تهران-ایرنا- مدیر دانشنامه امام خمینی (ره) با تبیین ویژگی های عصر فقهی امام خمینی(ره) گفت: این عصر که مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره) و تاسیس نظام جمهوری اسلامی است، نقطه عطفی در تحول و پیشرفت علوم اسلامی به طور اعم و به طور اخص در فقه و اجتهاد به شمار می رود.

حجه الاسلام و المسلمین سید ضیاء مرتضوی مدیر دانشنامه امام خمینی (ره) و دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفت و گو با خبرنگار دانشگاه ایرنا با تبیین ویژگی های عصر فقهی امام خمینی(ره) گفت:  عصر فقهی امام خمینی(ره) عصر مقارن پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره) و تاسیس نظام جمهوری اسلامی بر اساس موازین اجتهاد و فقه اسلام و حدود شریعت است. ادعای بنده در وصف این عصر تاریخی که از آن با عنوان «عصر فقهی امام خمینی (ره)» یاد می کنم این است که از این مرحله به بعد یک دوران جدید در فقه اسلامی ایجاد می شود. در این عصر یک دعوت و فراخوان عمومی هم در عمل و هم در نظر شکل می گیرد در اینکه ما باید واقعیات را درست بشناسیم، به نیازهای جامعه توجه کنیم و از همه مهم تر به اقتضائات دولت و حکومت اهتمام داشته باشیم. این وضعیت جدید نقطه عطفی در تحول و پیشرفت علوم اسلامی به طور اعم و به طور اخص در فقه و اجتهاد است.
 


ایرنا: به عنوان نخستین پرسش، آیا شما معتقدید برای شناخت و بررسی فقه امام خمینی (ره) باید تحلیلی تاریخی بر دوره‌های فقه اسلامی داشت؟ در این زمینه توضیح بفرمایید؟


مرتضوی: بله بنده معتقدم که شناخت فقه امام خمینی (ره) در گرو تحلیل تاریخی دوره‌های تاریخ فقه قبل از ایشان است. چیزی که ایشان از آن تعبیر به سلف صالح می‌کردند. بنده برای تاریخ فقه اسلامی در یکی از کتابهای خودم قائل به ۷ یا ۸ دوره تاریخی هستم که در نهایت به دوره‌ای که از آن با عنوان عصر امام خمینی (ره) یاد می‌کنم، ختم می‌شود.


ایرنا: اگر ممکن است دوره‌های تاریخی فقه را تا قبل از آن چه که از آن تعبیر به عصر امام خمینی (ره) می‌کنید، شرح دهید.


مرتضوی: اولین دوره را من عصر تشریع یا قانونگذاری می دانم. این دوره حدود ۲۵۰ سال طول می‌کشد. بنابر اعتقاد ما شیعیانِ تاریخ ۲۵۰ ساله معصومین نیز در ضمن این دوره تفسیر می‌شود. در عین اینکه ما اعتقاد به ختم وحی تشریعی داریم و ائمه را مفسران سنت پیامبر (ص) می‌دانیم. این دوره غلبه با تأکید بر نص قرآن و روایات و التزام به نصوص است. دورانی که کمتر ابداع نظر و اجتهادی وجود دارد.


عصر دوم عصر تدوین و تجمیع است که حدود ۲۰۰ سال از اواسط قرن سوم تا اواسط قرن پنجم ادامه می‌یابد. همزمان با ایامی که شیخ طوسی از بغداد به نجف مهاجرت می‌کند و به نگارش کتاب مبسوط می‌پردازد.
این دوره نیز کمتر شاهد اجتهاد تفصیلی و جدید است. کتاب‌های کافی تهذیب، استبصار، من لایحضره الفقیه در این دوران نوشته می‌شود و ابواب فقهی در این عصر شکل می‌گیرد.


عصر سوم عصر گسترش اجتهاد است. جایی که شیخ طوسی با طعنهٔ کسانی مواجه می‌شد که بر وجود نداشت فقه شیعی تاکید دارند.


عصر چهارم عصری است که من از آن تعبیر به عصر تقلید و توقف می‌کنم. این دوران حدود ۱۰۰ سال طول می‌کشد. دورانی که دوران رکود و عصر فقهای مقلد است. چرا که به واسطه سیطره شیخ طوسی بر فقه و کلام و دیگر علوم اسلامی، تالیفات متعدد و جایگاه فقهی بسیار بالایی که بین فقها به دست آورده بود، دیگران تحت تاثیر او بودند و رعایت نظرات شیخ را می‌کردند.
عصر تقلید و توقف ادامه می‌یابد تا در زمان ابن ادریس حلی و به سبب کارهای او که از نوادگان دختری شیخ طوسی است، جرات و جسارت برای نقد دیدگاه‌های شیخ ایجاد می‌شود. این فقیه جوان که بیش از چهل و خرده‌ای سال هم عمر نکرده است، کتاب ابن سرائر را می‌نویسد البته کسانی دیگری نظیر ابن زهره حلبی و سدید الدین محمود بن علی حمصی نیز در این شکل گیری عصر گشایش و پیشرفته اجتهاد تأثیر دارند.


عصر پسین، عصر گسترش بیشتر و مقارنه آرا به معنای مقایسه بین مذاهب فقهی است. فقهای حلّه نقش بزرگی را در گسترش و ترویج این عصر دارد. در راس آنها شرایع محقق حلٌی و خواهرزاده او یعنی علامه حلّی با کتاب‌هایی نظیر تذکره الفقها و مختلف الشیعه است. کسان دیگری چون فخرالمحققین و شهید اول و شهید ثانی نیز قابل ذکر اند.
در این دوران مقایسه دیدگاه‌های فقهی هم در درون مذهب و هم بیرون مذهب شکل می‌گیرد. ظهور محقق اردبیلی که بهای زیادی به عقل در فقاهت می‌داد از دیگر نقاط عطف این عصر تاریخی است. ظهور جریان اخباریگری که در دوران صفوی در برابر جریان اصولی ایستادند و تا بعد از قرن هفدهم ادامه یافتند نیز از دیگر نکات قابل ذکر این دوران است.
این جریان اخباری از آغاز هزاره دوم و در این دوران شکل می‌گیرد و تا مدت‌ها و حتی تا امروز نیز تأثیر منفی در جریان‌های اجتهادی می‌گذارد. کسانی نظیر محمد امین استرآبادی و فیض کاشانی در شکل‌گیری این جریان نقش دارند. البته کسانی چون وحید بهبهانی و شیخ انصاری نیز با آنها مقابله می‌کنند و مانع از غلبه مطلق آنها بر جریان اجتهاد شیعه می‌گردند.


عصر هفتم را می‌توان عصر استوار سازی و شکوفایی فقه به رغم آسیب از جریان اخباری‌گری دانست. در این دوران نگاه‌های اخباری در برابر دیدگاه‌های اصولی تا حدودی تعدیل می‌شود و همین بر کنترل این جریان بسیار موثر است. اما به هر حال این جریان اخباری همچنان تداوم می‌یابند.
در این دوران همچنین جمعی از فقهای اصولی ظهور پیدا می‌کنند که در تجدید دوباره جریان اصولی فقه شیعه تاثیرگذارند. کسانی چون محمد جواد عاملی، کاشف الغطاء، میرزای قمی، سید محمود طباطبایی، محمد نراقی، صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی، صاحب عروه، عبدالکریم حائری یزدی، میرزای نائینی، آقا ضیاء عراقی، تا مرحوم آیت الله بروجردی که در نهایت هم به دو شخصیت بزرگ امام خمینی (ره) و مرحوم آیت الله خویی (ره) می رسیم.


ایرنا: در سیر تاریخی فقهی شما که تا زمان معاصر ادامه پیدا کرد، علت نامگذاری دوران جدید به عصر امام خمینی (ره) چیست؟ چه اتفاقاتی در این دوران باعث می‌شود که ما چنین نامی را در این دوره تاریخی اطلاق کنیم؟


مرتضوی: این دوران مقارن پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام و تاسیس نظام جمهوری اسلامی بر اساس موازین اجتهاد و فقه اسلام و حدود شریعت است. امام با مهندسی فقاهت خود در این ایام خطوط کلی نظام را به کمک جمعی از شاگردان خود تاسیس می‌کند.
ادعای بنده در وصف این عصر تاریخی که از آن با عنوان عصر فقهی امام خمینی (ره) یاد می‌کنم این است که از این مرحله به بعد یک دوران جدید در فقه اسلامی ایجاد می‌شود. در این عصر یک دعوت و فراخوان عمومی هم در عمل و هم در نظر شکل می‌گیرد در اینکه ما باید واقعیات را درست بشناسیم و به نیازهای جامعه توجه کنیم و از همه مهم‌تر به اقتضائات دولت و حکومت اهتمام داشته باشیم. در این دوران روش اجتهاد و استنباط احکام شرعی دچار یک بازنگری در نسبت با شئون مختلف حکومتی و توجه کردن به نیازهای جامعه می‌گردد. این وضعیت جدید باعث می‌شود که نقطه عطفی در تحول و پیشرفت علوم اسلامی به طور اعم و به طور اخص در فقه و اجتهاد شکل بگیرد.
مقصود از عنوان عصر امام خمینی که جریان اجتهاد ای جدید را بر محوریت ایشان تعریف می‌کند جریان‌های سیاسی نیست، بلکه توجه من به تحول فقه شیعی است. چیزی که یک مرحله مهم در شمار و راستای دوران‌های تاریخی قبلی است.


ایرنا: دوران جدید تاریخ فقه شما از آن تعبیر به عصر امام خمینی می‌کنید چه ویژگی‌هایی دارد که متمایز از جریان‌های قبلی، مسمی به دوران جدید تاریخی در جریان‌های اجتهادی می‌شود؟ در این ویژگی‌ها ارتباط بین فقها و جریان اجتهاد با شئون مختلف حکومتداری و نیازمندی‌ها و اقتضائات آن چگونه است؟


مرتضوی: من در بیان این ویژگی‌ها می‌توانم به شش مورد اشاره کنم؛  اولین ویژگی تاکید بر این است که تشریع اسلامی کامل است و در مرحله صدور و خطابات از جانب شارع به اقتضای ختم نبوت به همه شئون حیات و همه نیازهای انسانی توجه شده است. امام در اینجا اشاره می‌کند این ویژگی از واضحات عقلی است. چیزی که حاکی از نگاه حداکثری ایشان به دین است. نتیجه اینکه اگر شریعت کامل است و شامل همه حوزه‌ها می‌شود هیچ مسئله بیرونی وجود ندارد که از نگاه فقهی حکمی نداشته باشد. بنابراین شریعت برای مدیریت شئون زندگی برنامه دارد و از این رو سیاست هم در این مجموعه جای می‌گیرد و دین از سیاست جدا نخواهد بود.
از همین رو امام معتقد است کسی که به بافت احکام اسلامی توجه کند و به ابعاد فقه نگاهی بیاندازد متوجه می‌شود که در اسلام حکومت وجود دارد. به بیان دیگر از کمال شریعت ما به وجود داشتن حکومت در اسلام پی می بریم.


ویژگی دوم شمول و فراگیری احکام شریعت تا روز قیامت و استثنا نخوردن تاریخ در این زمینه است. به این معنا که هیچ کدام از احکام اسلامی متاثر از یک دوره تاریخی نسخ نمی‌شوند. در نتیجه امام از فراگیری زمانی احکام در هر دوره زمانی و مکانی نتیجه می‌گیرد که حکومت امری لازم است و ولایت ضامن اجرای احکام می‌باشد. در این نگاه حکومت ضمانت اجرائی بیرونی احکام شریعت در گستره همه زمان‌ها است. در اینجا اگر امام تاکید بر دخالت عنصر زمان و مکان در اجتهاد می‌باشد، خاستگاه این نظر این است که ایشان کل شریعت را واجد شمول زمانی و مکانی می‌داند. به این معنا که فقه اسلامی جامع و کامل است و برای هر زمان و مکان قابلیت اجرا دارد.


ویژگی سوم تاکید خاصی بر نقش فقه در عرصه عمل است امام فقه را فقط مربوط به بحث‌های مدرسه و طلبگی نمی‌داند. به این بیان که معنا ندارد ما با فراگیری احکام و شمول زمانی و مکانی آن مواجه باشیم، در عین حال به تحقق عملی آن توجه نداشته باشیم. در این منظر فرقی بین احکام شخصی و احکام اجتماعی، احکام قضایی احکام سیاسی و غیره وجود ندارد. از نظر ایشان از اهم احکام شریعت که لزوم تحقق عملی دارند، برپایی حکومت عادل و شایسته است که بتوان احکام را از طریق آن اجرا کرد. منظور از عدم کفایت اجتهاد مصطلح در اندیشه امام هم همین تحقق عملی است چراکه از این به بعد یک عنصر جدید به فقاهت ایشان اضافه می‌شود و آن بحث «کارآمدی» است. بحث لزوم کارآمدی در زمان مواجهه با حکم‌رانی است که لزوم نگاه‌های مجدد در اندیشه فقهی احساس می‌شود.


ایرنا: آیا طرح بحث «عدم کفایت اجتهاد مصطلح در اداره جامعه» از سوی ایشان هم در همین دوره مطرح می‌شود؟


مرتضوی: بله، امام خمینی (ره) از این باور به لزوم کارآمدی است که بحث عدم کفایت اجتهاد مصطلح در اداره جامعه و تدبیر امور مسلمانان را بیان می کند. چرا که اجتهاد را یک موتور متحرک و عنصر حیاتی و متصل به زندگی فردی و اجتماعی انسان می‌داند که از شروط آن تناسب بین اسلوب و عمل است.
البته طرح بحث عدم کفایت اجتهاد مصطلح به معنای کوتاه آمدن از مواضع پیشین نیست بلکه به معنای لزوم باز آفرینی فقاهت است. مصداق این نکته به عنوان مثال اجتهادهای تازه در گسترش ابعاد اجتماعی به آیین حج است که سابقا بیشتر محدود به فقه فردی بود.


ویژگی چهارم رابطه بین فقها و حکومت در عرصه‌های زندگی است که برخاسته از سه ویژگی قبلی است. با این تفاوت که در اینجا به یک نقطه مرکزی توجه می‌دهد. در اینجا فقه نقطه اتصال و ترسیم هرمی است که حکومت در راس آن قرار گرفته است. حکومت در این تبیین در واقع غایت عملی برای اجرای همه ابعاد فقه است. همان فقهی که شمول احکام در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی دارد و به تعبیر امام برنامه عملی و نظری کاملِ اداره انسان از گهواره تا گور است ایشان در جلد دوم کتاب البیع در زمان اقامت در نجف و سال‌ها پیش از انقلاب صراحتاً می‌نویسد احکام فقهی بخشی از شئون حکومت است. احکام فقهی مطلوب بالعَرَض است و امور اجرایی برای تشکیل حکومت و بسط عدالت می‌باشد.
از نظر ایشان حکومت نه حکمی ثانوی بلکه حکم اول است و مقدم بر همه احکام قرار می‌گیرد. در این نگاه است که حفظ حکومت از مهمترین واجبات می‌شود. توجه شود که این اندیشه‌ها متعلق به سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب و ایام حکمرانی است. همچنین اجتهاد پویا در اندیشه امام درصورتی نتیجه بخش است که ما به جایگاه حکومت توجه داشته باشیم و آن را بشناسیم.


ویژگی پنجم ایشان تاکید زیاد بر روش اجتهاد جواهری و عدم خروج از این چهارچوب است. البته روش صاحب جواهر روش منحصر به او نیست. بلکه روشی است که صدها فقیه و استاد و مجتهد بسط داده‌اند و در دوران او به تکامل می‌رسد.


ویژگی ششم هم تاکید بر ظرفیت و کشش اجتهاد شیعی و قابلیت‌های آن است. از نظر ایشان اجتهاد شیعه ظرفیت پاسخگویی به همه نیازها را دارد. البته اجتهادی که امکان اجتهادهای جدید در آن به رسمیت شناخته شده است. چرا که اگر اجتهاد یک روش عقلانی است، فقط در اختیار فقهای گذشته نبوده است. در اندیشه امام اجتهاد به عنوان یک روش، اختصاصی به جمع یا فردی از فقها ندارد و حتی در مسائلی که ادعای اجماع هم شده است، می‌توان بازاندیشی فقهی داشت. هم چنانکه شهید ثانی در یکی از کتاب‌های خود به ۳۵ مورد اشاره می‌کند که شیخ طوسی علیرغم ادعای اجماع در آنها، خودش در جاهای دیگر نظری خلاف آن اجماع‌ها داده است. از همین رو امام خمینی مدعی است که باب اجتهاد باید باز باشد. ایشان در نامه‌ای که به محمدعلی انصاری می‌نویسند که کتاب‌های فقیهان بزرگ پر از آراء و دیدگاه‌های متنوع در مسائل مختلف است و حتی در مسائلی که ادعای اجماع شده است باز هم اقوال دیگری وجود دارد.


ایرنا: اگر بخواهیم سیر تاریخی سیره اجتهادی و فقهی امام خمینی (ره) را با توجه به این توضیحات خلاصه وار اشاره کنیم از چه ابعادی می‌توانیم سخن بگوییم؟


مرتضوی: سیر تاریخی سیره اجتهادی ایشان مبتنی بر دو بُعد است. یکی برگرفته از مبانی و اصول کلی فقه خودشان است، چیزی که قبل از انقلاب هم وجود داشته است. بُعد و بخش دیگر نیز به بعد از انقلاب و مواجهه با نیازمندی‌ها و اقتضائات و حکومتداری مربوط می‌شود. امری که توسط برخی از شاگردان امام نیز در دوران پس از ایشان دنبال شده است.


ایرنا: پس از بررسی سیر تاریخی فقاهت و تحلیل جزئی محتوایی سیره فقاهت امام خمینی، در جمع بندی نهایی درباره جایگاه و تاثیر فقاهت امام خمینی (ره) در علم فقه چه می‌توانید بگویید؟


مرتضوی: در جمع بندی نهایی باید تاکید کنم آن بابی را که حضرت امام (ره) در فقه با توان اجتهادی، منطق فکری و شجاعت عملی خود گشودند - ولو آنطور که می‌خواستند نتوانستد آن را محقق کنند و ملاحظاتی داشتند، چرا که خیلی جاها آزاد نبودند و از این امر شِکوه کرده‌اند - در واقع فجر صادقی است که طلوع کرده است، شاخه‌های آن رو به رشد است و شکوفه‌های آن شروع به ازدیاد و گشودگی است. چیزی که در این مدت کوتاه هم علیرغم مشکلات و موانع پیدا و پنهان آثار و برکات زیادی داشته است.


۹۲۲۲*۲۰۲۱**