«معاشرت با مردم، مواجه شدن با حوادث و رویدادهای گوناگون، آشنایی با شخصیت های مختلف روزنامه نگار خلاق را به نویسنده ای تراز اول تبدیل می کند.» اینها جملات محمد بلوری یکی از مشهورترین پاورقی نویسان ایران و البته نویسنده آثار حادثه ای و جنایی در مصاحبه ای با روزنامه ایران (شماره ۶۵۶۳، سه شنبه ۱۶ مرداد ۹۷) در مورد نزدیکی دو حرفه نویسندگی و روزنامه نگاری است.
مهارت در نوشتن، لازمه ورود به دو عرصه ادبیات و روزنامهنگاری است؛ دو دنیای متفاوت که نویسندگان بزرگی مرز میان آنها را بارها و بارها شکستهاند: نویسندگان روزنامه نگار یا روزنامه نگاران نویسنده. نام های آشنایی از میان نویسندگان مطرح از اواسط قرن نوزدهم؛ چون مارک توآین (نویسنده آمریکایی ۱۸۳۵ تا ۱۹۱۰)، چارلز دیکنز (نویسنده انگلیسی ۱۸۱۲ تا ۱۸۷۰)، امیل زولا (نویسنده فرانسوی ۱۸۴۰ تا ۱۹۰۲)، آلبر کامو (نویسنده و فیلسوف فرانسوی ۱۹۱۳ تا ۱۹۶۰) روزنامه نگار بوده اند.
جلوتر که بیاییم ارنست همینگوی (نویسنده آمریکایی ۱۸۹۹ تا ۱۹۶۱)، گابریل گارسیا مارکز (نویسنده کلمبیایی ۱۹۲۷تا ۲۰۱۴)، ماریو بارگاس یوسا (متولد ۱۹۳۶) و ایزابل آلنده (نویسنده شیلیایی متولد ۱۹۴۲) کار خود را از روزنامه نگاری و با فعالیت در بخش های مختلف اخبار داخلی یا خارجی یا ستون نویسی ثابت در روزنامه ها شروع کردند و به نویسندگی رسیدند، هر چند شماری از آنان نیز مانند نویسندگان یا متفکران ایرانی از فعالیت مطبوعاتی در روزنامه ها برای توضیح نظرهای خود یا پیشبرد اهداف شان استفاده می کردند. در ایران نیز نویسندگان مطرحی از گذشته تا امروز کار خود را با روزنامه نگاری آغاز و متفکران و مصلحان اجتماعی از ابزار روزنامه برای طرح آرای خود استفاده کرده اند.
علی اکبر دهخدا؛ آغازگری با پشتوانه
مطبوعات در دوره صدوهفتادساله حضور خود در ایران دوران پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشتهاند، اما نویسندگان، متفکران و جامعه شناسان و اقشار کتابخوان جامعه همواره رابطه خوبی با روزنامه ها داشته اند، هم از جهت همکاری با آنها و هم از نظر خواندنشان.
شاید اولین فردی که در ایران از روزنامه نگاری به عرصه نویسندگی جدی روی آورد علی اکبر دهخدا (۱۲۵۷ تا ۱۳۳۴) باشد. او که دانش آموخته مدرسه سیاسی وابسته به وزارت خارجه بود در سال ۱۲۸۱ منشی سفیر ایران در کشورهای بالکان شد و بعد از دو سال خدمت در وین در بازگشت به تهران همزمان با قیام مشروطه نقشی مهم ایفا کرد و بعدتر در هفته نامه صوراسرافیل به مدیریت میرزا جهانگیر خان شیرازی روزنامه نویس شد.
وی با امضای دخو ستون چرند و پرند را در قالب داستانکوتاه، اعلامیه، تلگراف، گزارش خبری به نثری طنزآمیز در این روزنامه می نوشت که تاثیری عمیق در نثر فارسی؛ به ویژه حوزه روزنامه نگاری داشت.
گزیده ای از نثر دهخدا در ستون دخو: «کبلایی دخو تو قدیم ها گاهی به درد مردم می خوردی مشکلی به دوستانت رو می داد حل می کردی. این آخرها که سروصدایی از تو نبود می گفتم تو هم تریاکی شده ای. در گوشه اتاق، پای منقل لم داده ای. اما نگو که تو ناقلای حقه، همان طور که در صور اسرافیل نوشته بودی، یواشکی بی خبر نمی دانم برای تحصیل علم کیمیا و لیمیا و سیمیا گذاشتی در رفتی به هند. حکما گنجنامه هم پیدا کرده ای. در هر حال اگر سوءظنی در حق تو برده ام باید خیلی خیلی ببخشی عذر می خواهم. باز الحمدالله به سلامت آمدی. جای شکرش باقی است. چرا که خوب سر وقتش رسیدی. برای این که کارها خیلی شلوغپلوغ است» (کتاب چرند و پرند، ص ۷).
هر چند دهخدا بعدها و با رویداد تغییرات عمده در عرصه سیاسی ایران به تدریج از روزنامه نگاری فاصله گرفت و به کارهای علمی و فرهنگی پرداخت و حتی رئیس مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز شد؛ همچنان تا سال های پایانی عمر، مطبوعات علاقه مند به دریافت آثار او بودند ولی او کمتر برای مطبوعات دست به قلم می برد.
با توسعه روزنامه نگاری در ایران و پاگرفتن نشریات تخصصی و موضوعی از اواسط دهه ۳۰ خورشیدی به بعد، فعالیت نویسنده ها در نشریات ادبی افزایش یافت؛ طوری که یکی از مهم ترین رویارویی های ادبی در حوزه نقد در نشریه فردوسی میان رضا براهنی به عنوان منتقد ادبی و هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، فریدون مشیری و سیاوش کسرایی صورت گرفت. براهنی آرای خود را در مجله فردوسی می نوشت و از آن سو هوشنگ ابتهاج (ه. ا سایه) و نادر نادرپور در نشریه روشنفکر به وی پاسخ می دادند. البته این نشریات تنها عرصه مصاف شاعران و منتقدان ادبی نبود و نویسندگان برای چاپ آخرین آثارشان در حوزه داستان کوتاه، نقدهای ادبی، معرفی کتاب های تازهانتشار یافته و نقد و بازخوانی آنها، مصاحبه با اساتید زبان و ادب فارسی و انتشار ترجمه نقدهای روز از آنها استفاده می کردند.
احمدرضا احمدی (با سردبیری مجله طرفه)، جواد مجابی (دبیر سرویس فرهنگی روزنامه اطلاعات)، احمد شاملو (سردبیری هفتهنامه کتاب جمعه)، جلال آل احمد (فعالیت در نشریات حزبی و روزنامه ایرانیان و مانند آن)، صمد بهرنگی (با نویسندگی در مجله توفیق)، غلامحسین ساعدی (انتشار نشریات در دوران دبیرستان) و هوشنگ گلشیری (سردبیر ماهنامه کارنامه) تنها نام های اندکی از بی شمار نویسندگانی است که در کنار کار و علاقه اصلی خود یعنی نوشتن با نشریات مختلف تخصصی یا حتی روزنامه های عمومی همکاری می کردند.
دهه ۷۰ خورشیدی روز روشن روزنامهها
با پیروزی انقلاب اسلامی فضای مطبوعاتی تغییر کرد و در دوره ای روزنامه ها و مجلات زیادی منتشر می شد؛ اما از اوایل دهه ۶۰ تعداد زیادی از روزنامهها و مجلات تعطیل شدند که عمده آنها نیز سیاسی بودند. همین امر باعث شد بعضی افرادی که حرفه ای در نشریات سیاسی فعالیت میکردند به انتشار نشریات تخصصی روی آوردند، نتیجه این تلاش ها با تغییر در عرصه سیاسی کشور اواسط دهه ۷۰ خورشیدی خود را نشان داد که با افزایش تعداد روزنامه ها شماری از آنان به فکر افزودن صفحات جدی ادبی به روزنامه های خود افتادند که نه به صورت هفتگی بلکه روزانه به موضوعات مختلف حوزه ادبیات می پرداخت. در این دوران بعضی جوانان علاقهمند ادبیات به روزنامه ها پیوستند؛ یا مسئولیت صفحات ادبی را به عهده گرفتند یا به عنوان روزنامه نگار در سرویس های مختلف با روزنامه ها همکاری کردند. همچنین آغاز به کار خبرگزاری های مختلف مانند خبرگزاری ایسنا از اواخر دهه ۷۰ (۱۳۷۸) و جذب شماری از این جوانان در خبرگزاری ها ضمن گسترش حوزه رسانه ای در ایران باعث شد تعدادی از علاقه مندان نویسندگی که هنوز راه زیادی برای رسیدن آثارشان به ویترین کتابفروشی ها داشتند، نوشتن را با قلم زدن برای آنها آغاز کنند. جوانانی که از یک دهه بعد به تدریج آثارشان بیشتر در حوزه ادبیات داستانی منتشر شد.
احمد غلامی که اکنون سردبیر روزنامه شرق است از دهه ۶۰ خورشیدی فعالیت خود را با همکاری با روزنامه اطلاعات آغاز کرد. از وی چند اثر داستانی و آخرین آنها نرخ تن در سال جاری منتشر شده است. مهدی یزدانی خرم که تاکنون چهار کتاب داستان از وی منتشر شده و ویراستاری کتاب های داستان ایرانی و خارجی زیادی را نیز برعهده داشته، نزدیک به دو دهه با نشریات مختلف به عنوان روزنامه نگار یا دبیر سرویس فرهنگ و ادب همکاری کرده است و اکنون دبیر فرهنگ و هنر روزنامه سازندگی است. نسیم مرعشی که با دو اثر داستانی طی سال های اخیر توانست توجه منتقدان و خوانندگان عادی کتاب را به خود جلب کند سال ها با همشهری داستان همکاری می کرد و هر چند دانش آموخته مهندسی مکانیک است فعالیت خود را با کار در همشهری جوان آغاز کرد و دستی هم در فیلمنامه نویسی دارد. منصور ضابطیان که به دلیل برنامه های تلویزیونی به چهره شناخته شده ای تبدیل شده، کار حرفه ای خود را با همکاری با روزنامه ها و نشریاتی مانند چلچراغ آغاز کرد. وی چند کتاب سفرنامه نوشته، مصاحبه های او نیز گردآوری شده است.
علیرضا غلامی (همکار روزنامه های اعتماد ملی و کارگزاران و دیگر روزنامه ها و نویسنده کتاب دیوار/ ۱۳۹۳) یاسر نوروزی (روزنامه نگار در روزنامه های شهروند امروز و جهان اقتصاد و... نویسنده رمان نامحرم/۱۳۹۱ و مجموعه داستان کوتاه لب/۱۳۹۴) و آرش شفاعی شاعر (همکار سایت های خبری، روزنامه نگار و صاحب چندین مجموعه شعر) تنها بعضی از روزنامه نگاران یا خبرنگاران معاصری هستند که از مرز دنیای نویسندگی و روزنامه نگاری عبور کرده اند.
اما شاید پاسخ این سوال را که چرا روزنامه نگاران تمام وقت در ایران به موفقیت جدی در عرصه نویسندگی نرسیده اند بتوان از کلام بلوری شنید «اینکه چرا ما به عنوان یک نویسنده حرفه ای به آن درجه از محبوبیت و شهرت نرسیده ایم، دلایل گوناگونی دارد که یکی عمر روزنامه نگاری در کشور ما در مقایسه با عمر روزنامه نگاری در غرب بسیار کوتاه است. دوم اینکه ما داستان نویسی را به عنوان حرفه خیلی جدی نگرفتیم در نتیجه هم توش و توان خود را صرف نوشتن در این عرصه نکردیم. ما ضمن کار روزنامه نگاری داستان و رمان هم می نوشتیم، اگر وقت و فرصت اجازه می داد. اما همینگوی و مارکز و دیگران زمانی که نویسندگی را به عنوان حرفه شروع کردند روزنامه نگاری را کنار گذاشتند. روزنامه نگاران ایرانی مخصوصا پس از انقلاب رمان نویسی را چندان جدی نگرفتند. کم کم رسانه های مجازی آمد و فضا تغییر کرد و اگر کمترین علاقه ای به نوشتن در میان روزنامه نگاران بود رنگ باخت، با پیدا شدن فیس بوک، تلگرام و دیگر شبکه های مجازی».