به گزارش روز سه شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، تولید محصول موسیقایی در حوزه مبانی دینی و مذهبی و به خصوص حادثه عاشورا، از آن دست اقداماتی است كه با وسواس و دقت فراوانی باید همراه باشد. همین موارد است كه باعث شده تعداد آثار موسیقایی تولید شده همسو با فرهنگ عاشورایی در كشور ما از نظر كمی عدد قابل قبولی نباشد.
اما از سویی دیگر، از میان آثار تولید شده با نگاه كیفی می توان نمره قبولی را به تولیدات این حوزه داد؛ چرا كه هنرمندان حاضر در آن، نه تنها با دانش و بینش مطالعاتی بالا كه با پشتوانه پژوهشی و عقبه تحقیقاتی مناسبی دست به تولید این دست از آثار می زنند؛ پر واضح است كه منظور صاحب قلم، آثار موسیقایی در حوزه موسیقی نواحی، ردیفی - دستگاهی و موسیقی اصیل نوحه ها و مراثی است كه با اتكا به سنت موسیقی آیینی و مذهبی ایران تولید شده و به هیچ وجه قصد ورود به ساحت موسیقی پاپ نداشته و نخواهد داشت. چرا كه حوزه موسیقی پاپ مذهبی درنگ و مجال دیگری را برای نگاه كارشناسنه و نقد موشكافانه می طلبد.
آلبوم موسیقایی «خونین دلان» برگرفته از نوحه ها و نواهای «عباس بابای مشكین» با اجرای حاج عباس كیاماری و فرزندش فرهاد كیاماری از نام های شناخته شده موسیقی اصیل عاشورایی در زمینه نوحه خوانی و روضه خوانی، بعد از گذشت بیش از یك دهه فعالیت مستمر مهدی لطفی پژوهشگر حوزه موسیقی آیینی و نواحی ایران در سال 1394 توسط وی تدوین، گردآوری و ضبط شد و با همت حوزه هنری روانه بازار شد.
این آلبوم در طی همین مدت نه تنها مورد اقبال عموم مخاطبان قرار گرفته كه در بدنه هنرمندان موسیقی و در راس آنها پژوهشگران موسیقی عاشورایی و مذهبی كشورمان با بازخوردهای بسیار بالایی مواجه شده است.
مهدی لطفی كه خود از پژوهشگران شناخته شده حوزه های بینارشته ای فرهنگ و هنر كشورمان شناخته می شود، نه تنها در حوزه نمایش كه در حوزه موسیقی از نام های شناخته شده ایران است. حضور فعال و مستمر در امر پژوهش در حوزه موسیقی نواحی و آیینی و تولید و اجرای آثار تئاتری طی سه دهه اخیر، از مهدی لطفی پژوهشگری ساخته كه چه در حوزه علمی و چه در ساحت عملی، می توان بی اغراق لفظ كارشناس متخصص را برای او به كار برد.
به بهانه همراهی این روزها از برگ های تقویم با دهه نخست ماه محرم و عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت امام حسن(ع) بر آن شدیم تا با محوریت هویت، ماهیت و اندیشهگری در موسیقی آیینی و مذهبی ایران، با نگاه و مداقه خاص بر موسیقی عاشورایی، گفتوگویی با مهدی لطفی داشته باشیم.
آنچه در خلال قریب به سه ساعت گپ و گفت صمیمی و دوستانه با چاشنی برخی چالش ها كه رسم معهود و سنت مالوف چنین گفت و گوهایی است با محوریت «هویت، ماهیت و اندیشه گری موسیقی عاشورایی» بین ما رد و بدل شده است، در ادامه از خاطرتان می گذرد. امید كه مورد توجه قرار گیرد...
ایرنا: آقای لطفی برای آغاز گفتگو اجازه می خواهم از آلبوم موسیقی «خونین دلان» كه كار جمع آوری، تدوین و ضبط آن را شما انجام داده اید شروع كنم. این مساله می تواند فتح بابی خوبی برای گفت و گوی ما درباره ماهیت و ذات موسیقی عاشورایی به عنوان محور اصلی این گپوگفت باشد. درباره ماهیت این آلبوم، اشعار و نوحههایی كه در آن وجود دارد توضیح بفرمایید؟
لطفی: برای پاسخ به این پرسش كمی به عقب بازمیگردم. در سال 1365 جوانی دانشجو بودم و در ساعات غیر تحصیل در صدا و سیما و در شبكه های رادیویی كار تهیه گزارش برای برنامه هنری را به عهده داشتم. روزی در تالار محراب برای تهیه گزارش از اجرای مراسم تعزیه رفته بودم، آنجا با آقایی آشنا شدم بسیار پر انرژی، با انگیزه و با ایمان قوی كه درباره تعزیه، نقالی، پرده خوانی و تمام هنر های ایرانی صحبت میكرد. این آقا را تقریبا همه ما میشناسیم! آقای داوود فتحعلی. این شروع آشنایی بنده با ایشان بود و درست از این زمان بود كه او، تاثیر بسیار زیادی روی بسیاری از كارهایی كه در آینده انجام دادم داشت.
بعد از این مقدمه به پاسخ پرسش شما می رسم. سالهای بسیاری بود كه آقای فتحعلی بیگی با صدای بلند همه جا می گفتند كه آقایی در شهرستان دماوند سینه ای مملو از نوحه های قدیمی دارد كه این آثار به عنوان میراثی برای آیندگان باید به ثبت برسد. با شناختی كه من از آقای فتحعلی بیگی داشتم می دانستم كه وقتی او از قید باید استفاده می كند، باید آن كار صورت می گرفت! برای انجام این مهم انرژی زیادی صرف كردیم و می دانید كه ضبط این كارها نیاز به هزینه بسیاری دارد. با تلاش فراوان در نهایت، خوشبختانه حوزه هنری بعد از سال ها موافقت كرد كه كار ضبط این نوحه ها را انجام دهد.
كار ضبط این آلبوم حدود شش ماه طول كشید كه طی مراحل ضبط استاد كیاماری و فرزنداشان تشریف میآوردند استودیو و سعی میكردیم این نوحه ها، نغمات و لحن های آیینی را كه با محور نواهای عاشورایی هم سو بود ضبط كنیم. دلیل طولانی شدن ضبط این آلبوم به هدف ما باز می گشت؛ چرا كه می خواستیم كار نهایی، شامل بهترین اجرا و بهترین قرائت استاد كیاماری از آن ملودی، لحن و نغمه ها باشد. در نهایت و پس از اتمام كار، اثر نهایی و نتیجه تلاش های شبانه روزی مان را با ترس و لرز نزد اساتید بردیم و خوشبختانه آنها كار را تایید كردند. بسیاری از اساتید گفتند كه این آلبوم در حقیقت نمونه قابل دفاعی برای ثبت و ضبط نوحه های قدیمی و مهر اصیلی بر سنت نوحه خوانی ایرانی است.
** دامنه موسیقی آیینی ایران از دانش موسیقی غربی بسیار پیشتر است
ایرنا: برای انجام كار ضبط این نواها و نوحه ها، با توجه به حساسیت هایی كه به آنها اشاره كردید و برای سپردن این میراث معنوی به آیندگان به شكل تام و تمام، آیا به نت نویسی و آوانگاری این نوحه ها هم پرداختید؟
لطفی: متاسفانه به دلیل سنت نانوشته اما موجود در فرهنگ و هنر ما كه تقریبا هیچگاه هیچ شكل و فن اجرای مناسبات فرهنگی با نگاه اصیل و سنتی شان ثبت و ضبط نمی شود، در عرصه هنر اصیل و سنتی موسیقی تعزیت مان، متاسفانه برای نوشتن موسیقی آن آثار نتی در دست نداریم. البته در تاریخ گفته شده در كتاب های «مقاصد الالحان» و «جامع الالحان» به قلم «عبدالقادر مراغی» قسمتی وجود داشته كه نوعی آوانویسی و نگارش مكتوب موسیقی اصیل نوحه های ایرانی در آن به ثبت رسیده اما متاسفانه این بخش از كتاب در طول تاریخ گم شده است. به همین سبب است كه امروز مساله حفظ، ثبت و ضبط آواها، و نواها و نوحه های عزاداری بسیار دارای اهمیت است و صدالبته كه كار بسیار مشكلی هم به شمار می رود؛ چرا كه آوانویسی یك موسیقی آیینی با متر و معیار نت نویسی غربی كه امروز وجود دارد كار بسیار سختی است. خدا رحمت كند استاد دكتر محمدتقی مسعودیه كه از اساتید برجسته «اتنوموزیكولوژی» (دانش بررسی موسیقی همه فرهنگها، چه بدوی و چه پیشرفته) بودند، اعتقادشان بر این امر بود كه ما با هر نمونه هنر موسیقی ایران كه برخورد می كنیم برای آوانگاری آنها باید دست به ابداع یك خط ویژه آن شیوه نوحه و مرثیه خوانی بزنیم.
برای روشن تر شدن بحث این مثال را می زنم؛ شما وقتی به تحریر استادی كه در حال خواندن نوحه است برخورد میكنید، آن تحریر را چگونه می توانیم با هفت نت غربی روی پنج خط حامل بنویسید؟! اینجا دیگر «چنگ» و «دولاچنگ» پاسخگو نیستند!! برای همین مجبور هستیم كه برای آن یك نمونه خطی و علامتی خاص درست كنیم كه نشان دهنده آن شیوه تحریر در آواز آن نوحه خوان خاص به شمار می رود.
شاید بحث در حال منحرف شدن است؛ اما دلم نمی آید حالا كه گفتوگوی مان به اینجا رسید به ذكر خاطره ای نپردازم. اثر جاودان و ماندگار «نینوا» استاد حسین علیزاده را همه می شناسیم. در ذكر این خاطره از تجربه شخصی خودم صحبت می كنم. قرار بود اركستر سمفونیك اوكراین در تالار وحدت این اثر را اجرا كنند. یك اركستر زهی و سمفونیك بزرگ و كامل برای تمرین آمدند روی سن تالار وحدت، در كنار این اركستر تنها یك ساز نی وجود داشت كه خب قرار بود بار اصلی ملودی را بر عهده داشته باشد و تمام آن اركستر، كارشان پاسخگویی به این نی بود!. دیدم تمام این نوازندگان اوكراینی با حالت عجیبی به این ساز نگاه می كردند و انگار با خود می گفتند كه همه ما فقط برای یك نی اینجا جمع شده ایم؟!!
با آغاز و پایان یافتن بخش اول تمرین، وقتی نوازنده نی برای نوشیدن آب و استراحت از سالن بیرون رفت، همه این نوازندگان با تعجب سمت آن نی می آمدند و طوری درون و بیرون آن را بررسی می كردند كه انگار باور نداشتند كه تمام این سوز و آن ملودی ها با تونالیته (گوناگونی) مختلف صوتی از داخل همین ساز به ظاهر ساده بیرون آمده است. با دیدن این شرایط روی صحنه رفتم و مشغول صحبت با آنها شدم و تازه آنجا بود كه تمامی آنها اعتراف كردند كه نواختن و پاسخ دهی به ریتم های موسیقی سنتی و آیینی ایران برای آنها بسیار مشكل است.
در این نكته شكی وجود ندارد كه موسیقی غرب سرشار از تنوع ملودی های گوناگون و رنگارنگ است؛ اما در حوزه ریتم، این موسیقی ایران است كه حرف اول را در جهان می زند! این ریتم ها را در همین نوحه ها و موسیقی های اصیل ردیفی و دستگاهی فرهنگ عاشورایی مان به سادگی و به وفور می توانیم مشاهده كنیم.
** ارایه تعریف از موسیقی عاشورایی كار موسیقیدانها نیست
ایرنا: در ادامه بحث و برای مشخص شدن بستر گفت و گوی مان بر یك خط واحد و عدم انحراف به شاخه های متفاوت، با تاكید بر این مساله كه با وجود كتاب ها و مقالات متعدد و حتی محیط های آكادمی هنوز تعریف مشخص و ثابتی از موسیقی عاشورایی در بین مردم و اهالی فن وجود ندارد، امكانش هست تا شما تعریفی از موسیقی عاشورایی ارائه دهید؟
لطفی: حقیقتا كار بسیار سختی است كه بخواهیم یك دامنه گسترده آیینی، فرهنگی و معنایی را با چند واژه تعریف كنیم به نحوی كه تمام محتوا را دربر بگیرد. ضمن آنكه نباید فراموش كنیم ابزار ما برای رسیدن به تعریفی واحد و ثابت و مورد وثوق همگان در طی دوره معاصر، ابزاری التقاطی شده است.
شما ببینید خود واژه موسیقی، یك واژه یونانی است و طبیعتا بسیاری از تركیباتش با مفاهیم غربی سازگاری دارد و با این دست از مفاهیم نمی توانیم گستره ای به عظمت فرهنگ موسیقی عاشورایی را تعریف كنیم. در گذشته ما كتابهایی وجود داشته كه به شكل جدی به این مسائل پرداخته، مانند كتاب معروف ملا كاشف سبزواری كه در آن انواع و گونه های هنرهای موسیقایی آیینی ایران مانند نقالی، برخوانی و نظایر آنها را توضیح و تعریف كرده است. در آن كتاب ما هیچ واژه فرنگی نمی بینیم و از واژه هایی مثل لحن، صوت، نغمه و نظایر اینها استفاده شده است.
من فكر می كنم در گام نخست در زمانه امروز برای رسیدن به تعریفی واحد در حوزه موسیقی عاشورایی باید ضعف واژگان و تعاریف واژگان موجود و كلی را حل كنیم. چون این حوزه، حوزه بسیار خاص و حساسی است. اگر تعریفی قرار است انجام شود این تعریف باید متناسب با مبانی تفكر آیینی، ملی و مذهبی ما باشد، باید متناسب با ایدئولوژی عاشورا باشد. برای تعاریفی كه ماهیت كاملاً شرقی، ایرانی، مذهبی و شیعی دارند نمی توانیم از یك سری واژه های فرنگی استفاده كنیم.
از سوی دیگر اعتقاد من بر این است كه ارائه چنین تعریف هایی از اساس كار موزیسین ها نیست و كار متفكرین و حكمایی است كه در بحث حكمت و فلسفه هنر كار و فعالیت می كنند.
** حذف خصلت های آیینی از هنر، حذف مردم است
ایرنا: آقای لطفی در صحبت كارشناسان و خبرگان فن موسیقی در حوزه رصد دانش تاریخ موسیقی عاشورایی با این نكته مواجه هستیم كه فارغ از پررنگ شدن یا كمرنگ شدن حمایت دولت ها از مراسم عزاداری، حلقه اصلی و نگهداره این آیین ها خود مردم بودند. مردمانی كه با شیوه های مختلف مراسم سوگواری، عزاداری و نوحه خوانی در رثای تعزیت امام حسین(ع) تلاش داشتند تا آیین های موسیقی سوگ خود را حفظ كنند. حال با همین نگاه تاكید مدارانه تاریخی، آیا می توانیم بگوییم اگر این نگاه مردمی در حفظ و اشاعه آیین های عزاداری ماه محرم را از ذات رفتار فرهنگی و آیینی مردم بگیریم، در سیر تحول فرهنگی ایران زمین با یك خلاء بزرگ مواجه می شویم؟ اگر ساده تر بخواهم پرسشم را مطرح كنم، منظور من بر این نكته استوار است كه اگر این اتصال مردمی را از شكل آیین ها، اجرای نوحه ها و نواهای مراسم عزادارای مان بگیریم و صرفا بر فعالیت خود هنرمندان تمركز كنیم آیا در نگاه كلان سیر تحول تاریخی و تمدن ایران زمین با خلاء مواجه می شویم یا خیر؟
لطفی: بدون هیچ شكی! می خواهم بگویم نگاه شما درست است. اگر وقوع چنین اتفاقی را در نظر بگیریم در حقیقت ما هم مثل اروپا می شدیم. یك نگاه و تفكر «انتلكتوالی» - تفكر روشنفكری صرف، بدون توجه به فرهنگ عامه و پیشینه سیر تمدن مردمی -.
البته این كلام من به معنای نفی و تخریب اینگونه نگاه در كشورهای اروپایی و غربی نیست. شاید برای سیر دقیق و تكوینی تاریخ فرهنگ و تمدن جهان، ما به هر دوی این نگاه ها نیاز داشته باشیم.
پاسخ ساده و شفاف این است كه اگر از هنر بخواهیم خصلت های آیینی را حذف كنیم، در حقیقت مردم را حذف كرده ایم. در فلسفه هنر ما با این پدیده مواجه هستیم كه تمامی هنرها غالبا دارای محتوا و مكان آیینمند هستند. مثلا درباره هنر موسیقی عاشورایی خودمان با این مساله مواجه هستیم كه یعنی یك نوحه خوان هیچگاه برای خود به تنهایی به تمرین نمی پردازد. او برای ارایه هنر و تكمیل شدن چرخه فرهنگی و آیینی هنرش، نیاز به دَم و همراهی مردم (مخاطب) دارد. نیاز به چشم ها، نفس و ارتباط با مردم دارد تا هنرش شكل بگیرد؛ بدون مردم، كار و هنر او اصلا از معنی تهی خواهد بود.
پس آیین یعنی حضور مستمر و گسترده مردم. اگر از رفتار آیینی، مردم را حذف كنیم نفس به وجود آمدن آن آیین زیر سوال می رود و بی هیچ شكی سرنوشتش، نابودی مطلق است.
خوشبختانه امروز امكانات ضبط و ثبت صوتی و تصویری در اختیار ماست؛ ولی در گذشته چنین امكاناتی وجود نداشت. من همواره این حسرت را با خود حمل می كنم كاش شرایطی فراهم بود تا من می توانستم دقیقا ببینم و بشنوم كه مثلا در دوره صفویه، فضای تكیه چگونه بوده و مردم در آن محیط مذهبی چه رفتاری را انجام می دادند. هنرمند در برگزاری این آیین های مذهبی چه نقشی داشته؟ و... .
ایرنا: سوال من اینبار بر تخصص اصلی شما یعنی پژوهش در زمینه موسیقی آیینی و نواهای ایران متمركز است. در عهد ناصری و در ادامه دوران قاجار، شاهد فراز و فرودهای متعددی در هنر تعزیه و آیینهای سوگواری و عزاداریمان بودیم. از دخالت پادشاهان در نسخ تعزیه كه حاصل آن تحریف برخی از متون این هنر آیینی است تا سركوب هنرمندان آیینی. در این سیر تطور و مصائب هنرهای آیینی ما با رنگ و بوی سوگواری و عزاداری، آیا شاهد تغییر مسیر یا عقب گرد موسیقی مذهبی مان به ویژه آیین های سوگ موسیقایی مان مانند تعزیه بودیم؟
لطفی: ببینید، به اعتقاد من مشكل از جایی شروع می شود كه پادشاهان خودشان را به زور وارد این مساله می كنند. علاقه مندی ناصرالدین شاه به تعزیه درست است كه محاسنی داشت و سبب شد تعزیه گسترش پیدا كند؛ اما معایبی هم داشت، كه بیشتر از نكات مثبت آن بود! در غرب هم شاهدیم كه وقتی بسیاری از اساتید بزرگ موسیقی زمانی كه توسط دربار حمایت می شوند، محصولی كه به وجود می آید محصول هنری «آریستوكراسی» است - هنری را گویند كه رنگ مردمی بودن آن كمرنگ است و بیشتر بر بازتاب نگرش پادشاهان و اربابان قدرت استوار است -.
به نظر من در دوره ناصری ما با این مشكل مواجه هستیم. در آن دوران با وجود آنكه به تعزیه و تعزیه خوانان در تمام نقاط كشور بسیار توجه می شود و شاهد این ادعا حضور صداها و هنرمندان تمام ایران برای اجرای تعزیه در تكیه دولت است كه به اوج شكوه و توسعه خود می رسد. اما وقتی هنری با دولت و پادشاه گره بخورد مسلم است كه با رفتن آن پادشاه، دچار مشكل می شود. این مشكل از آن زمان آغاز شد تا آنكه به دوره پهلوی می رسیم كه ذاتا ضد قاجار بود! و تمام همت خود را به كار بسته بود تا تمام مظاهر قاجاریه را از بین ببرد. كما اینكه قاجار در اصفهان، با مظاهر صفویه همین كار را كرد و بسیاری از آثار باستانی شهر اصفهان را حاكم دوره قاجار اصفهان تخریب و نابود كرد كه در میان آنها تكایای بسیاری هم وجود داشت.
تكیه دولت هم آرام آرام رو به افول، تخریب و نابودی رفت. البته گزارش های است كه تا اوایل دوره پهلوی، مدتی پاسگاه شده بوده و استفاده های اینچنینی از آن می شده است، اما آنچه مسلم است دیگر آن تكیه دولت نبوده.!
می خواهم بگویم وقتی در سیر تاریخی و حوادثی كه طی دو، سه قرن گذشته آنها را پشت سر گذاشتیم دقیق تر نگاه می كنیم، به این مساله پی می بریم كه مقولات اجتماعی دارای پیچش های متعددی هستند و نمی شود تنها از یك زاویه به بررسی آنها پرداخت.
اقتصاد، سیاست، جنگ هایی كه به وجود می آید در تغییر حركت، ماهیت و كُنش های پدیده های اجتماعی و فرهنگی نقش دارند و درست بر اساس همین مناسبات است كه تعزیه در طی این دوران بسیار اذیت شده و با تنگناهای فراوانی مواجه بوده است. حتی به گواه تاریخ و اسناد موجود، روایت هایی داریم كه تعزیه خوانان آن دوران برای حفظ نسخه های اصیل شان در زمان هایی حتی مجبور بودند آنها را در جرز دیوار مخفی كنند!
** اقلیم، زبان و فرهنگ در روایت آیین اثرگذار است
ایرنا: در سه دوره اخیر برگزاری جشنواره نمایش های آیینی سنتی در كشور، به شخصه این اتفاق را دیدم كه به عنوان مثال گروه های تعزیه خوانی كه از منطقه فلات مركزی ایران مثلا از كاشان، سمنان یا اصفهان كه در این مراسم حضور دارند؛ در ریتم نوازی بخش هایی از اجرای تعزیه شان، مانند رجز خوانی شمر ریتمی را رعایت می كنند كه گروهی كه از جنوب ایران یا از شمال غربی آمده و نه تنها بر اساس آن ریتم به شمرخوانی نمی پردازد و موسیقی كاملا متفاوتی را به اجرا می گذارد كه حتی در بعضی از موارد شاهد تُرُش شدن این گروه ها و خُرده گرفتن و نقد كار یكدیگر هستیم. دلیل این اختلافات با توجه به این مساله كه در جای جای فضای موسیقی ردیفی - دستگاهی ایران می توانیم رد پای اثرگذاری موسیقی تعزیه را ببینیم چیست؟ آیا ماهیت موسیقایی یك هنر آیینی واحد مانند تعزیه می تواند تا این حد دچار تفاوت باشد؟
لطفی: بله! با توجه به نوع اقلیم و انواع خرده فرهنگ ها، برخورد با آیینی واحد مانند تعزیه هم متفاوت می شود. گرچه اگر كمی ریشه یابی كنیم به سادگی متوجه می شویم كه اینها مثلاً چیزی حدود 50 سال پیش نسخه ها را به تهران برده اند ولی به مرور به واسطه حمایت مردمان منطقه و اقلیم خودشان، سلایق و تجاربیات شان را وارد این كار كردند. مثلاً وقتی تعزیه «طفلان مسلم» - كه متن آن كاملا برگرفته شده از نسخ تهران قدیم تنظیم شده است- در مازندران اجرا میشود، راوی نقش چوپان، موسیقی «امیری» را برای اجرای خود در نظر می گیرد؛ «امیری» یكی از گونه های آوازی موسیقی مازندران است كه كاملا با نی و با زبان و لهجه مازندرانی اجرا و خوانده می شود. این نشان دهنده آن است كه این افراد، آن تعزیه با وجود متن اصیل تهرانی خود، كاملا با بافت، اقلیم و جغرافیای شان یكسان سازی كردند.
یا مثلا در شمال كشورمان، ما كمتر شاهد حساسیت بر موضوع تشنگی در حوزه فرهنگ عاشورایی هستیم؛ پاسخ چرایی این مطلب هم هویداست، چون آن منطقه از اقلیم ایران، سرزمین آب است. این صحبت هایم به هیچ وجه بازتاب دهنده این مساله نیست كه در مناطق شمال ایران به این مقوله (تشنگی) بی توجه هستند؛ خیر! اما به آن اندازه كه مردم بخش كویرنشین كشورمان در اجرای تعزیه های خود به واسطه خواست مردم و مخاطبان شان بر تشنگی امام و یارانش تاكید می كنند، در مناطق سرسبز ما این مساله آنچنان مورد بازتاب قرار نمی گیرد.
این نشان می دهد كه اقلیم مردم، فرهنگ و زبان در بطن هنرهای آیینی و ملی ما مانند تعزیه اثر خود را می گذارد. به همین سبب است كه در سوال شما نیز به آن اشاره شد كه در اجرای یك روایت ثابت از «شمر خوانی» ما شاهد نوع موسیقی، ریتم و روایت موسیقایی متفاوتی میان مناطق شمال غرب ایران با فلات مركزی كشورمان در اجرای همان اثر واحد هستیم.
شاید آسیب اصلی متوجه این نكته باشد كه اگر این دست از نمونه ها و اجراها ثبت و ضبط میشد و هنرمندان نسبت به جایگاه و پایگاه آیین در حال اجرای آن دانش برابری داشتند كمتر در هنر مذهبی ایران به ویژه بخش موسیقایی آن شاهد چنین اتفاقتی بودیم. به همین دلیل است كه آن هنرمندان در خلال برگزاری یك جشنواره از هم خُرده می گیرند و سبك كاری یكدیگر را زیر سوال می برند.
** هنر آیینی و مذهبی ایران، با تعاریف غربی قابل رصد نیست
ایرنا: طبق آرای متفكران و پژوهشگران حوزه فرهنگ آیینی و سنت های مذهبی ایران، امكان جدا كردن اشكال موسیقی از شعر یا آیینهای نمایشی ایران با وجود عقبه فرهنگی ایران طی چند قرن اخیر امكان پذیر نیست. اما درست با توجه به این مساله هر زمانی ما در سیر تطور تاریخ شاهد اوج و فرود موسیقی یا فضای موسیقی های مذهبی خاصه موسیقی عاشورایی بودیم، همین نوسان را ما در ادبیات هم شاهد هستیم. یعنی سالهای كه شعر فارسی با نگاه به مرثیه سرایی به قدرت بالایی می رسد، موسیقی مذهبی ما نیز همین رشد و ارتقا را تجربه می كند، شاید یكی از بهترین نمونه های آن به دوران رونق تكیه دولت باز می گردد كه ما شاهد اجرای تعزیه هایی برای دَه ها هزار مخاطب بدون كوچكترین مشكلی بودیم. این شكل ارتباطی میان رشد شعر و شعر موسیقی به شكل توامان به همان نگاه سنتی و سینه سینه انتقال آیین های ما باز می گرد یا گویی یك سرشت ازلی برای فلات بزرگ ایران به شمار می رود؟
لطفی: ببینید؛ آیین ماهیت مردمی دارد و در حضور مردم شكل می گیرد. وقتی بخواهیم از دید ارسطو به هنر نگاه كنیم متوجه می شویم كه ذات هنر به یك فرد باز می گردد؛ كسی كه در واقع خالق آن اثر هنری است، و در مسیر خلق آن هنر، همه چیز از دیدگاه یك شخص نگریسته می شود. این درست اشاره به همان تعبیر شكل گیری «دیوار چهارم» در صحنه اجرای آثار هنری و نمایشی دارد. دیوار چهارم چیست؟ همان دیواری است كه تماشاچی قرار دارد. در حقیقت ما برشی از زندگی انسان را در قامت موسیقی یا تئاتر روی صحنه می بریم و یك دیوار را بر می داریم و تماشاچی می نشیند و نگاه می كند.
وقتی در رفتارهای فرهنگی، هنری و آیینی شرق دقت كنید، متوجه می شوید هیچ وقت در اجرای آثار هنرهای شرقی، دیواری چهارمی در كار نیست. هنر در بطن مردم، در میان مردم یا حتی در شكل دایره و در وسط شكل می گیرد و جماعت مخاطب دور آن هنرمند، یا در حوزه موسیقی عاشورایی گرد آن نوحه خوان یا چند نفری كه در حال اجرای تعزیه هستند جمع می شوند و آنها را همراهی می كنند؛ یعنی مردم به ماهُوَ صرفا تماشاچی نیستند! خود این شكل اجرایی و رفتار فرهنگی مردم ماهیت و كلیت قضیه را در خلق آثار هنری و آیینی شرق تغییر می دهد. وقتی شمای مخاطب به خلق امر هنری به شكل «اومانیستی» (انسان مدارانه) نگاه نكنی و آنرا بر اساس تفكری با حضور جمعی و قلبی جماعتی همراه بدانید، دیگر مساله خلق هنر تعریفی جداگانه از تعاریف غربی آن به خود می گیرد.
با توجه به مبحث این گفت و گو یعنی موسیقی عاشورایی، برای پیشبرد فرهنگ آیینی و رفتارهای سوگمندانه مان در مسیر درست، نباید نگران نوآوری باشیم! باید تنها نگران عبور و عدول از این تعاریف و حركت به سمت تعاریف غربی برای خلق آثار آیینی با تفكر محتوایی شرقی باشیم! ذات هنر شرقی، ایرانی و مردمی آن است كه باید همیشه زنده و به روز باشد اما روزآمدی به شكلی كه ریشه ها، محتوا و ماهیت را قلب نكند و مساله مورد پرسش شما در همین مجموعه ماهیت ها قرار می گیرد.
یعنی اگر قرار است در فرهنگ آیینی و مذهبی مان چیز جدیدی خلق شود؛ اصل و اساس و بنیان های آن باید همیشه مردمی باشد و برخلاف غرب تنها از وجود یك فرد سرچشمه نگرفته باشد؛ چرا كه در هنرهای مذهبی مان، محتوا دارای اساسی ترین نقش است. نباید فراموش كنیم كه زمان، تجارب اشتباه را پاك خواهد كرد و آن چیزی كه درست، اصیل و ماندگار باشد را حفظ خواهد كرد.
ایرنا: حتی با دامنه تكثر و تعدد رسانه ای امروز، باز هم فكر می كنید كه زمان حلال این دست از مسائل است؟ به عنوان مثال وقتی یك اشتباهی به اسم موسیقی عاشورایی خیلی سریع و گسترده در شبكه های اجتماعی دست به دست می شود، برای نوجوانی، جوان یا فردی كه نسبت به قوانین و ماهیت اصیلی كه موسیقی عاشورایی باید داشته باشد شناختی ندارد و احساس می كند آن نغمه، آوا، ترنم و موسیقی ای كه در حال شنیدنش است، همان اصل، ماهیت و ذات موسیقی عاشورایی است باز هم احساس می كنید كه بعد از گذران سیر زمانی شكل گیری این دست از آسیب ها از بین می روند و راه صحیح و ثواب خود را به همه نشان می دهد؟
لطفی: قطعا آسیب هایی وجود خواهد داشت. اما وقتی نگاه مان به گستره تاریخ تمدن و فرهنگ هنر مذهبی و عاشورایی در ایران باشد در می یابیم كه در طی این تاریخ چند هزارساله تمدن كشورمان، ایرانی ها همیشه هویت و ماهیت شخصیت خود را حفظ كرده و در این میان دورههای تاریخی پر تلاطمی را نیز پشت سر گذاشتند. ما در دوران سلوكیان هجوم فرهنگ یونانی را برای صدها سال در ایران تجربه كردیم. مغول و تیمور را در تاریخ مان داشتیم و غرب سال هاست كه در دوران معاصر سعی كرده شیوه زندگی ایرانی را تغییر بدهد. با همه این تفاسیر باز هم ایران و ایرانی مسیر حركتی خود را ادامه داده و به بیراهه منحرف نشده است.
** خوش بینی با طعم احتیاط
ایرنا: به عنوان سوال پایانی، آقای لطفی امكانش هست كه چشم اندازی از موسیقی عاشورایی ایران در آینده ارائه دهید؟
لطفی: با توجه به داشته های مان و آن چیزی كه در گنجینه سینه های بزرگان ما ثبت و ضبط شد و به آن دسترسی داریم، من نسبت به آینده موسیقی عاشورایی در كشورمان خوشبین هستم. این گنجینه آینده و افق روشنی می تواند برای ما و آیندگان ترسیم كند. اما خب نباید فراموش كنیم كه در این بین اشكالاتی هم وجود دارد. شكی نیست كه سال های سال است ما مورد هجوم فرهنگی واقع شده ایم. در یك نگاه كلان تر، در واقع فرهنگ های شرقی مورد هجوم فرهنگ های غربی واقع شدند و این مساله ای بسیار جدی است.
تعدد رسانه ها همیشه نكته خوبی نیست! امروزه تمامی گوشی های تلفن همراه خودشان رسانه هستند و مدیریت الحان و نغمات مختلفی كه از آنها پخش و ضبط می شود در دست خود افراد و صاحبان گوشی هاست. در حقیقت همین افراد هستند كه می توانند انتخاب كنند كه چه نوع موسیقی را بشنوند، پخش یا منتشر كنند و اینجاست كه اگر هنرمندان، مسئولان و متولیان امر خوراك مناسب، نظارت صحیح و فرهنگ سازی دقیقی نداشته باشند این امكان وجود دارد كه در مسیر رشد فرهنگ موسیقی خود با آسیب هایی هم مواجه شویم.
گفتوگو از امین خرمی
فراهنگ** ا.خ** 9053
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۰
تهران- ایرنا- مداقه در حوزههای بینارشتهای به ویژه در بحث كلان فرهنگ و هنر، از آن دست فعالیتهایی است كه پژوهشگر آن باید فردی باشد كه در حوزه این علوم نه تنها از جایگاه علمی كه از توان عملی بالایی نیز برخوردار باشد.