تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۷

تهران- ایرنا- نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی، شاعری تحول گرا است كه عرصه ی ادب و فرهنگ ایران را با دگرگونی گسترده ای همراه ساخت و با بهره گیری از سبك نو، ساختاری نوین و تازه را در ادبیات كشور پدید آورد.

«علی اسفندیاری» مشهور به نیما یوشیج،21 آبان 1276 هجری خورشیدی در روستای یوش از توابع نور مازندران دیده به جهان گشود و تا 11 سالگی در زادگاه خود روزگار گذراند و سپس راهی تهران شد.
وی در این شهر در دبستان جاوید به تحصیل پرداخت و با پایان این دوره به منظور یادگیری زبان فرانسه به مدرسه سن لویی رفت. او در این مكان با «نظام وفا» شاعر نام آشنای زبان فارسی آشنا و این امر سبب ورود وی به عرصه شعر و ادب شد. او استادی توانمند بود كه بعدها نیما یوشیج به رسم وفاداری شعر بلند خود را با نام «افسانه» به وی تقدیم كرد؛ سروده ای كه سنگ بنای شعر نو در زبان و ادب فارسی به شمار می رود.
مثنوی «قصه رنگ پریده» را نیما یوشیج به عنوان نخستین اثر خویش در 23 سالگی سرود و با سرمایه شخصی خود آن را در 30 صفحه منتشر كرد.
سپس این شاعر توانا، منظومه «افسانه» را در دی 1301 خورشیدی سرود. بخش هایی از این شعر در مجله «قرن بیستم» به سردبیری «میرزاده عشقی» به چاپ رسید. عضویت نیما یوشیج در هیات تحریریه مجله «موسیقی» و حضور در كنار ادیبانی همچون محمدضیاء هشترودی و عبدالحسین نوشین، ذوق هنری او را دو چندان كرد. وی در این مقطع از زندگی هنری خود، دو شعر «غراب» و «ققنوس» و مقاله بلندی با عنوان «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» را به چاپ رساند.
آثار او شامل شعر، مقاله و نامه هایی می شود كه از وی به یادگار مانده است. این شاعر بیشتر نامه های خود را برای دوستان و همفكران خویش می نگاشت؛ نامه هایی كه از نقد شرایط اجتماعی تا تحلیل شعری را در برداشت.
«تعریف و تبصره و یادداشت های دیگر»، «حرف های همسایه» «حكایات و خانواده سرباز»، «شعر من»، «مانلی و خانه سریویلی» ، «فریادهای دیگر و عنكبوت رنگ»، «قلم انداز»، «كندوهای شكسته» (شامل پنج قصه كوتاه) و «نامه های عاشقانه» بخشی از آثار نیما یوشیج به شمار می رود.
شهرت فراوان این شاعر بنام به دلیل تغییر و تحول های گسترده در شعر و ادب فارسی است. وی شیوه های سنتی شعر و شاعری، قالب ها و قواعد شعری پیشین را از میان برداشت و طرحی نوین پی ریزی كرد و این امر سبب شد تا او را پدر و بنیانگذار شعر نو فارسی لقب دهند.
سرانجام نیما یوشیج در 13 دی 1338 هجری خورشیدی در تهران چشم از جهان فروبست و به دیار حق شتافت. پیكر این شاعر برجسته را در آرامگاه امامزاده عبدالله تهران به خاك سپردند و بعدها در 1372 خورشیدی به دلیل وصیت او مبنی بر آن كه وی را در محل تولدش دفن كنند، پیكر این شاعر بزرگ در روستای یوش به خاك سپرده شد.
«محمد اسماعیل شفیعی پور فومنی» استاد ادبیات و زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی به مناسبت سالروز درگذشت نیما یوشیج در گفت و گو با پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا، به توصیف فضای سیاسی- اجتماعی زمان زندگی این شاعر برجسته پرداخت و گفت: نیما یوشیج در شرایط اجتماعی- سیاسی می زیست كه از یك طرف بحران و درگیری های عمده در عرصه جهانی وجود داشت و از طرف دیگر در داخل كشور عقب ماندگی ها و درگیری ناخواسته ایران در جنگ جهانی فضای كشور را نابسامان كرده بود.
مدرس دانشكده خبر در ارتباط با فضای شعر و شاعری آن دوران، بیان داشت: از نظر ادبی به صورت تقریبی در این دوره سبك شعری عراقی به پایان رسید، نهضتی در سبك هندی آغاز شده بود و این امر توانست غزل و قصیده را دگربار زنده كند. اما این روند ادامه نیافت، زیرا از طرفی گروهی از بزرگان این عرصه به علت مسائل اجتماعی و سیاسی از ایران مهاجرت كردند و دیگر آن كه تلفیق ادبیات هندوستان، افغانستان و ... تركیب تازه شعری را به وجود آورد و در نهایت سبك هندی را به چنان باریك اندیشی و جزئی نگری كشاند كه سبب شد تا این سبك بیش از آن ادامه پیدا نكند.
وی در ادامه افزود: پس از این دوره، شعر با دگرگونی همراه شد، زیرا درباری وجود نداشت كه از شاعران پشتیبانی و به آن ها وظیفه ای محول كند و تمامی این موارد سبب شد، سبك كلاسیك شعرگویی به فراموشی سپرده شود و رهروان محكم و اصیلی را نداشته باشد، تا این كه در دوره مشروطه یا معاصر، شاعرانی همچون نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث موفق شدند، درباره گویش و جوشش شعر كلاسیك بیندیشند و آن را به مسیر تازه ای هدایت كنند.
این استاد ادبیات درباره درون مایه های اصلی شعر نیما یوشیج گفت: هر چند كه نیما رباعی هایی نیز سروده بود اما قالب كلی شعرهای وی به شعر نو باز می گردد. آنچه كه باعث شناخته شدن نیما می شود شعرها و سروده های نویی است كه سبك جدید نیمایی را بنا می نهد. حركت نیما یوشیج در مسیر شعر نو آگاهانه بود. وی با استفاده از پدیده های هستی كه در شعرهای خود به كار برده است محتوای درونی شعر خویش را به صورت شعر «مشاهده» به تصویر می كشد. به نظر می آید كه نیما یوشیج از بالا به طبیعت نگاه كرده است، از آن عناصر شعری انتخاب می كند و به آن ها شخصیت می دهد.
محمد اسماعیل شفیعی فومنی افزود: برای شناخت شخصیت و شعرهای نیما یوشیج نخست باید شخصیت شناسی عناصر طبیعی در شعر وی را بررسی كرد. در این صورت مشخص می شود كه هر یك از عنصرهای طبیعی در شعر نیما یوشیج نماینده یك گروه خاص اجتماعی است. با این بررسی ها می توان دریافت كه شعرهای او به طور كلی سیاسی است. جلال آل احمد اعتقاد داشت كه سروده های وی تمام و كمال از سیاست نشات می گیرد اما در نهان خود شامل آسیب شناسی نیز می شود.
وی در ادامه یادآور شد: نیما یوشیج در زمان مشروطه زندگی می كرد. در آن دوران اندیشمندان همواره به دنبال راه گریز و رهایی بودند و به همین منظور زبان شعر بهترین راهی بود كه به وسیله آن نیازهای جامعه را بیان می كردند و با مردم به همزبانی می پرداختند، این شاعر نیز از این راه، جوشش های درونی خود را بیان می كرد.
این استاد ادبیات نیما یوشیج را از بازی سیاسی و حزبی زمانه، مبرا دانست و تصریح كرد: وی نوعی صداقت و راستی در درون خویش داشت و تلاش كرد كه از جریان های سیاسی دوری كند. اما همیشه در شعرهای خود از محرومان و ضعیفان سخن می گفت، برای نمونه شعر شب های وی درباره طبقه كارگری نشان می دهد كه شاعر در ذهن خویش به دسته بندی طبقه های اجتماعی پرداخته و شعرهای او شعری برای زحمتكشان است.
این استاد ادبیات در ادامه گفت: نیما یوشیج با وجود سرودن شعرهای سیاسی وابسته به گروه خاصی نبود. وی خود را درگیر گروه بندی های سیاسی نكرد و این دلیلی بر ماندگاری نیما یوشیج است. او با دوری از وابستگی های سیاسی نشان داد كه دارای تعهد به گروهی از طبقه های اجتماعی است كه به اندازه زحمت آنان، دستمزد كافی ندارند. در واقع این شاعر شعرهای سیاسی می سرود، اما سیاست زده نبود.
استاد دانشگاه سوره با اشاره به دلیل تغییر سبك نیما یوشیج، یادآور شد: این شاعر به صورت كلاسیك نیز شعر سروده است اما پس از مدتی در می یابد كه این سبك نمی تواند تشنگی درونش را سیراب سازد. هنگامی كه موضوع انجمن های شعرخوانی مطرح شد، برخی سفارتخانه ها همچون سفارت روسیه و انگلیس در ایران هفته های شعری برگزار می كردند كه شاعران مشهور شعرهای خود را در این جلسه ها می خواندند. در یكی از این برنامه های شعری، نیمایوشیج، شعر «افسانه» را برای نخستین بار خواند و بدین شكل سرودن شعر نو را آغاز كرد.
محمد اسماعیل شفیعی پور فومنی درباره علت آن كه نیما یوشیج را بنیانگذار و پدر شعر نوی فارسی لقب داده اند، اظهار كرد: پیش از وی، ابوالقاسم لاهوتی مشهور به ادیب سرخ در تاجیكستان و روسیه، تلاش هایی در عرصه شعر نو داشته است و پس از او، شاعرانی همچون تقی رفعت و شمس كسمایی در این زمینه كوشیده اند، اما در آن زمان انسجام سروده های شعری كم بوده است تا این كه نیما یوشیج با سرودن منظومه «افسانه» این سبك شعری را بنیانگذاری كرد. پس از سرودن این شعر، تلاش این شاعر بر روی این سبك بوده است به همین منظور، وی پدر شعر نو نامیده می شود.
این استاد ادبیات با اشاره به شهرت جهانی نیما یوشیج گفت: وی در آسیای میانه برای بیشتر مردم شناخته شده است، زیرا در انجمن های شعری كه بعد از وی تشكیل شد، بسیاری از بزرگان ادبیات همچون مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری با حضور در آن انجمن ها با یادآوری شعرهای نیما یوشیج و ادامه سبك نیمایی، وی را به دیگران معرفی كردند. سروده های این شاعر به بسیاری زبان ها چون انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است.
وی در ادامه بیان كرد: پس از انقلاب فرانسه نهضتی در نگاه و جهان بینی شاعران رخ داد كه بر تغییر جهان بینی شاعران ایرانی نیز تاثیر گذاشت. موضوع نمادگرایی(سمبولیسم) اجتماعی و این كه چگونه می توان به صورت نمادین شعر سرود، نخست در فرانسه شكل گرفت، با ترجمه به ایران راه یافت و شاعران ایرانی نیز با آن ها آشنا شدند. موضوع دیگر عرصه تئاتر بود كه نگاه تصویری به واژگان داشت. از این دوره به بعد شاعران تلاش كردند كه اگر واژه ای را در شعرهای خود به كار می برند به صورت نمادین باشد. به عنوان مثال در شعر كلاسیك اگر از تاریكی شب استفاده می شد، منظور زلف یار بود، اما در شعر نو بهره بردن از این واژه، نمادی از تیرگی و خفقان جامعه است. بنابراین پیچیدگی های سیاسی- اجتماعی وقت، به شعر نو نیز ورود پیدا كرد.
مدرس دانشكده خبر در ارتباط با دغدغه ها و پیام های شعری نیما یوشیج، گفت: شعر برگرفته از طبع شاعر است. نیما یوشیج همیشه این گلایه را با خود داشت كه شاعران پرتوان ایران باید به گونه ای، فرزند زمان خود باشند و بدانند دنیای معاصر از آنها چه می خواهد. زیرا در زمان حال دیگر خط و خال و زلف بلند، دغدغه مردم نیست و موارد دیگر همچون موضوع های اجتماعی- سیاسی جایگزین آن شده است. برخی اما همچنان به سبك گذشته شعر می گفتند و توجهی به نیازهای كنونی جامعه نداشتند.
محمد اسماعیل شفیعی فومنی در پایان با تاكید بر این كه نیمایوشیج به حقانیت راه و روش خویش بسیار ایمان داشت درباره چگونگی شكل گیری این اعتقاد، گفت: این شاعر درك كرد كه شعرهای پیشین به مرور جایگاه خود را در میان طبقه های اجتماعی از دست داده است. زیرا پیش از وی شعرهای درباری سروده می شد. اما پس از سبك هندی كه شاعران به تدریج در میان مردم قرار گرفتند، رنج و دردهای اجتماعی را الگوی شعری خویش قرار دادند و به آن پرداختند. در نهایت در دوران شعری نیما یوشیج كه به دوران بیداری نیز مشهور است، وی بیش از پیش به دغدغه و نابسامانی های جامعه پرداخت و تمامی این عوامل سبب شد تا دیدگاه و فضای شعری شاعر تغییر كند. نیما یوشیج بدین ترتیب از فضای سیاست بازی زمانه خود به مرور فاصله گرفت و حتی برخی از مقام های دولتی را نیز نپذیرفت. اما روحیه شاعری و حس مسئولیت وی باعث شد كه در برابر ظلم و ستم شعر بسراید.
*گروه اطلاع رسانی (مریم سیدان)
پژوهشم**9368**2002**9131