تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۷

تهران -ايرنا- متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري، مثنوي معنوي حضرت مولانا را دريايي از حكمت و معرفت مي داند كه به گفته ي وي اين دريا حاوي نكات دقيق معرفه الروحي و اجتماعي و عرفاني است .آنچه در پي مي آيد بررسي تمثيل هايي از مثنوي مولوي است كه در آثار متعدد استاد نقل شده اند.

به گزارش گروه انديشه ايرنا ، قرنهاست كه متفكران و انديشمندان ايراني و غير ايراني از درياي حكمت و معرفت عرفا و شاعران حكيمي همچون خيام ، فردوسي ، حافظ ، سعدي ، مولانا كه پيشگامان عرصه ي انديشه اند بهره مي جويند. گاه براي شناخت مباني فكري يك فيلسوف يا متفكر معاصر به ميزان مراجعات او در استفاده از افكار آن حكما، توجه مي كنند.

استاد شهيد مرتضي مطهري از متفكران معاصر كه روز بزرگداشت مقام معلم درايران همواره با نام ايشان پيوند دارد از جمله انديشمنداني است كه به گواه آثارش در طول زندگي علمي خويش از منابع بي شمار فكري آگاهي داشته و به فراخور حال و تناسب موضوع همواره از آراء و افكار ساير متفكران ايران و جهان بهره برده است.

در بسياري از آثار استاد مطهري بيش از صدها يا هزاران نقل قول و تمثيل از مثنوي معنوي حضرت مولانا آمده است كه استاد ، هوشمندانه در موضوعات مختلف از آنها استفاده كرده است. اين بهره گيري استاد شهيد ازمنابع اصيل عرفان اسلامي يكي از دلايلي است كه خوانش آثار ايشان را تا به امروز نيز براي دانشجويان وعلاقمندان، دل پذير مي نمايد.

در اين نوشتار به برخي از مواردي كه استاد در موضوعات گوناگون، تمثيلي از مثنوي را براي درك و بيان بهتر يك اصل فلسفي يا اخلاقي در آثارشان بيان كرده اند، اشاره مي شود.

مجموعه كليات علوم اسلامي كه پس از شهادت استاد به چاپ رسيد شامل موضوعاتي است كه وي آنها را براي جواناني به رشته ي تحرير درآورد كه نخستين قدم هاي خود را در راه شناخت معارف اسلامي برمي داشتند. سعي استاد همواره بر آن بود كه در اين دروس، سادگي و اختصار را در عين صحت به كار برد و راه جوانان را براي ورود به فضاي متعالي فرهنگ اسلامي هموار سازند.

در جلد دوم اين مجموعه (كلام -عرفان - حكمت عملي ) شهيد مطهري به معرفي اجمالي درباره ي عرفاي بزرگ اسلام و نيز حضرت مولانا مي پردازد.

ايشان درباره ي زندگي مولانا مي نويسد: ' مولانا جلال الدين محمد بلخي رومي معروف به مولوي ، صاحب كتاب جهاني مثنوي از بزرگترين عرفاي اسلام و از نوابغ جهان است. نسبش به ابوبكر مي رسد. مثنوي او دريايي است از حكمت و معرفت و نكات دقيق معرفه الروحي و اجتماعي و عرفاني. در رديف شعراي طراز اول ايران است . مولوي اصلاً اهل بلخ است . در كودكي همراه پدرش از بلخ خارج شد. پدرش او را با خود به زيارت بيت الله برد. با شيخ فريدالدين عطار در نيشابور ملاقات كرد . پس از مراجعت از مكه همراه پدر به قونيه رفت و آنجا رحل اقامت افكند. مولوي در ابتدا مردي بود عالِم و مانند علمايِ ديگرِ همطراز خود به تدريس اشتغال داشت و محترمانه مي زيست تا آنكه با شمس تبريزي عارف معروف برخورد ، سخت مجذوب او گرديد و ترك همه چيز كرد. ديوان غزلش به نام شمس است . در مثنوي مكرر با سوز و گداز از او ياد كرده است. مولوي در سال 672 در گذشته است.' 1

- در ادامه، برخي موضوعات مختلف در آثار استاد شهيد مرتضي مطهري كه با ذكر تمثيلي از مثنوي معنوي مولانا توضيح داده شده است را مي آوريم:



** مولوي و اصل ِ ' النّهايات هي الرجوع الي البدايات'

استاد مطهري در باب منازل و مقامات عرفاني ، پس از تعريف عرفان و بررسي هدف عرفان به ذكر منازل عرفاني مي پردازد. ايشان براي بيان اولين منزل سير و سلوك به اصلي كه عرفا به آن معتقدند اشاره مي كند كه عبارت است از : النّهايات هي الرجوع الي البدايات يعني پايان ها بازگشت به آغازهاست . وي پس از توضيحاتي چند درخصوص اصلِ ذكر شده از مولوي مدد مي جويد و مي گويد : مولوي اصل النّهايات هي الرجوع الي البدايات را اينچنين بيان كرده است :

جزءها را رويها سوي كُل است

بلبلان را عشق با روي گل است

آنچه از دريا ، به دريا مي رود

از همانجا كآمد آنجا مي رود

از سَرِ كُه سيل هاي تندرو

وز تن ما جان عشق آميز رو (مثنوي معنوي - دفتر دوم)

استاد مي افزايد : مولوي در حقيقت در اولين ابيات مثنوي، اولين منزل عارف يعني ' اراده ' به اصطلاح عرفا را طرح مي كند كه عبارت است از شوق و ميل به بازگشت به اصل كه توأم با احساس تنهايي و جدايي است . مي گويد:

بشنو از ني چون حكايت مي كند

از جدايي ها شكايت مي كند

كز نيستان تا مرا ببريده اند

از نفيرم مرد و زن ناليده اند

سينه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگويم شرح درد اشتياق

هر كسي كو دور ماند از اصل خويش

بازجويد روزگار وصل خويش ( مثنوي معنوي - دفتر اول ) 2



** اهميت وقت در نظر عرفا

يكي از اموري كه همواره در نظر عرفا داراي اهميت بوده است مسأله ي وقت است با معناي اصطلاحي خودش. استاد مطهري درمجلد دوم كليات علوم اسلامي در مبحث توضيح برخي اصطلاحات عرفاني به موضوع وقت اشاره كرده و مي گويد : 'عارف بايد وقت شناس باشد . يعني حالتي كه از غيب بر او عارض شده است و وظيفه اي كه در زمينه ي آن حالت دارد بايد بشناسد و هم عارف بايد ' وقت ' را مغتنم بشمارد. لهذا گفته اند : عارف ابن الوقت است .

مولوي مي گويد :

صوفي ابن الوقت باشد اي رفيق

نيست فردا گفتن از شرط طريق ' (مثنوي معنوي - دفتر اول ) 3



** عدل از ديدگاه حضرت علي (ع) در شعر مولوي

استاد در سخنراني اي در باب عدالت و مساوات به كلامي از اميرالمؤمنين (ع) اشاره نمود كه مي فرمايد : ' العدل ُ يَضِعُ الامور مَواضِعُها ' يعني عدل هر چيزي را در جاي خود و محل خود قرار مي دهد . همچنين استاد روايتي را نقل مي كند كه در آن از حضرت علي (ع) سؤال مي شود عدل افضل است يا جود ؟ حضرت در جواب مي فرمايند: عدل افضل است؛ چرا كه هر چيزي را در محلّ خود قرار مي دهد اما جود اشياء را از محل خود خارج مي كند. استاد سپس شعري از مولانا را كه عيناً دلالت بر كلام مولاي متقيّان علي (ع) دارد را نقل مي كند:

عدل وضع نعمتي در موضعش

نه بهر بيخي كه باشد آبكش

ظلم چه بود وضع در ناموضعي

كه نباشد جز بلا را منبعي

عدل چه بود آب ده اشجار را

ظلم چه بود آب دادن خار را (مثنوي - دفتر پنجم ) 4





** حديث پيامبر (ص) در كلام مولوي

استاد مطهري در باب نظر قرآن درباره ي وجدان روايتي را از پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه وقتي آيه ي 'تَعاوَنوا عَلي البِرِّ و التَّقوي و لا تَعاوَنوا عَلي الاِثمِ و العُدوان' نازل شد شخصي به نام وابصه نزد پيامبر آمد و درباره ي تعريف بِرّ و تقوا و اِثم و عُدوان سؤال كرد . پيامبر در پاسخ فرمود براي يافتن معنايش ' از قلبت استفتاء كن ' ، استاد سپس مي افزايد : ' اين شعر مولوي كه : گفت پيغمبر كه استفتوا القلوب ... ، همين حديث را بيان مي كند. (مثنوي -دفتر ششم ) 6





** مولوي و كانت

استاد در باب وجدان و اثبات اختيار انسان نظر كانت را بيان مي نمايد كه محور فلسفه اش وجدان اخلاقي است و مي نويسد: كانت مي گويد اگر ما بخواهيم از راه عقل نظري يعني فلسفه اثبات كنيم كه انسان آزاد و مختار است نمي توانيم. عقل نظري آخرش به جايي مي رسد كه آدم بگويد انسان اختيار ندارد و يك موجود مجبور است . ولي از راه حس اخلاقي كه امري است دروني و وجداني به اين مي رسيم كه انسان آزاد و مختار است . استاد سپس مي افزايد : اين حرف تازه اي نيست . مولوي مي گويد :

اين كه گويي اين كنم يا آن كنم

خود دليل اختيار است اي صنم ( مثنوي - دفتر پنجم ) 7



** تمثيل مولوي از قيامت

استاد مطهري در فصلي از كتاب فلسفه ي اخلاق در فصل خود و ناخود به شعري از مولانا اشاره مي كند و بيان مي دارد اي كسي كه ميل ها و طبيعت در كشمكش دروني ات پيروز شده تو خودت را باخته اي چون بيگانه را با خودت اشتباه مي كني :

تو به هر صورت كه آيي بيستي

كه منم اين والله آن تو نيستي/

يك زمان تنها بماني تو ز خلق

در غم و انديشه ماني تا به حلق

اين تو كي باشي كه تو آن اوحدي

كه خوش و زيبا و سرمست خودي (مثنوي - دفتر چهارم )

سپس استاد به ذكر تمثيلي در باب قيامت از زبان مولوي مي پردازد كه فرض كنيد شخصي خانه اي براي خودش ساخته است آن روزي كه حركت مي كند برود داخل خانه ، مي بيند خانه را در زمين ديگران ساخته . چه حالتي به انسان دست مي دهد ؟ استاد مي گويد اين همان آدمي است كه وارد قيامت مي شود و خودش را مي بيند مثل يك زمين لخت ، آنكه برايش كار نكرده خودش است و آنكه برايش كار كرده او نبوده.

در زمين مردمان خانه مكن

كار خود كن كار بيگانه مكن

كيست بيگانه تن خاكي تو

كز براي اوست غمناكي تو

تا تو تن را چرب و شيرين مي‌دهي

جوهر خود را نبيني فربهي

گر ميان مشك تن را جا شود

روز مردن گند او پيدا شود (مثنوي معنوي - دفتر دوم )



** مولوي و بلال حبشي

استاد مطهري در ذكر نمونه هايي از دلباختگي هاي مؤمنين تاريخ اسلام به رسول اكرم (ص) به ابوذر و بلال اشاره مي كند. استاد همچنين به يك فرق اساسي بين مكتب انبياء و مكتب فلاسفه اشاره مي كند كه عبارت است از اينكه شاگردان فلاسفه فقط متعلم اند و فلاسفه نفوذي بالاتر از نفوذ يك معلم ندارند اما انبيا نفوذشان از قبيل نفوذ يك محبوب است كه تا اعماق روح محب راه مي يابد و تمام رشته هاي حياتي او را در دست مي گيرد. بلال يكي از همين دلباختگان پيامبر (ص) است ، و تمام شكنجه ها را متحمل مي شود اما از ايمان به حضرت محمد (ص) تبرّي نمي جويد. استاد داستان تعذيب بلال را از مولوي نقل مي كند و مي نويسد :' انصافاً مولوي شاهكار كرده است '



تن فداي خار مي كرد آن بلال

خواجه اش مي زد براي گوشمال

كه چرا تو ياد احمد مي كني

بنده بد منكر دين مني

مي زد اندر آفتابش او به خار

او احد مي گفت بهر افتخار ( مثنوي معنوي - دفتر ششم ) 9



** خودآگاهي و خدا آگاهي

استاد درباره ي رابطه ي اين دو امر نيز به مولوي اشاره مي كند و مي نويسد : مولوي راجع به اينكه ' خودآگاهي' هيچوقت از ' خداآگاهي جدا نيست ، مي گويد :

اقتضاي جان چه اي دل آگهي است

هر كه آگه تر بود جانش قوي است (مثنوي معنوي - دفتر دوم )



** تشبيه مولوي ، يكي از عاليترين تشبيهات در بيان درد فراق انسان كامل از حق است

استاد مطهري در كتاب انسان كامل ، دردِ انسان كامل را درد جدائي از حق و آرزو و اشتياق تقرب به ذات او و حركت به سوي او و نزديك شدن توصيف مي كند و در اين باره مي نويسد يكي از عالي ترين تشبيهات ( در باره ي دردهاي معنوي و روحاني انسان) ، همين تشبيه مولوي در دفتر اول مثنوي است . او انسان را تشبيه به ني اي كرده كه او را از نيستان بريده اند و حال دائماً ناله و فرياد مي كند و همه ي ناله ها و فريادش براي اين فراق است :



بشنو اين ني چون شكايت مي‌كند

از جداييها حكايت مي‌كند

كز نيستان تا مرا ببريده‌اند

در نفيرم مرد و زن ناليده‌اند

سينه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگويم شرح درد اشتياق (مثنوي معنوي - دفتر اول )

*در جمع بندي اين نوشتار ذكر اين نكته لازم است كه آنچه از مولانا در آثار شهيد مطهري ذكر شد تنها نمونه هاي اندكي بود كه به تفكيك موضوع گردآوري شده بودند. بسياري از اشعار كليات شمس مولانا در آثار استاد مطهري نقل شده اند كه در نوشتار فوق ذكر نشد.



منابع:

1: مجموعه ي كليات علوم اسلامي، جلد دوم (كلام - عرفان - حكمت عملي ) ، انتشارات صدرا ، چاپ بيست و هشتم، 1382

2: همان

3:همان

4: بيست گفتار ، انتشارات صدرا ، چاپ دوازدهم ،1376

5: فلسفه ي اخلاق ، انتشارات صدرا ، چاپ بيست و پنجم ، 1382

6: همان

7: همان

8: جاذبه و دافعه علي عليه السلام ، انتشارات صدرا، چاپ پنجاه و چهارم ، 1386

9: انسان كامل ، انتشارات صدرا ، چاپ بيست و نهم ،1382