تهران- ایرنا- احمدرضا درویش را در حالی مهندس سینمای ایران می‌خوانند كه هیچ وقت قرار نبود به عنوان یك هنرمند سینماگر كار خود را آغاز كند؛ اما دست سرنوشت، علاقه و همراه شدن فعالیت هنری اش با سال های حماسه سازی دفاع مقدس، او را از كسوت مهندسی به پشت دوربین فیلمبرداری هدایت كرد.

به گزارش روز یكشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، احمدرضا درویش فارغ التحصیل رشته معماری بود و تنها به صرف علاقه در دانشكده مهندسی با كارگردانی چند نمایش سعی در پاسخگویی به پرسش های ذهن حقیقت جو و هنر دوست خود داشت؛ اما رفته رفته حوادث و اتفاقات به گونه ای رقم خورد كه او خود را در صحنه های علمی و عملی تولید آثار سینمایی و تلویزیونی دید.
بر همین اساس بود كه تصمیم گرفت این بار آن تفكر مهندسی خود را به جای بازتاب در ساخت و ساز سازه ها بر روی هنر هفتم استوار كند. همین حضور و فعالیت «درویشِ مهندس» در پشت صحنه و پشت دوربین مجموعه آثار تلویزیونی در حقیقت او را به سمت نقطه ای سوق داد كه همواره ذهن حقیقت جو وپرسشگرش آن را مورد مداقه قرار داده بود و آن مسئله دفاع مقدس بود.

** نخستین گام با «آخرین پرواز»
همین سبب بود كه او در نخستین تجربه كارگردانی خود پشت دوربین فیلم «آخرین پرواز» نشست. اثری كه برخلاف تصور آن چنان با استقبال سینماگران و منتقدان مواجه شد كه بسیاری از آنها سال 1367 را سالی برای تولد یكی از كارگردانان بزرگ سینمای دفاع مقدس ایران می‌ دانند و می نامند.
داستان فیلم آخرین پرواز، روایتی خطی و ساده از خلبانی بود كه توسط منافقین برای یك مأموریت خرابكارانه تحت فشار روحی و روانی قرار می‌گیرد و حتی در این بین همسر و فرزندانش نیز به گروگان گرفته می شوند. شاید در نگاه اول این داستان روایتی شناخته و كلیشه شده برای آن سال‌ها به شمار می رفت؛ اما شكل‌گیری روایت تصویری و به ویژه جذابیت هایی كه درویش در تعلیق این اثر سینمایی به وجود آورده بود، باعث شد كه این اثر در میان آثار سینمایی حاضر در جشنواره فیلم فجر همان سال با بازخوردهای مثبت فراوانی از سوی منتقدان و مخاطبان مواجه شود.
مقوله دفاع مقدس برای درویش چنان دارای جایگاه قدسی بود كه او به خود این اجازه را نداد كه در نخستین تجربه سینمایی اش در كنار كارگردانان آن سال ها به شكل مستقیم اثری درباره بطن و رویدادهای جنگ تحمیلی خلق كند و داستان نخستین فیلم خود را به حوادث موازی همسو با جریان جنگ و حماسه سازان دفاع مقدس كه همان نیروهای خرابكارانه منافقین بود، استوار كرد.
همین موفقیت‌ها و ستایش شدن ها از سوی منتقدان بود كه درویش را بر آن داشت كه بر خلاف برخی از كارگردانانی كه گویا موظفند هر ساله دست به تولید اثر سینمایی بزنند، آرام آرام و با تأمل و تفكر بسیار بیشتر به سمت تولید آثار سینمایی برود.

** «ابلیس» و تشكیل نخستین زوج هنری كارگردان – بازیگر
در همین اثنا بود كه سرخط بسیاری از اخبار كشورمان را حادثه خونین سقوط ایرباس ایرانی توسط ناو «وینسنس» امریكایی به خود اختصاص داد. اتفاقی كه در نهایت به شهادت 300 نفر از هموطنان عزیز كشورمان منتج شد.
درویش كه به اعتقاد خودش «واكنش اهالی سینما به این اتفاق را واكنشی منفعلانه می دید» دست به ساخت پروژه ای به نام «ابلیس» زد كه تا امروز نیز تنها فیلمی است كه به شكل مستقیم درباره این حادثه و قربانیان آن در قامت هنر هفتم ایران قد راست كرده است.
«ابلیس» روایت كننده قهرمانی به نام «سعید» است كه شاید در ظاهر به عنوان كارمند برج كنترل فرودگاه مهرآباد مشغول به كار است؛ اما در اصل او جاسوسی بود كه اطلاعات پرواز هواپیماهای داخلی را به دشمنان ایران می فروخت. وی بعد از لو رفتن و رو شدن دستش از كار اخراج می‌شود؛ اما برای اینكه بتواند شرایط فرار خود را از كشور فراهم كند، در گام نخست همسر و دخترش را با پروازی به سمت دبی رهنمون می‌ سازد كه آن پرواز، همان ایرباسی بود كه مورد حمله موشكی ناو امریكایی قرار گرفت. در نهایت این حادثه باعث به جنون رسیدن سعید می شود.
«ابلیس» به عنوان یكی از فیلم های پر كشش و پركنش سینمای ایران مزیت دیگری برای درویش نیز داشت و آن در حقیقت همراهی زنده یاد خسرو شكیبایی با درویش و به وجود آمدن نخستین زوج هنری كارگردان - بازیگر در تاریخ سینمای بعد از انقلاب ایران بود. اتفاق آشنایی كه در حقیقت فصل درخشانی از فعالیت‌های سینمای دفاع مقدس درویش با همراهی این زوج هنری شكل گرفت.

** «آذرخش» و طعم تلخ نخستین شكست
درویش برای ساخت سومین اثر خود به نام «آذرخش» كمی از رویدادهای اجتماعی و حماسه دفاع مقدس فاصله گرفت و فیلم را با روایتی مبتنی بر ملودرام اجتماعی درباره انسان های جامعه امروزی به روی پرده برد. این اثر متاسفانه نتوانست برخلاف دو اثر قبلی درویش مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار بگیرد و در حقیقت «آذرخش» نخستین شكست در كارنامه سینمایی درویش به شمار می رود.

** اكسیر درویش برای كیمیای سینمای ایران
همین شكست درویش را بر آن داشت تا بار دیگر در مقام یك سینماگر مولف به علقه و دغدغه ذهنی خود یعنی مقوله سینمای دفاع مقدس برگردد و به همین دلیل او این بار با یكی از جاودانه ترین آثار سینمایی دفاع مقدس بار دیگر به منتقدان و مخاطبان ثابت كرد كه می‌توان با توجه به داشته های موفق ذهنی و عینی در پرداخت یك روایت سینمایی، اثری را ساخت كه در تاریخ سینما ایران ماندگار باشد و امروز هم با توجه به نظر قاطبه اهالی سینما و همچنین مخاطبان هنر هفتم، فیلم «كیمیا»ی درویش در یكی از رتبه های اول تا پنجم آثار موفق دفاع مقدس قرار می گیرد.
بازیگری، كارگردانی و قصه پردازی در تولید «كیمیا» كه سال 73 و پس از جنگ ساخته شد در حقیقت به مثابه یك كلاس كاملا دانشگاهی برای سینمای دفاع مقدس به شمار می رفت.
فیلمی كه در آن روایت شهر خرمشهر در حال سقوط، با توجه به امكانات آن زمان سینمای ایران آنچنان درخشان در صحنه‌های بمباران و درگیری به ثبت رسیده كه بی هیچ شكی نظر مخاطبان را به سمت فیلم های سینمای غرب و به ویژه سینمای هالیوود پیش می برد.
«كیمیا» در دو بخش یعنی در نیمه نخست به روایت بمباران و روزهای جنگ كه سایه خود را بر خرمشهر انداخته بود، می پردازد و در بطن خود روایتی متفاوت از جنس بازیگری كلیشه شده در آن روزهای سینمای ایران را توسط مثلث بازیگری زنده یاد خسرو شكیبایی، رضا كیانیان و بیتا فرهی چنان در برابر مخاطبان به رخ كشید كه امروز هم به عنوان یكی از بهترین بازی‌های این سه بازیگر به آن اثر سینمایی می‌ توان اشاره كرد.
در بخش دوم فیلم نیز ما شاهد قصه «رضا» با بازی ماندگار زنده یاد خسرو شكیبایی هستیم كه بعد از دوران حماسه سازی دفاع مقدس این بار در قامت یك آزاده سرافراز به میهن باز می‌گردد و حال باید در كنار همراه داشتن زخم دوران اسارت در كوله خاطرات خود، دوری از فرزند را نیز به عنوان زخمی مكرر بر دردهایش تحمل كند.
«رضا» كه در حقیقت نمادی از حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس یعنی رزمندگان بود، حال باید در سال‌های بعد از جنگ این بار در جبهه ای دیگر برای بازپس‌گیری دخترش كه به حضانت مادر و پدر خوانده اش درآمده بپردازد؛ دختری كه او را ندیده و به دلیل اینكه او را نمی شناسد نمی خواهد كه با پدر واقعی اش روبرو شود. این درگیری و این نبرد قهرمان در دو جبهه متفاوت در روایت سینمایی «كیمیا» از این اثر سینمایی فیلمی درخشان ساخته است كه همواره با تماشای آن مخاطب می‌تواند به زوایای مختلف ارزش‌های آن بیش از پیش پی ببرد.
در حقیقت درخشش «كیمیا» در كارنامه درویش بود كه او را بر آن داشت تا با ادامه این شكل از مسیر فیلمسازی نخستین سه گانه سینمایی خود و تاریخ سینمای ایران را به ثبت برساند.

** «سرزمین خورشید»، دومین فیلم از سه گانه دفاع مقدس درویش
اثر بعدی درویش پس از «كیمیا» كه باز هم حادثه خرمشهر را در متن روایت داستانی خود داشت اثری به نام «سرزمین خورشید» بود كه بار دیگر با حضور بازیگران درخشان و استفاده از بحث های بسیار دلچسب، پركشش و ناب، توانست مخاطبان سینما را به سالن های سینما بكشاند.
شاید اگر بخواهیم با عینك منتقدانه به «سرزمین خورشید» و «كیمیا» نگاه كنیم بیشترین نقد منتقدان صرفاً بر قصه گویی مطول، دیالوگ ها و روایت های احمدرضا درویش است كه به ویژه نیمه پایانی «سرزمین خورشید»، این فیلم را از آن كشش و آن شوق، ذوق و سرزندگی همیشگی كمی دور می كند و به همین سبب است كه گاهی شاهد نقد منتقدان بر شكل روایت قصه گویی درویش در این اثر سینمایی هستیم.
هرچند هر زمان صحبت از «سرزمین خورشید» به میان می آید نمی توان از بازی درخشان گلچهره سجادیه كه به اتفاق نظر تمامی منتقدان و اهالی سینما زیباترین بازی سینمایی خود را در این اثر رقم زده است به سادگی گذشت.

** «متولد ماه مهر»، موفق در گیشه و به دور از نظر منتقدان
درویش بعد از این دو گام در عرصه سینمای دفاع مقدس بار دیگر رویكرد خود را به سینمای اجتماعی با «متولد ماه مهر» به آزمایش گذاشت. اتفاقی كه این بار یكی از حوادث و رخدادهای اجتماعی و دانشجویی ایران را مد نظر قرار می ‌داد. اما گویا سرنوشت بر این بود كه درویش را صرفا مخاطبان با سینمای حماسه پرداز و دفاع مقدس بشناسند و به همین دلیل بود كه «متولد ماه مهر» نیز با وجود توفیق در گیشه نتوانست منتقدان سینما و اهالی این هنر را به سمت خود جذب كند.

** «دوئل» و ضلع سوم سه گانه درویش
شاید به دلیل این شكل رفتار منتقدان بود كه درویش بار دیگر به سمت تكمیل ضلع سوم مثلث سه گانه سینمای دفاع مقدس خود رفت و این بار پشت دوربین كارگردانی پرهزینه ترین فیلم تاریخ سینما تا ابتدای دهه 90 یعنی فیلم «دوئل» نشست. این اثر سینمایی از جهات بسیاری بازتاب دهنده سینمایی بود كه به عنوان سینمایی «بیگ پروداكشن» یا پرهزینه در میان اهالی سینما نام گرفت و البته یكی از نكات برجسته آن بازگشت سعید راد به عنوان بازیگر در سینمای بعد از انقلاب بود.
هرچند این بار فیلم «دوئل» با وجود صحنه های جنگی فراوان و پرهزینه شانه به فیلم های هالیوودی می زد و توانست تا حدودی مخاطبان را بار دیگر به سینما بكشاند؛ اما این بار روایت داستانی و همچنین نكته سنجی درویش در شكل‌گیری قهرمان ها و تقابل آنها با یكدیگر بود كه به عنوان برگ برنده «دوئل» در توفیق جلب نظر مخاطبان و اهالی سینما به شكل توأمان به حساب می آید.

** «روز رستاخیز»، تجربه ای در حوزه سینمای مذهبی
بعد از «دوئل» بار دیگر درویش كه خود را نیازمند تفكر و تامل بیشتر و همچنین كسب نیروی بیشتر برای حضور قدرتمندانه تر در عرصه سینما می‌دید، سال‌ها به سكوت نشست تا اینكه سال 91 (پس از 11 سال از آخرین فیلمش) این بار سراغ بخش دیگری از علقه و دغدغه ذهنی خود، یعنی بازتاب مسایل معنوی و مذهبی در سینمای ایران رفت كه حاصل آن اثری به عنوان «روز رستاخیز» بود كه درباره داستان زندگی امام حسین (ع) و حادثه كربلا است.
«روز رستاخیز» به دلیل فراز و فرودهای مختلف تا به امروز اجازه اكران پیدا نكرده است؛ اما اكران محدود در جشنواره بین المللی فیلم فجر نشان داد كه اگر درویش سینمای ایران بتواند امكاناتی را كه مد نظرش است با صبر، حوصله و شكیبایی در كنار حضور بازیگران پرقدرت و داستانی قدرتمند در دست داشته باشد، می تواند بر تقویم تاریخ سینمای معاصر ایران، برگ‌ های دیگری را بیافزاید.
فراهنگ**ا.خ ** 1418