حضور نظامیان ترکیه در شمال سوریه که از مهمترین رفتارهای خارج از عُرف و خلاف حقوق پذیرفته شده در حوزه بین الملل از سوی یک دولت به شمار می رود، پس از حضور ( نظامیان ترک) در بخش شمالی جزیره قبرس و نیز سَرَک کشیدن گاه و بی گاه به شمال عراق، به نظر می رسد از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است و به همین علت نیازمند بررسی و تامل بیشتر می باشد که تا کنون از سوی کارشناسان مورد کنکاش جدی قرار نگرفته است.
پاسخ به این پرسش که، « چرا ترکیه با صرف هزینه های گزاف به شمال سوریه لشکرکشی کرد؟ و چه گره ای در شرق فرات به وجود آمده بود که آنکارا برای باز شدن آن متوسل به نیروهای نظامی شد» از درجه اهمیت زیادی برای حل بسیاری از معضلات موجود در منطقه برخوردار است.
ترکیه در بیستم ژانویه ۲۰۱۸ عملیاتی را در عفرین واقع در شمال سوریه با نام شاخه زیتون آغاز کرد که به نظر می رسد این عملیات نقطه عطفی برای حضور نظامیان تُرک در بخش شمالی سوریه است که از سوی نظامیان ترکیه در آن تاریخ صورت گرفت.
ترکیه هدف از این عملیات را نابودی مواضع چندین گروه کُردی از جمله یگانهای مدافع خلق، حزب اتحاد دموکراتیک، حزب کارگران کردستان، اتحادیه اجتماعات کردستان و نیروهای دموکراتیک سوریه در منطقه کردستان سوریه اعلام کرد و هر چند قرار بود حضور نیروهای نظامی کشورها در سوریه تنها برای جنگ علیه تروریست های داعش باشد، اما اعلام این خبر از سوی ترکیه حتی برخی متحدان این کشور نیز را نیز سردرگم کرد به طوری که هدر نوئرت، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه آمریکا شش روز پس از آغاز عملیات شاخه زیتون در واکشن به اقدام نظامی ترکیه گفت که، «آنکارا در شمال غرب سوریه داعش را کنار گذاشته و به دنبال پکک است.»
اما مقامات ترکیه از جمله رجب طیب اردوغان رئیسجمهوری این کشور عملیات شاخه زیتون را پاکسازی شمال سوریه از تروریستها و ایجاد منطقه امن برای صاحبان اصلیاش و هم چنین یک هشدار جدی برای اثبات قاطعیت ترکیه در زمینهٔ مبارزه با تروریسم برشمردند.
البته بشار اسد، رئیسجمهور سوریه برخلاف اردوغان نظر دیگری داشت و آن این بود که وی بلافاصله بعد از آغاز عملیات شاخه زیتون ضمن محکوم کردن این عملیات آن را یک اقدام وحشیانه خواند و آن را بخشی از سیاست حمایت از تروریسم از سوی دولت آنکارا دانست.
در شمال سوریه چه اتفاقی افتاده بود؟
اگر بخواهیم به طور خلاصه و در چند جمله کوتاه به این سوال پاسخ بدهیم که چه اتفاقی در شمال سوریه رخ داده و یا در حال رخ دادن بود که نظامیان ترکیه برای حل کردن آن وارد منطقه شدند، باید بگوییم که، بدون تردید یکی از موضوعات اصلی مسلح کردن کردهای این منطقه از سوی آمریکا و قصد اکراد برای تصرف نوار مرزی شمال سوریه بود و نظامیان ترک نیز برای مهار حرکت کردها و گره خوردن احتمالی آنها با اکراد جنوب شرق ترکیه عجولانه وارد شمال سوریه شدند. اما برغم این اتفاقات که در شمال سوریه به خصوص ورود نیروهای نظامی ترکیه به شرق فرات در جریان بود ، دولت آنکارا هرگز اعلام نکرد که « نظامیان ترکیه برای کشورگشایی و یا توسعه ارضی خاک خود وارد شمال سوریه شده اند»، چرا که به گفته آنان ترکیه اساسا مایل نبوده که در شمال سوریه مانند بخش شمالی قبرس اردو زده و در آنجا ماندگار شود، به همین علت مقامات ترک بارها و بارها این موضوع را مورد تاکید قرار دادند که قصد ندارند شمال سوریه را اشغال کنند.
رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه چند روز پس از آغاز عملیات عفرین در ششمین کنگره حزب عدالت و توسعه در استان آماسیا ترکیه اعلام کرد: در عفرین به دنبال اشغال خاک نیستیم و چشمداشتی هم به خاک سوریه نداریم.
پس اگر ترکیه به دنبال توسعه ارضی نبود، چرا وارد شمال سوریه شد؟
پاسخ این سوال را شاید بتوان در یک کلمه برشمرد و آن هم ترس است ! در این صورت باید پرسید ترکیه از چه چیزی ترس داشت که به شمال سوریه وارد شد؟ برای پاسخ به این پرسش باید به سراغ برخی سخنان مقامات این کشور رفت و از لابه لای حرف های آن پی به علت اصلی این ترس برد.
در آذر ماه سال ۹۵ حدود ۵ ماه پس از کودتای تیرماه ( ۱۵ جولای ۲۰۱۶) پژوهشگری به نام مایکل روبین که برای اندیشکده آمریکایی« امریکن اینترپرایز » کار می کرد، مقاله ای را تحت عنوان « ترکیه در حال تجزیه شدن است » نوشت و در آن مقاله به این موضوع اشاره کرد که، این کشور ( ترکیه) به زودی تجزیه شده و مرزهایش تغییر خواهد کرد.در آذر ماه سال ۹۵ حدود ۵ ماه پس از کودتای تیرماه ( ۱۵ جولای ۲۰۱۶) پژوهشگری به نام مایکل روبین که برای اندیشکده آمریکایی« امریکن اینترپرایز » کار می کرد، مقاله ای را تحت عنوان « ترکیه در حال تجزیه شدن است » نوشت و در آن مقاله به این موضوع اشاره کرد که، این کشور ( ترکیه) به زودی تجزیه شده و مرزهایش تغییر خواهد کرد.
روبین که قبل از این مقاله وقوع کودتا در ترکیه را نیز پیش بینی کرده بود، زمان مشخصی را برای تجزیه ترکیه مشخص نکرد، اما گفت که، این کشور در حال تجزیه شدن است و به زودی مرزهایش تغییر خواهد کرد؛ اما هنوز مشخص نیست که ترکیه به دو کشور بزرگ تجزیه خواهد شد و یا به نظام فدرالی تغییر خواهد یافت.
این پیش بینی را شاید بتوان نقطه آغازین تغییر راهبرد حضور نظامیان ترک در جنوب شرقی ترکیه که به طور عمده با هدف کنترلی و ممانعت از عملیات های نظامی نیروهای وابسته به حزب کارگران کرد موسوم به پ.ک.ک در منطقه حضور داشتند، بر شمرد. تغییر راهبرد دولت آنکارا علیه احزاب و مقامات کُرد از جمله حزب دمکراتیک خلق ها، پیش گرفتن راهبرد پیشدستانه نظامی و در نهایت ورود به شمال سوریه از جمله این اقدامات بود.
مقامات ترک این گونه می پنداشتند که با حمله داعش به سوریه این فرصت برای اکراد مستقر در شرق فرات و سایر مناطق شمالی سوریه به وجود می آید تا آنها بتوانند در این مناطق دولت مستقلی را با کمک آمریکا ایجاد کنند. از همین رو این برداشت تقویت شد که تهدید استقلال کردها و تشکیل منطقهای مستقل در مرزهای شمالی سوریه، همان ترسی بود که ترکیه را به حمله مستقیم نظامی به شمال سوریه ترغیب می کرد.
تحلیل آنکارا بر این موضوع استوار بود که، آمریکا نقش اصلی این ماجرا ( تجزیه ترکیه ) را در دست دارد و در راستای تغییر نقشه خاورمیانه و ایجاد یک خاورمیانه جدید قصد دارد تا با سوء استفاده از اکراد منطقه ترکیه را نیز در معرض تجزیه قرار دهد. آنکارا به این موضوع دست یافته بود که واشنگتن با ایجاد داعش و بهم ریختن سوریه در نهایت قصد دارد با دستاویز قرار دادن مبارزه با تروریسم، کردها را مسلح کرده و به آنها کمک های مالی برساند. این مقدمه ای بود برای اینکه خاورمیانه به شکل جدیدی درآید و در این میان کردها نیز به عنوان یک دولت مستقل خود را به جهانیان معرفی کنند.
ترکیه بیم داشت که اگر حضور داعش که موجب کاهش نظارت دولت مرکزی دمشق بر نواحی مختلف سوریه از جمله شمال آن شده، قوام و دوام یابد، بنابراین کردها خواهند توانست با استفاده از فضای به وجود آمده به سادگی اعلام استقلال کرده و این موضوع نیز به بخش های جنوبی ترکیه تسری یافته و ترکیه را نیز تحت تاثیر این تجزیه طلبی قرار دهد. البته این سوال مطرح می شود که اگر ترکیه از ناامنی هایی که از سوی تروریست های داعش در سوریه در حال گسترش بود، می ترسید پس چرا از تروریست ها جبهه النصره و ارتش آزاد و بعدها تحریر الشام حمایت کرد تا آنها نیز به نوعی خارج از عرف، بهم ریختگی سوریه را تشدید کنند؟ البته آنکارا تلاش زیادی کرد که عناصر وابسته به این تروریست ها را مردمی خودجوش معرفی کند، تا از یک سو متهم به تجاوز نظامی و دسیسه چینی علیه یک کشور دیگر نشود و از سوی دیگر هزینه سنگین حرکت دادن ارتش را کاهش داده و بواسطه نیروهای شبه نظامی جنگی غیر کلاسیک در منطقه روی دهد، اما خیلی زود این ترفندها برملا شدند و بیگانه بودن عناصر تحت حمایت ترکیه نزد همگان آشکار شد.
برای نجات ترکیه از باتلاق شمال سوریه چه باید کرد؟
اکنون و بعد از گذشته چندین سال از زمانیکه داعش وارد سوریه شد، و سپس ترک ها نظامیان خود را وارد بخش شمالی این کشور کردند، آنکارا نه تنها نتوانسته گره ای از مشکلات خود را باز کند، بلکه به نظر می رسد گره ای نیز بر طناب مشکلات خود زده و با توجه به روند جدید تحولات در سوریه و نقش بر آب شدن توطئه آمریکا ، ترکیه نیز باید هر چه سریعتر در سیاست های برون مرزی خود تجدید نظر کند.
بر این اساس ضرورت دارد علاوه بر دولت دمشق که حق حاکمیت بر تمام خاک سوریه را به طور مشروع در اختیار دارد، کشورها و سایر بازیگران دیگر حاضر در سوریه باید تلاش کنند تا این اطمینان را به ترکیه بدهند که، هرگز نخواهند گذاشت شمال سوریه به منطقه ای برای توطئه تجزیه ترکیه تبدیل شود.
در این صورت آنکارا نیز سیاست تغییر بافت جمعیتی و فرهنگی شمال سوریه را که بنا بر تحلیل برخی می تواند جمعیت کردی منطقه را برهم بزند و خطر بالقوه آنها را برای همیشه از سر ترکیه رفع کند، کنار خواهد گذاشت.
بر این اساس به نظر می رسد ترکیه نیز دیگر نیازی نباشد پناهجویان سوری را در شمال سوریه اسکان دهد، و همانطور که اردوغان گفت، قصد دارد سه میلیون پناهجوی سوریه را در منطقه امن شمال این کشور اسکان دهد، دیگر نیازی به این کار پرهزینه نیز نباشد و مسایل کنترل مرز و مناطق مرزی را به دولت مرکزی و قانونی سوریه بسپارد.