تهران- ایرنا- «مصطفی رحماندوست» که با عنوان عمو مصطفی نزد کودکان داخل و خارج از ایران شناخته می شود؛ بیش از هرچیز با شعرهای «صد دانه یاقوت» و «خوشا به حالت ای روستایی» نزد مخاطبان بزرگسالش به یاد می آید. ویژگی اصلی و منحصر به فرد شعر و نثر او عینیت بخشیدن به اشعار و ارایه تصویر واقعی و ساده از محتوای مورد نظرش به خردسالان است.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ مصطفی رحماندوست یکی از برجسته ترین شاعران معاصر در عرصه شعر کودک است که نزدیک به چهار دهه از عمر خود را صرف نوشتن برای کودکان کرد. رحماندوست علاوه بر شعر، به نوشتن قصه، نمایشنامه، مقاله، قصه های منظوم، ترجمه قصه، مقالات و متون آموزشی و تالیف کتب درسی و آموزشی برای کودکان و نوجوانان پرداخته است. او ۱۹۱ اثر در حوزه شعر و ادبیات کودک خلق کرده است؛ بی شک پیمودن اینهمه راه، جز به مدد عشق امکان پذیر نیست و این امر نشان دهنده توانمندی این هنرمند در نوشتن برای این گروه سنی است.

مصطفی رحماندوست یکم تیر ۱۳۲۹ خورشیدی در همدان چشم به جهان گشود. او پس از اخذ مدرک کارشناسی خود در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، به عنوان کارشناس کتاب‌های خطی در کتابخانه مجلس مشغول به کار شد.

رحماندوست مناصب مختلف دولتی در حوزه های نشر و کتاب برعهده داشته است؛ در ابتدا به عنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسوول نشریات رشد، سردبیر رشد دانش آموز، سردبیر و پدیدآورنده سروش کودکان و نوجوانان به فعالیت خود ادامه داد. وی همچنین به مدت سه سال مدیر کل دفتر مجامع و فعالیت‌های فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. رحماندوست پس از بازنشستگی از سمت‌های دولتی، مدیر گروه شکوفه (بخش کودکان و نوجوانان) انتشارات امیرکبیر و مشاور ادبی آثار مربوط به کودکان و نوجوانان کتابخانه ملی ایران و یکی از اعضای اصلی داوران بین‌المللی جشنواره بین‌المللی فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان و جشنواره بین‌المللی تئاتر کودکان و نوجوانان شد. او عضویت هیات‌های داوری کتاب سال، جشنواره‌های کتاب و مطبوعات کودکان و عضو شورای موسیقی کودکان و شورای کتاب کودک ایران را نیز بر عهده داشته است.

پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به بهانه یکم تیرماه سالروز تولد مصطفی رحماندوست با «راضیه موسوی» شاعر و پژوهشگر ادبیات فارسی گفت و گو کرده است.

در ادامه متن این گفت و گو را می خوانیم:

ایرنا: درباره سبک ادبی مصطفی رحماندوست به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و ماندگارترین نویسندگان کودک در ایران توضیح دهید.

موسوی: شعر رحماندوست دارای ویژگی های منحصر به خود است. قصه گویی، واقع گرایی و ساده گویی از ویژگی شعری او به شمار می آید، در شعر آیینی و شعر عاشورایی کودک نیز بسیار ماهرانه می سراید. وی در برقراری ارتباط با مخاطبان خاص و حساس خود یعنی گروه سنی الف و ب بسیار موفق و پر مخاطب ظاهر شده و بهره گیری از عناصر زنده و توصیفات عینی، بازی های زبانی، ترکیبات بدیع و مناسب سن کودک از دیگر ویژگی های شعری محسوب می شود.

خلق زبان تصویری از ویژگی های مهم اشعار رحماندوست به شمار می آید؛ از آنجا که ارتباط کودک با محیط بیرون، ارتباطی عینی و تصویری است، پس باید برای برقراری ارتباط با او به پرداخت تصویرهای عینی روی آورد و از پرداختن به مفاهیم انتزاعی و غیرقابل درک دوری کرد. کاری که رحماندوست از آن غافل نمانده است و از طریق آن توانسته پیوندی ناگسستنی با روح و اندیشه ی کودکان برقرار کند.

یکی از دیگر ویژگی های شعر رحماندوست این است که اکثر اشعار او در پی آموزش و انتقال خلاقیت، تجربه، مهارت یا مفهومی به کودکان است. کودکان، پیش از هر یادگیری، بهره مندی از حواس پنجگانه را یاد می گیرند، پس شاعر می بایست با محور قرار دادن این حواس، تصویرهای زیبایی را در بستر موسیقیایی مناسب خلق کند تا از طریق آن بتواند مفاهیم خود را به کودک انتقال دهد. همان چیزی که در آثار رحماندوست در حوزه ادب کودک بسیار قابل توجه به نظر می رسد.

ویژگی دیگر رحماندوست به کارگیری افعال، اصطلاحات عامیانه و محاوره و نیز ضرب المثل ها و کاربرد عناصر بومی و سنتی ایرانی در اشعار خود است. او همچنین از بازی های زبانی و تکرار و واج آرایی بسیار کمک می گیرد تا شعرهایش را در بستری موزون و گوش نواز بسراید.

رحماندوست به طور کلی به سبک واقع گرایی و ساده نویسی گرایش دارد و اکثر اشعار او خالی از ایماژهای شاعرانه است و توصیفاتی که به کار می برد بیشتر توصیفات عینی و زنده هستند.

ایرنا: به نظر شما مهمترین آثار ادبی مصطفی رحماندوست که در ادبیات ایران ماندگار شده چیست و دلیل این ماندگاری را توضیح دهید؟

موسوی: از میان اشعار رحماندوست چند شعر، برای همه ما آشناست و به نوعی با شنیدن آنها لبخند بر لبانمان نقش می بندد و به یاد کودکی هایمان می افتیم. مثل اشعار صد دانه یاقوت و خوشا به حالت ای روستایی! که در کتاب دوره دبستان آنها را خواندیم و نیز شعر شب بخیر کوچولو...

همه ما دست کم یک یا دو بار این شعرها را شنیده ایم و در ذهن ما ماندگار شده اند. مصطفی رحماندوست را همه بیشتر به خاطر شعرهایش می شناسند تا بخاطر قصه ها و دیگر آثارش. به هر روی آثار بسیاری از وی در حوزه ادب کودک چاپ و منتشر شده است که برخی نیز جوایز مختلفی را از آن خود کرده اند. از آن میان می توان به آثار زیر اشاره کرد؛ فرهنگ آسان، ترانه های نوازش، بازی با انگشت ها و قصه پنج انگشت که ریشه در ادبیات فولکلور ایران دارند، صدای جیرجیرک آمد، فرهنگ ضرب المثل ها، عمو مصطفی در آمریکا، خاله خودپسند، سربداران، لالایی های عاشورا و بسیاری آثار ارزشمند دیگر.

همانطور که پیش از این گفتیم رحماندوست واقع گراست و در قصه گویی و ساده نویسی مهارت بالایی دارد، بسیار خوب می تواند با کودکان ارتباط برقرار کند و در انتخاب وزن بسیار هوشمندانه عمل می کند. از تصویرهای بدیع و عینی استفاده می کند که برای کودکان آشناتر و قابل فهم تر است. همه ی اینها در کنار تلاش های مدام و مجدانه وی در حوزه ادب کودک و عشقی که در این راه دارد باعث ماندگاری آثار وی می شود.

ایرنا: به نظر شما ادبیات کودک چه ویژگی ها و خصیصه هایی دارد که آن را از ادبیات بزرگسال جدا می کند؟

موسوی: مخاطبان ادبیات کودک، کودکان هستند؛ کودکانی که شناخت کامل و قطعی از پیرامون خود و حتی بسیاری از مفاهیم ندارند، باورها و اندیشه های آنان در حال شکل گیری است، با تجربه محیط از طریق حواس پنجگانه خود به دنبال کسب دانش و شناخت هستند و نمی توان برای آنها با زبانی علمی یا فلسفی یا خیلی ادبی صحبت کرد، شعر سرود یا قصه گفت. نمی توان از تمام آرایه های ادبی برای زیباتر کردن آثار استفاده کرد چرا که ممکن است اشعار را گرفتار تعقید زبانی و فهم مفاهیم را دچار دشواری کند. باید ساده سخن گفت، باید وزن یا قالب مناسب این سن انتخاب کرد تا اشتیاق پایدار مخاطب را به دست آورد. برای کودک نوشتن کار ساده ای نیست و در پس صورت ساده و بی آلایشش، شاعر متفکر و هنرمندی را می طلبد که خودش را بارها و بارها به جای یک کودک بگذارد و بسنجد که چقدر می تواند با اثر ارتباط برقرار کند! شعر کودک محدودیت های بسیاری دارد که کار را بسیار دشوار می کند.

تفاوت دیگر، فرق در اهداف آن هاست، هدف ادبیات کودک برقراری ارتباط با کودکان، سرگرمی و در کنار آن آموزش و تعلیم زندگی و مفاهیم آن است. یعنی یکی از اهداف آن آموزش و انتقال تجربیات و مهارات و خلاقیت ها و مفاهیم است. اتفاقی که در ادبیات بزرگسال به ندرت می افتد. در ادبیات بزرگسال، نویسنده و شاعر در پی انتقال تجربیات و احساسات خود به مخاطبانش است، مخاطبی که برای تجربه احساسات نویسنده و شاعر به آثار او روی می آورد تا در فضایی آکنده از لذت، به کشف رموز زیبایی شناسانه اثر بپردازد و در تجربیات و احساسات او شریک شود.

ایرنا: به نظر شما چرا پس از گذشت چند دهه هنوز افرادی چون «مصطفی رحماندوست» در ادبیات کودک ظهور و بروز پیدا نکردند؟

موسوی: من فکر می کنم به طور کلی ادبیات امروز ما دچار رکود و کم کاری شده است و آن اتفاق‌هایی که مخاطبان جدی ادبیات منتظرش هستند یا به ندرت و یا به هیچ وجه نمی افتد و برای درک چرایی آن باید به شرایط فرهنگی و تربیتی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه نگاه کرد. جامعه ای که بستر را برای خلق آثار هنری خلاق فراهم نکرده است.

ما هنوز بعد از چند دهه، دلخوش به همان آثاری هستیم که پیش از این به دست ما رسیده است نه فقط در حوزه ادبیات کودک، که در حوزه شعر و ادبیات داستانی و حتی در زمینه پژوهش. ادبیات کودک یکی از مهم ترین و اساسی ترین حوزه های ادبیات است که می تواند تاثیر مستقیمی بر رشد و خوشبختی یک جامعه در آینده بگذارد.

امروزه کسانی هستند که در حوزه ادبیات کودک فعالیت می کنند اما آیا اقدامات و تلاش ها و سرمایه گذاری هایی که در این زمینه توسط دست اندرکاران آن انجام شده به اندازه این اهمیت و تاثیر بوده است؟ می توانم با قطعیت بگویم که نه!

دلیل دیگر آن عدم استعدادیابی درست و به قاعده برای افراد جامعه است. این روزها بسیار می بینیم که هر کس که دستی در ادبیات دارد و سر سوزن ذوقی، مستقیم یا به سراغ ادبیات داستانی می رود و یا به سراغ شعر. کمتر کسی ادبیات کودک را برای فعالیت انتخاب می کند. باید به دنبال دلایل آن بود.

ادبیات کودک هنوز آنچنان که باید شناخته شده نیست و اهمیت و رسالت آن بر نویسندگان و شاعران نوپا پنهان است، شاید برای علاقمندان این حوزه پیامدهای مالی خوبی ندارد و فعالان این حوزه آنچنان که باید و شاید نسبت به فعالان حوزه شعر و داستان دیده نمی شوند. استاد رحماندوست در زمان دانشجویی راه خود را که ادبیات کودک بود پیدا کرد و توانسته چنین آثار ارزشمندی را تاکنون خلق کند.

ایرنا: راهکارهای شما برای ترویج کتابخوانی در حوزه کودک و نوجوان چیست؟

موسوی: شوربختانه ما در مسیر کتابخوان کردن کودکان و حتی بزرگسالان جامعه، بیشتر از اینکه کاری کرده باشیم، شعار داده ایم. کتابخوانی باید از قصه گویی مادربزرگ ها و پدربزرگ ها بر بالین کودکان شروع شود. نخستین کتاب ها را باید بر دامان مادران و دستان پدران لمس کرد، نخستین کتاب ها را باید از کتابخانه های کوچک خانه پدری قرض بگیریم. اگر به سراغ زندگینامه خیلی از نویسندگان بزرگ برویم می بینیم که کتاب خواندن را با کتابخانه شخصی مادران و پدرانشان آغاز کرده اند.

قدیم ها، مادربزرگ های بی سواد ایل هم شاهنامه را از بر می خواندند، شب های چله پدرها حافظ می خواندند، در دورهمی ها نقالی می کردند، چه در جشن ها، چه در کوچه و بازار و حتی در قهوه خانه ها.

آری، این درست است که کودک از پدر و مادر خود تقلید می کند. مهم نیست کتابخانه خانه هایمان چقدر بزرگ باشد و برای پر کردن آن چقدر هزینه کرده ایم، مهم این است که چند تا از کتاب های آن را خوانده ایم و چه تاثیری در زندگیمان گذاشته است. کتابخوانی نباید به ژست و شعار تبدیل شود. برخی ها موقع خرید کتاب، به جلد آن بیشتر از محتوایش اهمیت می دهند و همین کتاب ها در قفسه کتابخانه هایشان خاک می خورد. کتاب ها را باید قلقلک داد و خواند، با کتاب ها باید زندگی کرد. چرا از کودکی که تا به حال کتابی در دست مادرش ندیده است توقع داریم کتاب خواندن را بلد باشد؟

هرچند امروزه با اختراع موبایل های هوشمند و خیل عظیم شبکه های اجتماعی کار کمی هم سخت تر شده اما باز می توان کتاب های صوتی شنید و پی دی اف خواند. هر چند که تجربه لمس کاغذها و ورق زدن کتاب ها لذت خواندن آن را صد چندان می کند.

چرا در خیلی از فیلم های ایرانی، از کتاب و کتابخانه ها برای طراحی صحنه خانه ها استفاده نمی شود؟ چرا عادت کتاب خواندن را در سکانس فیلم هایمان نشان نمی دهند. فیلمنامه نویس ترجیح می دهد قهرمان فیلمش را شب ها پیش از خواب در حال کشیدن سیگار کنار پنجره به تصویر بکشد و نتیجه اش می شود افزایش عادت سیگار کشیدن در بین نوجوانان و جوانان نه عادت کتاب خواندن.

از آن سو نقدهایی هم بر مدیریت حوزه نشر وارد است، اینکه گاهی می بینیم انتشار برخی کتاب ها آن هم در تیراژ بالا، هیچ نتیجه مثبتی ندارد و بیشتر اتلاف انرژی و هزینه است. به نظر من برخلاف شعارها، هیچ برنامه مدونی برای کتابخوان کردن جامعه وجود ندارد. زیرا با وجود محدودیت ها و سختی های پیش رو گاهی حتی نویسندگان جوان از ادامه راه دلسرد می شوند.