شیراز- ایرنا- برخورداری از امکانات و تسهیلات در کنار بهره‌مندی از آموزش مناسب اولین حقوق هر دانشجویی است؛ ‌اما مشکلاتی همچون فرسودگی یا کمبود وسایط نقلیه و نبود امکانات پزشکی که هر از چندی در دانشگاهی رخ می‌دهد، در برخی مواقع به قیمت جان دانشجویان تمام می‌شود و داغی به بار می‌آورد.

۱۰ سال پیش، هنوز سرویس‌های حمل و نقل دانشگاه شیراز به‌روز نشده بود. البته وقتی از به‌روز سخن می‌گوییم، منظورمان اختصاص اتوبوس‌ها یا ون‌های مدل جدید نیست؛ بلکه ناوگان حمل و نقلی است که همچنان هم فرسوده است.
به‌هر روی، در آن زمان هنوز اتوبوس‌های از کار افتاده ایران‌پیما که کاملا از رده خارج بودند، دانشجویان را در سطح شهر به دانشکده‌هایشان می‌رساندند.
در آن مقطع زمانی، دانشجویان دانشکده علوم و ادبیات، راس ساعتی مقرر از پردیس ارم و میدان دانشجو سوار این اتوبوس‌ها می‌شدند. اتوبوس‌هایی که یادآور ماشین زمان بودند. جز این‌ها، راننده‌های کهنسال و سالخورده عصبانی که مدام سیگار می‌کشیدند نیز خود به نوعی مشکل محسوب می شدند.
مشکلات حمل و نقل به همین جا محدود نمی‌شد. در مقایسه، وضع دانشجویانی که باید به چهارراه ادبیات می‌رفتند، بهتر از دانشجویان باجگاه بود.

باجگاه (منطقه‌ای واقع در بزرگراه شیراز - مرودشت) برای دانشجویانی که با دانشکده کشاورزی و دامپزشکی سروکاری نداشتند، مکانی دور افتاده و غریب بود. دور افتاده از این منظر که حتی اگر دانشجویان می‌خواستند برای تنوع و گذران وقت یا از سر کنجکاوی سری به این دانشکده‌ها بزنند، مسافت بسیار آن‌ها مانع می‌شد.

مطالبه‌ای ده ساله
زمانی،‌ حدود ۲۰ سال قبل، به گفته دانشجویان آن زمان، وضعیت رفت‌وآمد به‌مراتب بهتر از دوران‌های بعد بود؛ اما اگر به همان یک دهه قبل برگردیم، تعداد سرویس‌ها اندک و وضعیتشان نامناسب بودند.
اتوبوس‌های باجگاه از میدان ارم به راه می‌افتادند، تعدادشان زیاد نبود و تعداد دفعاتی که باید دانشجویان را سوار می‌کردند هم به همین نسبت اندک.
یکی دو سال بعد در حوالی سال‌ها ۸۸ و ۸۹، ناوگان حمل و نقل دانشگاه شیراز تغییر کرد، حتی مینی‌بوس‌های بنزی که سربالایی ارم را به سمت پردیس طی می‌کردند، به اتوبوس‌های زرد و آبی رنگی تغییر یافتند که پرده و کولر و بخاری هم داشت و اگرچه اتوبوس‌هایی نو به‌شمار نمی‌رفتند برای آنان که تجربه سوار شدن به ایران‌پیماهایی را داشتند که جای دست نداشت و اگر به صندلی‌اش تکیه می‌کردی، می‌شکست و مدام در حال تصادف و خرابی بود، نعمتی بود.
حدود ۱۰ سال از آن زمان می‌گذرد، نسل دانشجوهایی که آن سرویس‌های حمل و نقل نامناسب را تحمل می‌کردند و با بسیار خطر مسیر خیابان‌ها و جاده‌ها و سراشیبی تند دانشگاه را می‌پیمودند از دانشگاه رفتند، امروز دیگر کمتر دانشجویی است که این‌ها را به خاطر بیاورد؛ اما مطالبه همان است.

کاهش فصلی سرویس‌
ناوگان حمل و نقل دانشگاه شیراز، گرچه به قول مسئولان از لحاظ موتور سالم است، ظاهری فرسوده دارد و تعدادش هم در برخی فصول اندک است، این مساله هم مربوط به امروز نیست، همیشه در طول تابستان و در ماه‌هایی که تعداد دانشجویان اندکی  در مقایسه با دیگر زمان‌ها در دانشگاه هستند، سرویس‌ها کاهش چشمگیری می‌یابد.
همین موضوع باعث می‌شود برخی دانشجویان که از سرویس باز می‌مانند یا براساس زمانبندی خاصی باید خود را به دانشکده متبوعشان برسانند، از اول قید رسیدن به آن را بزنند و از خودروهای عبوری و تاکسی و وسایل حمل و نقل درون‌شهری استفاده کنند.
برای دانشجویان باجگاه هم وضعیت همین است با این تفاوت که آن‌ها راهی جاده می‌شوند و باید در بزرگراه از خودروهای عبوری استفاده کنند که همین موضوع خطراتی را در پی دارد.
ندا علی‌توکل، دانشجوی دوره فوق لیسانس دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز ۱۱ شهریورماه جاری براثر تصادف با یک خودروی وانت پیکان در مقابل در دانشکده مصدوم شده و ساعتی بعد از انتقال به بیمارستان شهید مطهری مرودشت، به دلیل خونریزی شدید داخلی، فوت کرد.

اما، مسئله کمبود امکانات دانشگاه به همین موضوع حمل و نقل محدود نمی‌شود، نبود اورژانس هم در باجگاه مزید بر علت شد تا این دانشجو نتواند به موقع به امکانات پزشکی دسترسی داشته باشد.

اورژانسی که به‌صرفه نیست
مسئولان دانشگاه شیراز می‌گویند که پیگیر اورژانس بوده‌اند؛ هرچند در حیطه اختیاراتشان نبوده است، می‌گویند که رایزنی‌هایی کرده بودند که همچنان هم ادامه دارد و می‌گویند  مسئولین مرتبط با اورژانس همیشه این ادعا را داشته‌اند که بر اساس استانداردهای بین‌المللی و ملی، فاصله دو پایگاه اورژانس باید حداقل ۴۰ کیلومتر باشد که با توجه به وجود دو پایگاه در زیباشهر و زرقان، توجیه قانونی برای تصویب ایجاد پایگاه در باجگاه و دریافت اعتبار دولتی بدین منظور وجود ندارد.
اما آیا زمان کافی در درجه اول برای تجهیز و افزایش تعداد سرویس‌های حمل و نقل دانشگاه و  نوسازی ناوگان حمل و نقل وجود نداشته است و آیا نبود پزشک و اورژانس و خدمات اینچنینی در فضایی با بیش از دو هزار دانشجو و کارمند و استاد امری ضروری و فوری نیست که از هر راهی و به هر روشی اعتباری به آن تعلق گیرد؟
قصه‌ پر غصه شهریور ماه به همین جا ختم نمی‌شود، سجاد افراش درست دو روز بعد از فوت "ندا"، علی توکل در ۱۳ شهریورماه در حالیکه مشغول درست کردن بنری بود که باد آن را به‌شدن در هم پیچیده بود، دچار برق‌گرفتگی شد و از دنیا رفت.
او هم قربانی نبود اورژانس و خدمات پزشکی شد. غمبارتر اینکه، این دانشجو به گفته دبیر شورای صنفی دانشگاه شیراز از فعالان صنفی بوده است و پیش از اینکه جان دهد، بارها در این باره مطالبه‌گری کرده بود.

دانشجو می‌پرسد
مرگ دو دانشجو، در مدت اندکی مانده به سال تحصیلی جدید  روحیه‌ای برای دانشجویان باقی نمی‌گذارد؛ به‌ویژه اینکه دانشجو می‌داند و می‌پرسد اگر خدمات به‌اندازه کافی و بر اساس دلسوزی و ضرورت وجود ‌داشت چه می‌شد، آیا سجاد افراش و ندا علی توکلی هنوز زنده بودند؟ آیا این حوادث ناگوار می‌توانست به اتفاقاتی بدل شود که نهایتا یکی دو ماه بعد با ترخیص آن‌ها از بیمارستان تمام شود. آیا آن‌ها هرگز به خانه بازمی‌گشتند.
آمال دانش‌آموزان ورود به دانشگاه‌های سراسری و دانشگاه‌های مادر است، اما وقتی وارد می‌شوند، آنقدر دغدغه‌های مختلف می‌یابند که سال به سال از رمقشان کاسته می‌شود. مطالبات صنفی همچون مشکلات خوابگاه، خوراک و تغذیه، دسترسی به بیمارستان و درمانگاه در کنار مسائل دیگر که از اقتضائات سن و سال و دوران دانشجویی است، انرژی بسیاری می‌برد.
کاستن از سرعت یا متوقف کردن خروج نخبگان از کشور لزوماً نیازمند حرکت‌های بزرگ بنیادین نیست. بسیاری، دانشگاه‌های دیگر کشورها را برمی‌گزینند تا از امکانات و آرامش روانی برخوردار شوند.
درس گرفتن از مصیبت‌هایی همچون آنچه سال گذشته در دانشگاه علوم تحقیقات تهران رخ داد و مصیبتی که امروز دانشجویان دانشکده کشاورزی شیراز را در غم هم‌کلاسی‌هایشان نشانده است و مهم‌تر از آن، اقدام فوری، عاجل و به‌موقع برای رفع کاستی‌ها بسیار ضروری است، موضوعی است که باید با دخالت نهادهای مسئول و پاسخگویی مسئولان همراه باشد.

۹۸۸۵/ ۲۰۲۷