تهران-ایرنا- رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گفت: سهروردی با حکمت اشراقی و نوری خود دوگانه‌های هستی و معرفت، وجود و زیبایی و خیر و شر را محو می‌کند.

غلامعلی حداد عادل سه شنبه شب در همایش ملی «حکمت اشراق در پرتو آراء و آثار شیخ اشراق» که با همکاری کمیسیون ملی یونسکو و دانشگاه آزاد اسلامی در مرکز انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در تهران برگزار شد گفت: ورد و گل یک کلمه اند و سهروردی به این اعتبار، اهل گلشهر بوده است!

وی با اشاره به مشغله های خود در سال‌های اخیر پیرامون فلسفه، ادبی و زبانی، تاکید کرد: سهروردی به اندازه‌ای اهمیت دارد که فراموش کردنی نیست.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه، «انتخاب نور به عنوان بن‌مایه وجودی فلسفه سهروردی» را عنوان برنامه خود عنوان کرد و افزود: جا دارد یک کتاب درباره این موضوع نوشته شود. بهترین تعریف از نور را «ظاهرا لنفسه و مُظهرا لغیره» گفته‌اند.

حداد عادل گفت: این نور که در تعریفش ظاهر لنفسه گفته‌اند، چندان هم در علوم تجربی ظاهر نیست. نور هم در علم و هم در فلسفه بسیار مهم و مقوله‌ای جدی است. در فیزیک اعم از فیزیک نیوتنی قدیم و فیزیک کوانتومی مدرن نور محل نظر است. در فیزیک کلاسیک نور یکی از قلمروهای علمی محل بحث بوده که به زیست شناسی هم کشیده شده است.

به گفته وی تفاوت دیدگاه‌ها در اینجا از حیث تبیین رویت نور به کار می‌رود. در این حوزه دو نظر وجود دارد. یک آنکه اشیا به چشم ما نور می فرستند و دوم آن که ما از چشم خودمان شعاعی از نور را می فرستیم که به اشیا برخورد و باعث دیده شدن آنها توسط ما می شوند.

نماینده سابق مجلس شورای اسلامی ادامه داد: اما در فیزیک جدید نور سرآغاز بحث‌های بسیار مهم شده این قدر که بنیان فیزیک کوانتومی از تأمل درباره حقیقت نور آغاز شده و این که نور به عنوان شارع انرژی آیا یک موج است یا یک ذره؟ دوگانه ذره یا موج بودن نور، دوگانه‌ای است که همچنان مطرح است.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی با برشمردن اینکه قهرمان بحث نور در فلسفه سهروردی است، گفت: حکمت اشراقی مُعرف همین حقیقت و حکمت اشراقی حکمت نوری است که همه چیز در آن حول محور نور دور می‌زند.

وی ادامه داد: فلسفه در عالم اسلام میراث یونانیان بود. در ارسطو بحث از وجود و عدم مطرح بود. اما در فلسفه مشایی حول محور وجود مباحث شکل گرفت. فارابی و ابن سینا کوشیدند که فلسفه یونان را تا حد امکان توسعه و بومی کنند و سعی کردند آن را به معارف اسلامی نزدیک کنند. اما همچنان متفکرانی بودند که این نحله و این تلاش ها را نمی‌پسندیدند. در اینجا  بحث های خشک فلسفه یونانی نوعی فاصله و تباین با فضای گفتمانی قرآن داشت. اما با ظهور حکمت اشراقی سهروردی راه برای خیلی چیزها باز شد. پرسشی که اینجا مطرح می‌شود این است که چگونه انتخاب نور به کم کردن این قبیل فاصله‌ها کمک کرد؟

استاد فلسفه دانشگاه تهران افزود: یکی از مسائلی که خصوصا از رنسانس به بعد در فلسفه همیشه مطرح بوده، اعم از فلسفه جدید و فلسفه قدیم، دوگانه هستی شناسی و معرفت شناسی یا دوگانه هستی و معرفت است. این دوگانه باعث پدید آمدن انواع از مکاتب فلسفی از جمله ایدئالیسم راسیونالیسم و فلسفه کانت و غیره شده است. در اینجا پرسش این است که چگونه می‌توان بین عالم ذهن و عالم اعیان پل زد؟ مساله‌ای که اگر بگوییم گره کور فلسفه اروپایی بوده است، مبالغه نکرده ایم.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ضمن بیان اینکه سهروردی با انتخاب نور ما را به یگانگی هستی و معرفت رسانید گفت: هرکس نور را به عنوان حقیقت عینی هستی تصور کند، نور عین معرفت هم است. نور به همان اندازه که وجود را منتقل می کند، معرفت و شناسایی را هم منتقل می کند. دوگانه هستی و معرفت با نور بلا موضوع می‌شود. این یک کلید گشایش بسیار مهمی در این مبحث است. ما در علم حضوری است که تباین وجود و معرفت را حس نمی کنیم. نور هم به همین صورت مسئله را حل می‌کند.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از سخنان خود گفت: سهروردی با انتخاب نور دوگانه‌ی دیگری را حل کرده است و آن دوگانه هستی شناسی و زیبایی شناسی است. اگر گفتمان ما فقط وجودی باشد برقراری ارتباط بین وجود و زیبایی با مشکل مواجه خواهد شد. انتخاب نور این وحدت را بین وجود و حُسن و زیبایی ممکن می‌کند.

نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: دیگر دوگانه ای که با نور محو می شود دوگانه بین خیر و شر است. نور این دوگانه را هم حل می‌کند.

وی ادامه داد: خدمت مهم دیگری که سهروردی به فلسفه کرده است این است که حقیقتی را به عنوان اساس فلسفه و حکمت خود برگزیده است که زبانی کاملاً دینی دارد. یک انسان معتقد به قرآن و اسلام با توجه به آیات متعدد مرتبط با نور در قرآن که  ۲۶ مورد است، تصدیق خواهد کرد که در این آیه قرآن یک هستی شناسی توحیدی معرفی کرده است. چنین اساسی یعنی انتخاب نور به عنوان مبنای فلسفی راه را برای آشتی دین و فلسفه همراه کرده است.

وی افزود: راهی که سهروردی در فلسفه گشود، راه را برای رجوع دوباره به ابن‌سینا فراهم کرده است. با این تفاوت که صفاتی که ملاصدرا به وجود نسبت داد و اصول حکمت خود را بر آن قرار داده بود، همانی بود که سهروردی برای نور قائل شده بود. چرا که هیچ کس نیست که نور را وهم تلقی کند. در بحث تشکیک وجود هم این ارتباط برقرار است. معلمان فلسفه برای تبیین بحث تشکیک وجود بهترین و اولین مثالشان نور است.

حدادعادل ضمن اشاره به مراسم رونمایی از ترجمه انگلیسی منظومه ملاهادی سبزواری در سال ۱۳۴۸ یا ۴۹ هم گفت: مرحوم ایزوتسو در این ترجمه مقدمه‌ای بر کتاب نوشته است که مرحوم استاد مجتبوی بعدها این مقدمه را در کتاب جداگانه‌ای به فارسی برگردانده است. ترجمه‌ای که کار بسیار خوبی است. در این مقدمه ایزوتسو به اختلاف بین ابن سینا و سهروردی در اصالت وجود و ماهیت پرداخته است. در کتاب و این مقدمه از سوی ایزوتسو آمده است که سهروردی با دو زبان فلسفی و عرفانی در حکمت خود سخن به میان آورده است و از نورِ روحانی و مابعدالطبیعی سخن می گوید.
او در آنجا اضافه می‌کند که مبنای نور سهروردی شباهت قابل توجهی به مفهوم وجود در آرای ابن عربی دارد. همچنین ایزوتسو در این مقدمه معتقد است که ملاصدرا در سامان دادن بحث اصالت وجود خود بسیار تحت تاثیر ایده شیخ اشراق بوده است.