تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۲

تهران- ايرنا- روزنامه ابتكار در صفحه جامعه و شهروند نوشت: هرسال بخشي از آثار فرهنگي كشور به ‌دست مردم تخريب مي‌شود. اين تخريب مي ‌تواند در قالب ريختن ديوارهاي يك بناي تاريخي، استفاده بيش از ظرفيت آن‌ها، كندن و جدا كردن بخش ‌هايي از يك اثر تاريخي و... باشد.

در اين گزارش كه در شماره روز دوشنبه بيست و دوم تير 1394 خورشيدي انتشار يافت، مي خوانيم: اما آنچه در ميان اين‌ تخريب ‌ها بيش از همه به چشم مي‌آيد ديوار نوشته‌ هايي است كه تنِ بناهاي تاريخي و فرهنگي را پوشاند‌ه ‌اند؛ جمله ‌ها و اشكالي كه گاه با زغــــال، گاه با رنگ و گاه با خراشيدن روي سرمايه ‌هاي ملي كشور حك شده‌ اند. چه‌چيز اين رفتار را توجيه مي‌كند؟ به گزارش فرارو، كارشناسان فرهنگي يادگاري ‌نويسي ‌ها و ديگر خرابكاري ‌ها بر سر آثار فرهنگي و تاريخي و يا همان ونداليسم فرهنگي را از جدي ‌ترين عوامل و عللي مي‌دانند كه موجب نابودي آثار تاريخي به ‌مـــرور زمان مي شـــود؛ آثاري كه در همه كشورها و فرهنگ‌ها سرمايه ‌هايي ملي به حساب مي‌آيد. ريشه و دليل اين تخريب ‌گري در چيست و چه بايد كرد؟

مجازات سفت و سخت براي وندال ها

بسياري از مسئولين و كارشناسان معتقدند براي جلوگيري از اين تخريب ‌ها بايد قوانين سفت و سختي وجود داشته باشد. البته اين به معناي آن نيست كه در قانون اساسي ما مجازاتي براي وندال ‌ها در نظر گرفته نشده باشد. چرا كه براساس ماده 558 قانون مجازات اسلامي، هركس به بخش يا كل بناها، مكان‌ها، محوطه‌ مجموعه‌هاي فرهنگي و تاريخي يا مذهبي كه در آثار ملي به ثبت رسيده باشد و يا به تزئينات و ملحقات، خطوط و نقوش و... در اين اماكن آسيب بزند، علاوه بر خسارت، به حبس يك الي ده سال محكوم خواهد شد. با اين‌ وجود، تاكنون برخوردي جدي با متخلفان و تخريب ‌گران اين محيط ‌ها ديده نشده و اين قانون به دلايل مختلف نتوانسته نقش پيشگيرانه ‌اي داشته باشد. به همين دليل مسوولين ميراث فرهنگي حفظ آثار فرهنگي و تاريخي را در گرو همكاري همه مردم دانسته ‌اند و گفته ‌اند بدون اين همكاري نمي‌توان جلوي تخريب ‌گري ‌ها را گرفت.

دروني نشدن هويت ملي

تقويت هويت ملي نيز راهكاري است كه صاحب نظران علوم اجتماعي براي حفظ آثار ملي بر آن تاكيد دارند. ناصر فكوهي انسان ‌شناس و عضو هيات علمي دانشگاه تهران با اشاره به ضعف هويت ملي در جامعه ايران در اين ‌باره معتقد است «دروني‌نشدن «هويت ملي» در سيستم اجتماعي ما تا حد زيادي مانع اصلي عدم ايجاد مفهوم «ميراث فرهنگي» و سپس تخريب فيزيكي آن به دليل عدم توجه و نگه‌داري از آن بوده است».

تاكيد بر فاكتورهاي رواني و فردي

آرمان شهركي استاد دانشگاه و پژوهشگر اجتماعي در همين رابطه از بعد ديگري درباره تخريب آثار فرهنگي و تاريخي سخن گفت. او با تاكيد بر اينكه اشكال ونداليسم از تخريب ‌هاي شهري تا تخريب بناهاي تاريخي وجود دارد، افزود ريشه ‌هاي آن را بايد در مسائل روان‌ شناختي جستجو كرد. به تخريب آثار فرهنگي اگر نگاهي كلان داشته باشيم، به تبع بايد آن را به مسائل آموزشي و اطلاع‌ رساني برگرداند. اما شايد ونداليسم پديده‌ اي است كه كه بيش از همه مي ‌توان به آن نگاهي روان ‌شناختي داشت. تخريب ‌گري را بيش از هر چيز بايد به فاكتورهاي رواني و فردي بازگرداند تا فاكتورهاي جمعي و آموزشي. يك فرد حتي با وجود آموزش ديدن و حتي ناسيوناليست بودن در مواجهه و زمان خاصي ممكن است به اثري آسيب وارد كند. در اين موضوع اگر عصبيت را مد نظر قرار دهيم پرداختن به مليت ديگر چندان اهميت نمي ‌يابد و از نظر من درصد زيادي به مسائل و يا حتي بيماري رواني بازمي ‌گردد.

ناراحتي از مسائل اجتماعي

شهركي همچنين به نقش ضديت با آثار تمدني در ونداليسم اشاره كرده و در اين ‌باره اظهار كرد: ضديت با آثار تمدني يكي ‌ديگر از دلايل ونداليسم است. مشابه اين امر را مي ‌توان در تخريب‌ بنا‌هاي تاريخي توسط گروه داعش نيز ديد، كه به روان ‌شناختي خشونت بازمي‌گردد و بايد آن را ريشه ‌يابي كرد. البته اين به معناي آن نيست كه براي اين‌ كار ريشه‌ هايي جامعه ‌شناختي در نظر نگيريم. ناراحتي ايراني‌ها از مسائل اجتماعي مي ‌تواند يكي از دلايل تخريب ‌گري‌ها باشد. ايراني‌ها در همين راستا و با ضديت با مظاهر تمدن، از سطل زباله تا تخت جمشيد، دست به تخريب مي ‌زنند. درنتيجه بايد بيش از همه به سراغ ساختارهاي رواني و هستي ‌شناختي افراد برويم، چرا كه توسل به متغيرهاي جامعه ‌شناختي كلان نمي‌ تواند در اين رابطه چندان روشنگر باشد.

مخالفت با فرهيختگي يك گرايش ذاتي

شهركي ادامه داد: در جامعه ‌شناسي مفهومي به ‌نام «پديده آبرومند» وجود دارد. اين مفهوم به معناي چيزي است كه فرد را از طبقه پايين به طبقه بالا يا فرهيخته ‌تر مي‌ برد. برعكس اين پديده مخالفت با فرهيختگي مي‌شود كه از يك گرايش ذاتي پيروي مي‌كند. در فرهنگ ايراني نيز اين مخالفت در بسياري افراد ديده مي‌شود. براي مثال هنگامي ‌كه به فرد گفته مي ‌شود به ‌دليل حضور در فضايي مجلل رفتارهايش را كنترل كند و او برعكس اين خواسته دست به خراب ‌كردن آن فضا بزند. از نظر من ايراني‌ها ضعف ملي‌گرايي ندارند. پديده ‌هايي جمعي مانند تجمع مردم در مرگ مرتضي پاشايي نمونه‌ اي از ناسيوناليست بودن ايراني ‌‌هاست و اينكه يك نفر بر ديوار يك بناي تاريخي بنويسد 'آي‌لاو‌ي‌يو' به معناي ضعف حس ناسيوناليستي او نيست.

از تحليل هاي كلان بپرهيزيم

آرمان شهركي همچنين در انتها به نقش آموزش در جلوگيري از انواع ونداليسم تاكيد كرده و گفت: آموزش مي ‌تواند در كاهش تخريب‌ گري ‌ها موثر باشد، اما به شرطي كه در قالب كلان به آن پرداخته نشود. اينكه گمان كنيم با آموزش در رسانه ‌ها مي‌توان جلوي اين امر را بگيريم اشتباه و تاثير رسانه در اين زمينه بسيار كم است، چرا كه ما با ريشه‌هايي عميق ‌تر روبروييم. اگر قرار است آموزشي نيز داده شود بايد آن را بر متغيرهاي رواني متمركز كنيم، مثلا بر خشونت ‌هاي فردي يا جمعي كه كاملا تخصصي باشد. همچنين بايد ديدگاهي خرد داشته باشم و نه كلان؛ بايد آرام آرام از تحليل ‌هاي كوچك در موقيعت‌ هاي كوچك جغرافيايي آغاز كنيم و راهكارها را در ابعاد كوچكي مانند محله، شهر و... به كار ببنديم. يكي از اشكالاتي كه به تحليل ‌گران ما وارد است، كلان بودن تحليل‌هاست، مانند همين كه گفته مي‌شود ملي ‎گرايي بر ونداليسم موثر است، درحالي كه اين يك تحليل كلان است كه بايد خرد شود و نمي‌ توان آن را تعميم داد.

*منبع: روزنامه ابتكار

**گروه اطلاع رساني**2059**9131