تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۱

تهران- ایرنا- فقر و ضعف فیلمنامه چالشی است كه طی سال های اخیر گریبانگیر سینمای ایران شده است؛ پدیده ای كه به باور بسیاری از منتقدان حاصل دوری فزاینده سینما از ادبیات است.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، پیوند میان سینما و ادبیات پیوندی دیرینه است كه هر زمان به شكلی درست انجام شده، به خلق آثار ماندگار در سینمای ایران و جهان انجامیده است. «بی نوایان»، «جنگ و صلح»، «خوشه ‌های خشم»، «آناكارنینا»، «بر باد رفته»، «دكتر ژیواگو»، «بلندی ‌های بادگیر»، «آرزوهای بزرگ»، «ربه كا»، «الیور توییست»، «دور دنیا در 80 روز»، «میشل استروگف»، «كوری»، «شب‌ های سپید»، «گتسبی بزرگ» و «داشتن و نداشتن» از جمله آثار ادبی نویسندگان بزرگ جهان است كه فیلم های اقتباسی از آنها در سینما ساخته شده؛ آثاری كه گاه به موجب جاذبه های بصری كه هنر هفتم دارد از اصل رمان نیز جذابیت بیشتری برای مخاطب ایجاد كرده و به خلق شاهكارهایی در سینمای كلاسیك انجامیده است.

** تجربه اقتباس ادبی در ایران
تجربه اقتباس ادبی در ایران نیز تجربه به نسبت مطلوبی است. از نمونه ‌های اولیه ‌اش، مجموعه تلویزیونی «دایی جان ناپلئون» به كارگردانی «ناصر تقوایی» با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته «ایرج پزشكزاد» و فیلم سینمایی «گاو» اقتباس «داریوش مهرجویی» از قصه «گاو»، كتاب «عزاداران بَیَل» اثر «غلامحسین ساعدی» و فیلم سینمایی «شازده احتجاب» به كارگردانی «بهمن فرمان آرا» اقتباسی از رمان «شازده احتجاب» نوشته «هوشنگ گلشیری» است.
فیلم سینمایی «مهمان مامان» ساخته «داریوش مهرجویی» كه اقتباسی از داستانی به همین نام نوشته «هوشنگ مرادی‌ كرمانی» است، فیلم سینمایی «درخت گلابی» از مهرجویی كه بر اساس داستان كوتاهی از مجموعه داستان «جایی دیگر» نوشته «گلی ترقی» تولید شده و مجموعه تلویزیونی «قصه ‌های مجید» به كارگردانی «كیومرث پوراحمد» كه برپایه كتابی به همین نام نوشته «هوشنگ مرادی كرمانی» ساخته شده نیز از موفق ترین نمونه های اقتباس ادبی در سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی است.

** گسست میان سینما و ادبیات ایران در سال های اخیر
آثار ادبی در سینمای ایران همواره منابع الهام برای فیلمسازان بوده اند. با این حال چند سالی است كه پیوند میان سینما و ادبیات در سینمای ایران سست شده و به اعتقاد بسیاری این سستی به فقر فیلمنامه ها منجر شده است. در سال های اخیر منتقدان زیادی نسبت به دوری فزاینده سینما و ادبیات هشدار داده اند و این دوری را كه بیش از هر چیز به تمایل فیلمسازان برای تحریر فیلمنامه و به وجود آمدن پدیده «كارگردان- فیلمنامه نویس» باز می گردد، عاملی می دانند كه موجب افت سینمای ایران شده است.
«مهسا محبعلی» نویسنده و منتقد ادبی، اوایل دی ماه امسال در یادداشتی كه در روزنامه «ایران» منتشر شد، با تاكید بر كمرنگ شدن روابط اهالی سینما و ادبیات در این چند ساله، می نویسد: «انگار هرچه جلوتر می ‌رویم، روابط سینمایی ‌ها و ادبیاتی‌ ها كمرنگ‌ تر می‌ شود. یك بار من كتابم را برای یكی از دوستان كارگردان فرستادم و ایشان تشكر كردند و گفتند كه وقت نكرده‌ اند كتاب را بخوانند. چند روز بعد اتفاقی در جشنواره مرا دیدند و دوباره عذرخواهی كردند و گفتند كه اصلا آثار ادبی ایرانی را نمی ‌خوانند ولی قصد دارند كتاب مرا بخوانند. من گفتم لازم نیست عذرخواهی كنند؛ چون ما نویسنده‌ ها هم فیلم ‌های ایرانی را نمی ‌بینیم. هم حرف آن دوست كارگردان و هم حرف من، حرف‌ های بدی هستند و پیام ‌های بدی در خود دارند و نشان می‌ دهند كه چالش بین ادبیات و سینما در ایران روز به روز گسترده ‌تر می‌ شود. درحالی كه ما به شدت نیازمند تعامل این دو عرصه با هم هستیم.»
محبعلی كه برنده دو دوره جایزه بنیاد «گلشیری» برای مجموعه داستان «عاشقیت در پاورقی» و رمان «نگران نباش» است، می افزاید: سینمای ایران از فقر فیلمنامه بشدت رنج می ‌برد. به نظر من درست این است كه ما تقسیم كار كنیم و هركس كار خودش را انجام بدهد. نویسنده تخصص ‌اش نوشتن و شاكله درست قصه را ارائه كردن است. كارگردان هم تخصص ‌اش معلوم است. من فكر می‌كنم یك جور میل به «كارگردان مؤلف» بودن در فیلمسازان ما وجود دارد كه اكثراً فكر می‌كنند اگر فیلمنامه متعلق به خودشان نباشد، دون‌ شان آنهاست.

** رنجوری فیلمنامه حاصل دوری سینما از ادبیات است
سخنان محبعلی، همان چیزهایی است كه بسیاری از منتقدان سینما در سال های اخیر بر آن تاكید كرده اند؛ چالش هایی كه به مرور بدنه فیلمنامه ها در سینمای ایران را لاغر و لاغرتر كرده است. گریز سینما از نویسندگان و به طور كلی ادبیات، در چند سال گذشته شرایطی را رقم زده كه بر اثر آن، گویی عنصری به نام فیلمنامه نویس در سینمای ایران رنگ باخته است. این روزها كافی است نگاهی به تیتراژ فیلم های سینمایی بیاندازیم تا متوجه شویم چه بسیار فیلم ها كه نویسنده و كارگردان مشتركی دارند؛ اتفاقی كه در جشنواره فیلم فجر امسال بسیار مشهود بود و نمونه های زیادی داشت.
فیلم های سینمایی «قسم» به كارگردانی و نویسندگی «محسن تنابنده»، «تختی» به كارگردانی و نویسندگی «بهروز افخمی»، «متری شیش و نیم» به كارگردانی و نویسندگی «سعید روستایی»، «مسخره باز» به كارگردانی و نویسندگی «همایون غنی زاده»، «شبی كه ماه كامل شد» به كارگردانی و نویسندگی «نرگس آبیار» و «ناگهان درخت» به كارگردانی و نویسندگی «صفی یزدانیان» از جمله فیلم های حاضر در جشنواره امسال بودند كه كارگردان و نویسنده یكسانی داشتند. اگرچه این اتفاق الزاما به معنی بد از آب در آمدن چنین فیلم هایی نیست -آنگونه كه فیلم هایی چون شبی كه ماه كامل شد و مسخره باز جایزه های جشنواره سی و هفتم را درو كردند- اما نشان از عمق شكاف میان سینماگران و نویسندگان دارد. موضوعی كه در نوع خود بسیار تاسف بار و ناخوشایند است.
در همین ارتباط، «غلامعباس فاضلی» منتقد سینما و مجری و تهیه كننده برنامه تلویزیونی «سینما یك» در گفت وگو با پژوهشگر ایرنا، با تاكید بر اینكه در دهه 60 و 70 شمسی سینمای ایران فیلمنامه نویس به معنای واقعی داشته، اما در حال حاضر چنین ظرفیتی در سینما وجود ندارد، می گوید: سالها است مشكل اساسی سینمای ایران فیلمنامه است. ولی این نكته را فراموش نكنیم كه ما اصولا در سینمای ایران فیلمنامه نویس حرفه ای خیلی كم داریم. به عبارت دیگر فیلمنامه نویسانی كه فقط كار آنها فیلمنامه نویسی باشد در سینمای ایران انگشت شمار بوده اند و روز به روز كمتر هم می شوند.
به گفته فاضلی همین مساله است كه موجب راضی كننده نبودن آثار سینمایی و «پایان ناقص» بسیاری از این آثار شده است.
وی در این باره می افزاید: مشكل اساسی بیشتر فیلم های سال های اخیر، «پایان» آنها است. متاسفانه ما در سینمای این سال ها به ندرت با «پایان راضی كننده» مواجه بوده ایم. چیزی كه در دنیا به عنوان «پایان باز» از آن یاد می شود، در سینمای ایران با تعبیر غلط به «پایان نارس» یا حتی «پایان ناقص» تبدیل شده است.
كوتاه سخن آنكه، نویسندگی یك فن و دانش است و كسی كه می ‌خواهد بنویسد، مانند فردی كه می خواهد خطاطی كند یا تار بنوازد، باید این فن را بیاموزد. نویسندگی قواعد و اصول خودش را دارد و هر كارگردانی الزاما نویسنده و فیلمنامه نویس نیست. كسی كه می خواهد فیلمنامه بنویسد باید فیلمنامه ‌نویسی را به‌ مثابه یك دانش آموخته باشد.
در شرایط حاضر سینمای ایران، ظهور فیلمنامه نویسان حرفه ای و رجوع كارگردانان به نویسندگان و فیلمنامه نویسان برای ساخت آثارشان، می تواند راهگشا باشد و زمینه پیوند دوباره سینما و ادبیات شود؛ پیوندی كه در سال های پیشین نمودهای قابل تاملی داشت و آثار اقتباسی ساخته شده در سینمای ایران از جمله این نمودهای موفق و ماندگار است. بازگشت تعامل سازنده میان ادبیات و سینما در ایران هم اكنون نیز می تواند منشا تولید آثار ماندگاری شود.
پژوهشم**9282**9279