگان مستقل زیادی در ایالت های آمریكا ضرورتا ناچارند از میان دو نامزد انتخاب خود را انجام دهند.
از طرف دیگر دایره انتخاب حتی در مجلس آمریكا بسیار محدود است و اگر فردی به دنبال نامزدی لیبرال تر و یا محافظه كارتر باشد، نمی تواند انتخابی داشته باشد. اعضای كنگره نیز همیشه خود را در حیطه محافظه كار یا لیبرال حفظ می كنند.
** حزب سوم؛ عامل موازنه قدرت
-----------------------------------
چارلز ویلان در مورد هدفش از نوشتن این كتاب می گوید: این كافی نیست كه شما یك دموكرات نیستید و یا جمهوری خواه نباشید، بلكه باید دید تكلیف مستقل ها در میان این دو حزب چیست؟ اكنون در آمریكایی ها تمایل بسیاری وجود دارد كه خود را مستقل معرفی كنند و مدیریت این افراد سخت است. اكنون بهترین چیز برای امریكا تشكیل و تقویت یك حزب میانه رو است كه بهترین اصول هر دو حزب را بكار بندد و با آن، سیستمی را كه اكنون وجود دارد تغییر دهد.
وی اعتقاد دارد اكنون با مطرح شدن بحث های مربوط به مخالفت با سلاح گرم، زمینه برای بروز و قدرت گیری یك حزب دیگر بیش از قبل فراهم شده است.
وی اعتقاد دارد حزب سوم نمی تواند آنقدر قوی باشد كه به فكر انتخابات ریاست جمهوری آمریكا باشد، اما از آنجا كه شرایط در انتخابات سنا متفاوت است، حزب میانه رو می تواند به آن امیدوار باشد، زیرا نیازی به داشتن اكثریت در سنا وجود ندارد. فرض كنید در سنا، دموكرات ها 47 و جمهوری خواهان نیز همین میزان رای داشته باشند، یك حزب میانه رو حتی با تعداد آرای كم هم می تواند دارای رای طلایی و موثر موسوم به 'swing vote' شود كه هر یك از دو حزب قدرتمند نیازمند همراه ساختن آن با خود برای پیشبرد سیاست هایشان هستند.
** احزابی بزدل و ناكارآمد
---------------------------
از سال 2011 اعلام شد كه نارضایتی از سیستم دو حزبی در كشوری كه خود را الگوی نظام دو حزبی می داند یعنی ایالات متحده آمریكا افزایش یافته است. به همین دلیل شبكه تلویزیونی بلومبرگ، شبكه رادیوی ملی 'National Public Radio' و بسیاری از رسانه های دیگر به این موضوع پرداختند. در مناظره ای كه به وسیله وبسایت خبری 'ivn.us'برگزار شد این موضوع بررسی شد و در نهایت این شبكه نتیجه گرفت كه نظام دوحزبی در آمریكا، این كشور را غیرقابل كنترل ساخته است.
در مناظره ای كه چهار مفسر و كارشناس برجسته مسایل سیاسی در داخل آمریكا به نام های 'آریانا هافینگتون'، 'دیوید بروكس'، 'زیو چفتز' و 'پی.جی. روروك' شركت داشتند، هر یك به عنوان دفاع و انتقاد از این نوع حكومت و تحلیل شرایط در آمریكا پرداختند.
هافینگتون كه آغاز كننده این مناظره بود اعتقاد داشت كه در ایالات متحده آمریكا دو حزب دموكرات و جمهوری خواه نه تنها به مسایل سیاسی و مشكلات توجه ندارند و حل آنها را به تاخیر می اندازند، بلكه در مسیر برخورد با چالش های بزرگ و مهمی همچون جنگ و حضور در عراق و افغانستان و حتی مشكلات عظیم مالی و اقتصادی كه گریبان آمریكا را گرفته است، اخلال ایجاد می كنند و گرچه هر دو یك مسیر را می روند، اما هر یك از آنها سعی می كنند تا از این حربه برای پیشبرد منافع و قدرت خود استفاده كنند.
وی می گوید نشانه نارضایتی مردم از سیستمی كه این دو حزب در آمریكا به وجود آورده اند این است كه در یكی از آخرین انتخابات (قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 ) تنها 42درصد از واجدان شرایط رای خود را به صندوق رای ریختند.
وی تاكید دارد كه این سیستم به عرصه های بزرگ رقابتی، فراتر از دو حزب نیازمند است.
** مشكل اصلی رای دهندگان هستند
-----------------------------------------
روروك نیز با نظر وی موافق است و عقیده دارد كه دو حزب بزرگ و دارای اكثریت در آمریكا ناكارآمد و بزدل هستند، اما با تمام این مشكلات فعلا نمی توان راه حل جایگزینی برای آن پیدا كرد.
روروك حزب جمهوری خواه را 'stupid party' و حزب دموكرات را 'silly party' (احزاب نادان)نامید، زیرا سیاست های آنها باعث دشمنی های بسیاری با رای دهندگان آمریكایی در سطح جهان شده است، در عین حال، وی بزرگترین مشكل را در آمریكا، 'رای دهندگان نفرت انگیز' و انتخاب های آنها می داند كه تنها به این دو حزب نادان بسنده می كنند.
** نظام دوحزبی قبیله ای
---------------------------
اما دیوید بروكس اعتقاد دارد این سیستم است كه باعث فساد سیاست ها و سیاست مدارها می شود، زیرا نظام های دو حزبی بیشتر حالت قبیله ای پیدا كرده اند و در آمریكا نیز شرایط احزاب دموكرات و جمهوری خواه این حالت را دارند. به علاوه، این سیسستم برای مشكلات راه حل های ناقص در پیش می گیرد. همین سیستم است كه افراد و كارشناسان را خراب می كند به همین دلیل است كه میلیون ها آمریكایی به افرادی محتاط و محافظه كار تبدیل شده اند.
زیو چفتز اظهار داشت كه مردم آمریكا اعتقاد دارند كه ایالات متحده با این شرایط، غیر قابل كنترل شده است، زیرا به شدت نظام را از نظر سیاسی قطبی كرده است و از وقوع اجماع سیاسی در آمریكا جلوگیری می كند.
** استبداد دو حزبی
----------------------
نظام دوحزبی كه اكنون به خط مشی حاكم در ایالات متحده تبدیل شده است، اكنون به صورت چهره مشخص سیاسی وارد عرصه شده است و بسیاری آن را یكی از استبدادی ترین جنبه های سیاست در داخل می دانند، زیرا در آن، نظام ناگزیر باید از بین دو حزب و یا گروه حاكم انتخاب شود، اختیار را از رای دهندگان سلب كرده و حتی درصورت امتناع از رای دادن آن ها را مجازات خواهد كرد، زیرا اعتقاد دارد رای ها نباید هیچگاه به هدر برود.
'لیزا دیش' نویسنده كتاب 'سیستم استبدادی دو حزبی' (The Tyranny of the Two Party System) عنوان می دارد كه در سال 1998 رای دهندگان ایالت 'مینه سوتا' با انتخاب حزب 'اصلاحات' (Reform Party) و با رای به كاندیدایشان، 'جس ونتورا'، اقدامی شگفت آور و تاریخی آفریدند. گرچه تحلیل های متعددی در مورد این انتخاب مردم مینه سوتا ارائه شد، اما نویسنده باور دارد كه انتخاب مردم این ایالت نه به خاطر تبلیغات اندك احزاب قدرتمند آمریكا و نه به خاطر ظاهر فرد اتخاذ شد، بلكه دلیل اصلی این حادثه، فرهنگ مردمی بود. فرهنگ مردمی و پوپولیستی جس ونتورا ( سی و هشتمین فرماندار مینه سوتا از 1999 تا 2003 و شهردار این شهر از 1991 تا 1995) بود كه باعث این انتخاب شد. ونتورا از آن پس دیگر تمایلی برای نامزدی مجدد در انتخابات نداشت. برخی وی را جمهوری خواه و برخی او را مستقل عنوان كردند، اما وی قول هایی را كه به مردم داده بود، اجرا كرد.
به نوشته این كتاب، گر چه هنوز هم اندیشمندان آمریكایی برای ارتقای سیستم دو حزبی تلاش می كنند، ولی شهروندان آمریكایی تنها با این گزینه روبرو هستند كه از میان دو حزب یكی را انتخاب كنند نه اینكه به نامزدی كه می خواهند رای دهند.
سیستم انتخاباتی آمریكا كه نمونه بارز نظام دو حزبی محسوب می شود، حضور در انتخابات و رای دادن به یكی از این دو را به عنوان دلیلی برای رضایت شهروندان از سیستمی می داند كه مجبورند آن را بپذیرند. در حقیقت، آنها حق انتخاب دیگری ندارند، زیرا حزب سوم نمی تواند در دوران قبل از انتخابات با احزاب بزرگ رقابت كند.
برخی این شرایط را معمای سیستم دو حزبی می نامند، اما بسیاری همچون نویسنده این كتاب ، آن را استبداد دو حزبی عنوان كرده اند، زیرا آن را حاصل رویه ها و عادات و اعتقادات و قوانینی می دانند كه در قرن بیستم تحكیم شده اند. این دو حزب، وارث ترتیباتی هستند كه در آن عرصه را برای حضور كاندیدای قدرتمند ثالث تنگ می كند. این درحالی است كه این دو حزب نیز با قوانینی كه در دوران حكومت وضع می كنند، این رویه را استوارتر می سازند و در نهایت بار گناه بر دوش انتخاب مردم افكنده می شود و آنها عامل اخلال در امور كشور به علت نوع انتخاب شان اعلام می شوند.
** بازی برد و باخت دوحزبی
-----------------------------
تقریبا اكنون همه شهروندان كشورهایی كه با سیستم دو حزبی اداره می شوند، نیاز به حزب سوم میانه رو یا متفاوت را احساس می كنند. وبسایت روزنامه 'هافینگتون پست' نیز اعتقاد دارد كه نظام دوحزبی ناكارآمد است زیرا نمی توان با آن همه شهروندان را به دو دسته تقسیم كرد. معمولا دو حزب قدرتمند درگیر منازعات سیاسی خود در چارچوب بازی های سیاسی برد و باخت (بازی با حاصل جمع صفر) هستند و كاری به قانون گذاری خوب برای كشور ندارند. آن ها تنها به فكر منافع حزبی هستند.
به نظر این روزنامه نیز اگر حزب سومی وجود داشته باشد كه بتواند 5 درصد از نمایندگان را از آن خود كند، می تواند دو حزب اصلی را به خود نیازمند سازد. این حزب اقلیتی می تواند به قدرتی بزرگ و هم طراز با احزاب اصلی تبدیل شود، اما در شرایط فعلی وقوع چنین حالتی در آمریكا دور از ذهن به نظر می رسد.
** سرخوردگی از دو حزب
----------------------------
وبسایت خبری 'News Letter'(از نشریات دانشگاه جان هاپكینز) نیز در بررسی این موضوع نظام دو حزبی را مخالف دموكراسی می داند و به عنوان نمونه این نظر را در مورد سیستم حكومتی آمریكا را بیان می دارد كه 'سیستم دو حزبی به حدی در آمریكا ریشه دوانده كه هیچ كس در مورد درستی آن پرسش نمی كند. در هر انتخاب چپ و راست را از طریق رسانه ها و نمایش تلویزیونی روبروی هم قرار می دهد تا رای دهندگان را برای دادن رای تحریك كند، اما نكته اینجاست كه این سیستم احتیاج به اصلاحات در همه حیطه ها دارد تا بتواند دموكراسی و پاسخگویی را اجرا كند، زیرا اگر دولتی پاسخگو در آمریكا قدرت بگیرد، حتما دو حزب را نابود و محو خواهد كرد.'
پژوهش های اخیر نشان می دهند كه مردم نسبت به این دو حزب به شدت سرخورده شده اند. نتایج تحقیق موسسه 'پیو' نشان داد كه 57 درصد رای دهندگان می گویند دوست دارند مستقل از دو حزب باشند. 'سی ان ان' بعد از انجام یك نظر سنجی اعلام كرد كه 80 درصد مردم از احزاب دموكرات و جمهوری خواه ناراضی هستند و تنها 9 درصد رضایت كامل دارند.
** شكست حزب رقیب به هر قیمتی
----------------------------------------
وبسایت 'politicalcortex' نیز در این مورد اعتقاد دارد نظام دو قطبی حد فاصلی است بین استبداد در نظام های یك قطبی تا بی ثباتی نظام های چند قطبی. همین موضوع باعث می شود كه در بسیاری از كشورها این نوع حكومت شكستی فجیع را به دنبال داشته باشد، زیرا دو حزب اخلاقیات را فراموش می كنند، از رسیدگی و حل و فصل بلند مدت مشكلات ملی، باز می مانند و در عوض تنها به فكر شكست رقیب و منافع خود و شركت ها و سیاستمداران پرقدرتی هستند كه از آن ها حمایت می كنند. ضمن اینكه اتحاد در میان مردم را با تبدیل كردن آن ها به دو قطب مخالف دچار خدشه می كنند.
به عنوان مثال در آمریكا حزب جمهوری خواه بر بازار آزاد، حق زندگی مردم، دولت محدود و دفاع ملی قدرتمند برای امن كردن مرزها و تفاسیر سخت گیرانه از قوانین تاكید دارد، حال آنكه حزب دموكرات بر حق فقرا برای دریافت كمك از دولت، محیط زیست، خلع سلاح هسته ای، افزایش كمك های مالی خارجی، حقوق اقلیت ها و راه اندزی تجارت های بزرگ متمركز می شود. به نظر كارشناسان، آمریكا و یا هر كشور دارای سیاست دوحزبی به همه این سیاست ها با هم نیاز دارد نه اینكه برخی از آن ها به بهای اهداف دیگر نادیده گرفته شوند.
به نظر نویسنده این مقاله، از طرف دیگر وقتی رییس جمهوری از برآورده كردن شعارها و حتی خواسته های مردمی به هر دلیلی باز می ماند، مردم به سوی حزب رقیب آن گرایش پیدا می كنند، اما مردم نمی دانند كه حزب رقیب نیز دارای افراد فاسد زیادی در درون خود است كه منافع خاص شخصی یا گروهی را دنبال می كنند. گروه های مختلف و لابی های متعدد ثروتمند، هیچگاه قدرت عرض اندام به منفعت عموم را نمی دهند و منافع مردم و كشور قربانی منافع گروهی خاص می شود.
** بازی زرگری دوحزب برای مردم
------------------------------------
باید دید كه نتیجه حاكمیت دو حزبی بر سرنوشت یك كشور چیست و با وجود فقدان رضایت مردم از این شرایط، این دو حزب تا چه زمانی می توانند به كار ادامه دهند. وبسایت 'Infowar'كه متعلق به 'الكس جونز'، منتقد سیاست های نظام حاكم در ایالات متحده است، نقص موجود در این نوع حكومت را به گونه ای دیگر می بیند و در مطلبی با شكست خورده دانستن نظام دو حزبی در این كشور می نویسد: در حالی كه سیاستمداران آمریكایی در مقابل دوربین ها با هم می جنگند، اما در پشت پرده باهم سر بر یك متكا می گذارند و خوشگذرانی می كنند.
وی بوش پدر، كلینتون، بوش پسر و اوباما كه همگی از روسای جمهور چند دهه اخیر آمریكا بوده اند را از یك قماش می داند. به نظر وی، در دوره های آنها هیچ تغییری رخ نداد و ارزش ها، اخلاقیات و آزادی های جامعه آمریكایی در دوره های ریاست همه آنها نادیده گرفته شد.
به نظر او، همه آنها از جمله باراك اوباما كه از حزب رقیب رییس جمهور قبلی اش بود و وعده تغییر را به مردم داد تا شرایطی كه بدترین رییس جمهور آمریكا (بوش) در این كشور به وجود آورد، عوض كند، كاری انجام ندادند. اوباما هم راه پیشینیان خود را دنبال كرد و منافع خاص لابی گر ها را مورد توجه قرار داد، اوباما راه بوش در محدود كردن آزادی ها را ادامه داد، كمك های مالی چند صد میلیاردی را كه بوش به شركت ها اعطا می كرد تكمیل كرد و نیروهای نظامی آمریكا در دیگر كشورها را بیشتر كرد.
این مقاله همه این افراد را عضو یك تیم جهانی می داند كه كارهای بر زمین مانده یكدیگر را به اتمام می رسانند. دو حزب همه چیز آمریكا به غارت رفته برده اند و مردم آمریكا را تنها با خوردن ذرت بوداده و تماشای فیلم سینمایی سرگرم كرده اند. با این وضع، شرایط برای یك انقلاب و درك واقعیت آماده می شود، اما ممكن است زمان آن بسیار دیر شده باشد.
پژوهش**9130**9241
تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۳
گروه پژوهش هاي خبري- بسياري از كارشناسان در آمريكا اعتقاد دارند بايد تابوي نظام دو حزبي شكسته شود و يك حزب ثالث وارد بازي سياسي شود تا دورنماي فعلي قانونگذاري و قدرت در كشورها به ويژه آمريكا را تغيير دهد و منافع مردم را تامين كند.