نشست نقد و بررسی کتاب استعارههای مفهومی و فضاهای قرآن نوشته علیرضا قائمینیا عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، با حضور مولف و منتقدان مجید معارف و خلیل پروینی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
قائمی نیا در آغاز سخن ضمن تاکید بر اهمیت زبانشناسی معاصر در مطالعات دینی گفت: آن چه امروزه کارایی عملی زیادی در مطالعات دینی دارد مباحث زبان شناسی و شاخههای مختلف آن است. اگر ما بخواهیم انسداد مطالعات دینی در عصر جدید را رفع کنیم چارهای نداریم جز آن که به مباحث جدید در زبانشناسی اعتنا کنیم. در این میان باید از زبانشناسیِ شناختی شروع کرد که از آخرین تغییر و تحولات در زبانشناسی است و ارتباط با مباحث تفسیر و هرمنوتیک هم دارد.
وی افزود: زبانشناسی شناختی در چند دهه اخیر به صورت جدی در نقد مباحث نوآم چامسکی، زبانشناس آمریکایی، در زبان شناسی زایشی مطرح شده است. یکی از اولین کسانی که در گسترش و عرضه این مباحث مطرح بود جرج لِیکاف، زبانشناس شناختی آمریکایی در کتاب استعاره هایی که با آن زندگی میکنیم است که سببساز پیدایش جریان زبانشناسی شناختی شد. البته در آثار چامسکی هم رگه هایی از این اندیشه وجود داشت، اما از کتاب لِیکاف به بعد این شاخه مورد توجه محققان قرار گرفت.
عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اضافه کرد: من دنبال این بودم بدانم در زمان حاضر چه دیدگاههایی در این زمینه مطرح است و تحولات جدید چه تفاوتی با مباحث سنتی در این حوزه دارد. خصوصاً اینکه در تحلیل آیات قرآنی و روایات این دو حوزه چه کاربردهایی دارند. در حوزه زبانشناسیِ شناختی اولین کتاب من به عنوان معناشناسی شناختی قرآن بوده است.
نویسنده کتاب استعاره های مفهومی و فضاهای قرآن اشاره کرد: من در این کتاب چند کار انجام دادم؛ اول این که استعاره مفهومی را از نظر خودم مطرح و با پاره ای تحلیل های رایج خصوصاً تنافی بین استعارهٔ ادبی و استعاره مفهومی مخالفت کردم و در مواردی از سنت خودمان کمک گرفتم، خصوصا از مباحث علم اصول در میان مسلمانان. کار بعدی نمونه مورد مطالعه من بوده است که در کتاب مواردی مثل تحلیل صفات خدا، افعال خدا و زندگی، دنیا از دریچه استعاره مفهومی در قرآن مطرح شده است. در فصل آخر کتاب یک بحث جدید مطرح است و نوآوری کار من هست. در آنجا تشریح کردم زبان استعاره مفهومی در آیات مورد نظر وجودی و نوعی از تحلیل وجودی است. البته در این مباحث بین وجود و اگزیستانسیالیسم تفاوت میگذارم.
قائمینیا ادامه داد: از نظر من استعاره مفهومی می تواند سنگ بنای خیلی تحلیلها از جمله فقه باشد. فقه و علم کلام میتوانند از استعاره مفهومی تأثیر پذیرند. استعاره مفهومی حتی زبان فلسفه را متفاوت میکند. اگر استعاره مفهومی را ساز و کار تفکر بشری بدانیم.
البته من در این کتاب تنها از نظریه استعاره مفهومی استفاده نکردهام. بلکه از نظریه تلفیق مفهومی استفاده کردم. این نظریه در ظاهر در نقد استعاره مفهومی بیان شده است. من به یک معنا تلاش کردهام از مزایای همه این نظرها استفاده کنم. به نظر من در فلسفه زبان شناسی برخلاف فلسفه علم و فلسفه فیزیک و نظایر آن ها، نظریات زبانشناسی مانعة الجمع نیستند و میتوان همزبان از مزایای آنها استفاده کرد. من به رویکردهای چند وجهی در کتاب روی آورده ام.
قائمینیا در بخش بعدی سخنان خود به تعریف و تبیین علوم شناختی پرداخت و گفت: کارهای انجام شده در علوم شناختی خصوصیت بین رشته ای دارند. این علوم را دانش های ذهنی می گویند. بیشتر دانشها در علوم شناختی از پنج شاخه عصبشناسی شناختی، روانشناسی شناختی، هوش مصنوعی، زبانشناسی شناختی و فلسفه ذهن تشکیل میشود که همگی معطوف به ذهن و مایل اند ببینند فرایندهای ذهنی چگونه روی می دهند. علوم شناختی می گویند تا زبانشناسی نداشته باشیم فلسفه یا هر علم دیگری نداریم، چون اولین کاری که یک اندیشمند باید انجام دهد این است که بداند چند فرایند ذهنی در ذهن او رخ داده و این فرایند چگونه در دانش او منعکس شده است. مرحله دوم اینکه در علوم شناختی نگاه به دانش ذهنی متفاوت است. علوم شناختی می گویند آنها که علوم عقلی و علوم تجربی کار می کنند باید دور یک میز بنشینند و به یک نوع ذهنشناسی پسینی دست پیدا کنند.
وی ادامه داد: بنابراین اصل ایده علوم شناختی که از جمله در مطالعات دینی تسری یافته است این است که در تحلیل متن مثلاً باید ارتباط آن با فرایندهای ذهنی را ببینیم. این نوع نگاه مخالفان سنتی دارد که برای دستاوردهای علوم جدید شأنی قائل نیستند. همچنین مخالفان دیگری که معتقدند مباحث جدید را نباید در حوزههایی نظیر مطالعات دینی دخالت داد. من هر دو رویکرد را قبول ندارم. امروز ما راهی جز این نداریم که به این دستاورد ها روی بیاوریم و با یک رویکرد انتقادی به این مباحث توجه کنیم.
عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: معتقدم تنها راهی که به انسداد مطالعات دینی در عصر جدید غلبه میکند، استفاده از دستاوردهای معاصر در مطالعه دین است. اهتمام به علوم شناختی در آینده توسعه بیشتری از امروز هم پیدا خواهد کرد، چون با ذائقه انسان جدید متناسب است. در این حال من به روشهای سنتی هم اهتمام و عنایت دارم از آنها میآموزم.
مؤلف کتاب استعاره های مفهومی و فضاهای قرآن در بخش دوم توضیحات خود گفت: من به اعجاز شناختی قرآن معتقدم. متاسفانه در طول تاریخ اسلام نظریه اعجاز ادبی غالب شد. چیزی که البته در آن زمان مزایای داشت، اما این رویکرد تاحدودی مانع شد که جنبههای دیگر را درستتر ببینیم. امری که در فضای شیعی هم وجود داشت. مثلاً در نهجالبلاغه چهره بلاغت آن مبنا قرار گرفت. در نگاه های کلامی آن دوره بلاغت اهمیت بالایی داشت. سیدرضی با گردآوری نهج البلاغه از منظر بلاغی، میخواست بگوید بلاغت نشانه حقیقت است.
کتاب، ابتکاری، میانرشتهای، روان و ماهیتاً پژوهشی است
معارف به عنوان اولین ناقد نشست در ابتدا به امتیازات کتاب اشاره کرد و آنها را در ۱۰ مورد برشمرد. وی گفت: امتیاز کتاب ابتکاری بودن موضوع برای فارسی زبانان است. نویسنده استعاره را از صنعتی بلاغی به استعاره به عنوان یک مبنای شناختی، خلاقیت ذهنی و ساختاری تفکر انسان متحول کرده است. دومین نکته میانرشتهای بودن موضوع و جمع بین دانش زبانشناسی و قرآنشناسی است. نکته سوم فارسی نویسی روانِ نظریه های جدید و دشوار زبان شناختی است که مولف هنرمندانه این مباحث پیچیده ذهنی و زبان شناختی را به روانترین فارسیِ ممکن نوشته. چهارمین نکته داشتن مقدمه خوب در کتاب است که با ذکر تاریخچه و تحولات دانش زبانشناسی شناختی در غرب همراه است.
معارف در ادامه به بیان دیگر امتیازات کتاب پرداخت و گفت: در پایان هر فصل به عنوان خلاصه و مرور چکیده مباحث سنگین آن فصل آمده است. این نکته جنبه آموزشی کتاب را تقویت کرده است. استفاده از منابع تخصصی در سه زبان فارسی عربی و انگلیسی و نقل مستقیم از منابع اصلی است. این کار یک کار ماهیتاً پژوهشی بوده است. طرحنامه اولیه و خروجی با داوری همراه بوده است. نکتهای که بر استحکام کار افزوده است. اگر قرار بر اصطلاح تولید علم باشد، رویکرد کتاب حاضر را با تولید علم متناسب میدانم، ز یرا کتاب در صدد تعریف و بومیسازی نظریه های معاصر غربی و کاربرد آن در فهم قرآن مجید است.
همچنین کاربردی بودن کتاب مهم است. به دلیل کاربردی بودن استعارهٔ مفهومی، استعاره در فهم افعال الهی، علیت و درک بهتر زمان و مکان و مواردی از این قبیل به کار رفته است. تطبیقی بودن مباحث با دیدگاههای موجود در سنت تفسیری مسلمانان است. در این قسمت مولف بیشترین بهره را از علامه طباطبایی بردند و به عنوان مثال در تحلیل آیه «الرحمان علی العرش استوی» نظریه اشاعره، معتزله و مفسران معاصر را آوردند. در پایان هم بیان میکند استعارهْ مفهومی از این نظر چه چیزی به ما میگوید.
استاد دانشکده الهیات و معارف دانشگاه تهران در بیان نقدها، کاستیها و پیشنهادات هم گفت: مقدمه از استعاره به معنای سنتی و تلفیقِ مفهوم یاد کرده است. قرار است بعد از مقدمه استعاره مفهومی معنا شود و در فصل دوم از تلفیق فضاها و مفاهیم شود. گاهی مجبور شدم مقدمه را رها کنم و فصل اول را زودتر بخوانم. این ترتیب به نظر باید اصلاح شود. دومین نکته، نکتهای صوری است. برخلاف درونمایه فصل ها که با تیتر ندی باعث تنوع مطالب شده، کل ۲۳ صفحه مقدمه با یک تیتر واحد پیوسته است. در حالی که این مطلب استعداد تقطیع و تقسیم بندی دارد. سوم اینکه میشود در مقدمه به بیان رگه های نظریه در مطالعات پیشین پرداخت. مثلاً در علوم بلاغت در معنای سنتی ما صنعتی به نام تشخیص داریم که اتفاقاً یک فصل مجزای این کتاب هم صنعت شخصیتبخشی است. دومین رگه آرای مرحوم علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام و سومین رگه نظریه تصویرسازی هنری سید قطب در کتاب التصویر الفنی فی قرآن است.
معارف در بیان نکته انتقادی دیگر خود گفت: در بلاغت قدیم تکلیف ما روشن است که مجاز در برابر حقیقت است. سوال من این است که استعاره مفهوی در مقابلش چیست؟ مخالفان این نظریه آیا آن را در برابر حقیقت گرفتهاند یا چیز دیگر؟
سومین مطلب این است: فصلی از کتاب به بررسی فضاهای ذهنی اختصاص یافته و از فضا به عنوان جای ورودی اطلاعات در ذهن سخن به میان آمده است. این فضا همان تصورات ذهنی یا قدرت تجسم و تصور است یا ماورای تصورات است؟ اگر این گونه است جایگاه تصورات در استعاره مفهومی در کجاست؟
استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران در پایان بیان نکات انتقادی و پرسش های خود گفت: در فصل ششم ابهامی در زمینه معنای نظام مندی وجود دارد. در ادامه این فصل با اصطلاح دومی به نام انسجامبخشی مواجه میشویم. مقصود از نظاممندی را به درستی متوجه نشدم. به رغم اینکه تلاش کردم و چند بار آن را خواندم. همچنین شخصا معتقدم جهت سادهسازی بیشتر مطالب باید تلاش دوبارهای صورت پذیرد و مثلاً کارگاههایی توسط مولف برگزار شود. البته این نافی تلاشهایی که نویسنده محترم به هنرمندی برای سادهنویسی بحثها انجام داده، نیست.
قرآن اَبَرمتن است
پروینی به عنوان ناقد دوم گفت: قرآن کریم به عنوان یک پدیده زبانی در مختصاتی نازل شد که عربها به فصاحت و بلاغت شهره بودند و حاضر نبودند در ادبیات از هیچ ملتی اثری را ترجمه کنند. تا قرن سوم آنها حاضر نشدند اثری از فرهنگ های بیگانه را ترجمه کنند. فن و شعر ارسطو در قرن سوم به عربی ترجمه می شود. در چنین حال و هوایی آنها با نزول قرآنی مواجه میشوند که آنها را به هماوردی میطلبد. ولید بن مغیره سرسخت ترین دشمن دین و قرآن بوده است. در سوره مدثر قرآن مدال «مرگ بر» به او داده شده است. او پس از شنیدن آیات آرام آرام داشت دلش نرم میشد که اسلام را بپذیرد. با نهیب ابوجهل پا پسکشید. این یک نمونه از تاثیر گذاری قرآن بر عربها از جمله سرسخت ترین آنها است.
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: عرب های عصر نزول دانش ادبی پیشرفتهای نداشتند تا سبب تفوق قرآن را در یابند. تا اوایل قرن سوم و با پیشرفت علوم زبانی و ورود فرهنگهای بیگانه کم کم دانشمندان اسلامی به فکر بیان اسرار شگفتی این سخن برآمدند لذا کتابهایی به تدریج مثل مجاز القرآن، نظم القرآن جاحظ در پاسخ استاد خود نَظّام، کتاب تاویل مشکل القرآن ابن قتیبه و کتاب المجازات شریف مرتضی تالیف شد. اوج کارهای گذشتگان در این زمینه به عبدالقادر جرجانی میرسد. زمخشری به عنوان شاگرد جرجانی تمام دیدگاه های جرجانی را عملا در تفسیر خود اجرا کرده است. او گام مهمی در بیان اعجاز قران برمیدارد. در برخی از این آثار میتوان رگههایی از نظریه استعاره مفهومی را مشاهده کرد.
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس افزود: آنها که میگویند بلاغت و نقد ادبی قدیم همیشه جمله محور بوده است سخن درستی به زبان نمیآورند. دقت در آثار قدما خصوصاً زمخشری نشان می دهد این گونه نیست و او سوره را از اول تا آخر به هم ربط زبانی میدهد. مخصوصاً در سوره حمد.
پروینی ادامه داد: اسرار اعجاز قرآن متناسب با تحولات معاصر کشف شده است. بعد از زمخشری وقفه طولانی در این زمینه ایجاد میشود تا در دوران معاصر با شیخ محمد عبده و جمال الدین اسدابادی، امین الخولی و نظیر آنها کارهای صورت میگیرد. تا این که سید قطب کتاب التصویر الفنی را مینویسد که نقطه عطفی در مباحث زبانشناسی قران است. سید قطب از استعاره مفهومی سخن به میان نیاورده اما بیان میکند چگونه قرآن حالت روحی و روانی کافران و مومنان و حوادث مربوط به قیامت را تصویرگری هنری میکند. تا آنجا که حتی آیاتی که تشبیه و استعاره و... ندارند، تصویرگری دارند.
پروینی بعد از بیان مقدمات در ذکر نقاط مثبت کتاب گفت: کتاب مورد نظر آغازگر انقلابی در حوزه مطالعات بینرشتهای در زبان شناسیِ شناختی و قرآن شناسی است. مطالب کتاب متشتت و پراکنده نیست و از انسجام و پیوستگی خوبی برخوردار است. کتاب مقدمه طولانی و علمیای دارد. خواننده اگر همین مقدمه را خوب بخواند در حال هوای کتاب قرار می گیرد. از جمله در این مقدمه مولف ۸ نقد احتمالی را بر کتاب خود ارائه میکند. از جمله اینکه چه بسا گفته خواهد شد این نظریات جدید در غرب نوشته شده و قرآن یک متن جاوید و ثابت است و چطور با نظریات متغیر می توانیم متنی ثابت را بفهمیم.
پروینی در بیان نقاط مثبت دیگر کتاب ادامه داد: پختگی مطالب، قلم روان و عالمانه، تلاش برای ایجاد رابطه بین استعاره مفهمومی با جهانبینی اسلامی و قرآنی از جمله دیگر موارد مثبت کتاب است.
وی در بخش دوم سخنان خود در ذکر نقاط انتقادی و پیشنهادات و پرسشهای خود درباره کتاب گفت: قدما درباره استعارههای قرآن کارهای موفقی انجام دادهاند. جا داشت نویسنده که مبنای انقلابی در این زمینه دارد در پیشینه بحث صحبت میکرد که ریشههای استعاره مفهومی در قدما وجود دارد. همچنین در عصر معاصر کارهایی انجام شده که متأسفانه مولف محترم ندیده است. حق داشت حق این اشارات کوتاه در کتاب ادا شود. مثلا سید قطب ۶۰ سال پیش گفته قرآن زبان تصویرگری هنری را برای بیان مطالب خود انتخاب کرده است که تمامیت انسان را خطاب قرار میدهد. او میگوید زبان هنری قرآن جز در آیات فقهی در سراسر قرآن جاری است. من در مقالهای مدعی شدم در آیات فقهی هم به نحوی زبان هنری برگزیده شده است. انتظار این بود کتابهای جدید نوشته شده در جهان غرب در این کتاب بررسی میشد.
پروینی در بیان نکته انتقادی دیگر خود گفت مطالب نظری کتاب بر سایر مطالب سایه انداخته است. بهتر بود مطالب نظری در فصول ابتدایی بیاید و بعد به سمت مثالها می رفتیم. اما در فصل پنجم باز با ذکر مطالب نظری مواجهیم. به طوری که بارها مطلب نظریای را مولف شرح میدهد. همچنین در کتاب سوره مستقلی کار نشده است. کاش این گونه بود و سوره مستقلی تحلیل می شد.
پروینی در پایان بیان انتقادات و پیشنهادات خود گفت: کتاب خاتمه ندارد کاش در پایان کتاب یک جمع بندی جداگانه صورت می گرفت و در آن نظریه استعاره مفهومی نقد میشد. من به دانشجویان خود میگویم زمانی که نظریه های جدید را در فهم قرآن به کار میگیرند در پایان آنها را نقد و نارساییهایی تبیینی آنها را در فهم قرآن بیان کنند. قرآن یک اَبَرمتن است که با یک نظریه قابل شکار نیست. حدیث امام صادق (ع) است که قرآن تازه است و برای یک زمان نازل نشده است.