چندی پیش از این توصیه راهبردی، محمدرضا تاجیک، رییس مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست‌جمهوری خاتمی نیز بر لزوم نوسازی گفتمان اصلاحات تاکید کرده بود. هرچند که او مشخصا از تعبیر «چرخش گفتمانی» برای بیان مقصود خود استفاده کرده بود و نه نوسازی گفتمانی.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی  روزنامه اعتماد است با آذر منصوری، قائم‌مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت درباره چند و چون آنچه شاید بتوان با نگاهی عمومی‌تر با تعبیر «اصلاحِ اصلاحات» از آن سخن گفت.

آیا جریان اصلاحات را نیازمند بازسازی می‌دانید؟

بله، به نظر می‌رسد که لازم است با رجوع به مبانی اصلی گفتمان اصلاحات که عبارتند از: مردم‌سالاری، توجه به حقوق بشر، دفاع از حقوق شهروندی، رجوع به رای شهروندان و ... به نحوی دست به بازسازی گفتمانی بزنیم که اصلاحات بتواند برپایه میزان تاثیرگذاری خود، مانع استبداد و تک‌صدایی در کشور شود؛ درمجموع این مفاهیم با تکیه بر رویکرد روشنفکری دینی، به تعریف ابعاد گفتمان اصلاحات منتهی شد.

می‌دانیم این گفتمان که در زمانه خود، یعنی دوم خرداد 76 به عنوان گفتمانی مقهور، باعث شکل‌گیری جنبش اجتماعی و سیاسی دوم خرداد شد. اما روند پیشبرد گفتمان اصلاحات از آن زمان تا امروز به‌نحوی بوده که پس از حدود 2 دهه، بسیاری از مدافعان این گفتمان باتوجه به مطالبات جامعه مدنی، به این نتیجه رسیده‌اند که نیازمند بازخوانی و بازبینی این گفتمان هستیم. به بیان دیگر، منتقدان درون‌گفتمانی اصلاحات به این نتیجه رسیده‌اند که باتوجه به تحولات جامعه امروز، این گفتمان نیز علی‌القاعده باید در واکنش به تحولاتی که رخ داده است، مورد بازبینی و بازخوانی قرار بگیرد.

علاوه بر «فسادستیزی» و «عدالت‌خواهی» چه محورها ی دیگری باید موردتوجه قرار گیرد؟

در سال‌های اخیر و با توجه به مطالبات شهروندان و تحولات اجتماعی، شاید بهتر آن است که گفته شود گفتمان اصلاح‌طلبی جدید نیاز دارد تا به وجه تبعیض‌گریزی و فسادستیزی بیشتر توجه کند و این مولفه‌ها در این گفتمان نو پررنگ‌تر و با جدیت بیشتر از گذشته دنبال شود. همچنین این گفتمان نو نیاز دارد که علاوه بر آن دو محور «عدالت‌محوری» و «فسادستیزی»، به تقویت سامانه‌های نظارتی و دموکراتیک نیز توجه داشته باشد. چه‌بسا وقتی صحبت از رای شهروندان و تقویت سامانه‌های نظارتی و دموکراتیک در کشور می‌شود، این اهداف در دل خود به شفافیت، گردش آزادانه اطلاعات، پاسخگویی و پرسشگری نیز توجه دارندکه موانعی هستند در مسیر شکل‌گیری فساد در ساختار حقیقی و حقوقی قدرت نقش دارند.

بحث از اصلاحِ اصلاحات یا نوسازی گفتمانی در این رویکرد سیاسی- مدنی پیش از این هم مطرح بوده؛ آیا اصلاح‌طلبی نیازمند چرخش گفتمانی است؟

البته این موضع‌گیری نسبت به گفتمان اصلاح‌طلبی و صحبت از گفتمان جدید برای اصلاح‌طلبی، با «چرخش گفتمانی» متفاوت است. اما اگر تعبیر «چرخش گفتمانی» را اینگونه معنی کنیم که اصلاحات و اصلاح‌طلبی باید به گفتمان اصلی خودش برگردد و برای این کار، نیازمند آن است که مبانی گفتمانی خود را متناسب با اقتضائات امروز جامعه ایران انتخاب و تبیین کند، پذیرفتنی‌تر بوده و شاید دقیق‌تر نیز باشد. چنان که نماد مشخص عدالت، فسادگریزی، چرخش آزادانه اطلاعات و مواردی از این دست در دولت اول و دوم خاتمی دنبال شد؛ به گونه‌ای که دولت اصلاحات به اعتراف موافقان و مخالفان یکی از موفق‌ترین دولت‌های پس از انقلاب اسلامی است.

البته باید توجه داشته باشیم که اقتضائات جدید نباید اصلاحات را به سمتی ببرد که اصلاح‌طلبان در آینده، شرمنده گذشته خود باشند و به نوعی با این بازخوانی، گفتمان اصیل خود را زیر سوال ببرند. در عین حال باید توجه داشته باشیم که این نیز نکته صحیحی است که اصلاح‌طلبان در شعارها و اهدافی که امروز مطرح می‌کنند، باید بر مسائلی همچون فسادستیزی، کارآمدی، تبعیض‌زدایی و مقابله با انواع تبعیض‌ها توجهی دوچندان داشته باشیم. اما به دلیل اینکه دیدگاه‌های درون‌گفتمانی متفاوت است و نظرات مختلفی مطرح می‌شود و هنوز درباره اینکه کدام محور و رویکرد باید بیشتر و کدامیک کمتر موردتوجه باشد، به نتیجه قطعی نرسیده‌ایم، لازم است که بحث و بررسی‌های بیشتر داشته باشیم.

چرا این بازخوانی پس از 2 دهه صورت نگرفته و هربار هم در دوره‌های پیشاانتخاباتی مطرح می‌شود؟

مشکل اصلی گفتمان اصلاحات این است که از دوم خرداد به این‌سو فرآیند نظام سیاسی به گونه‌ای عمل کرده که حضور اصلاح‌طلبان در ارکان و ساختار قدرت را با کاهش کارآمدی خود نهادهای انتخابی همراه کرده است. یعنی نهادهای انتخاباتی همچون مجلس، شوراها و حتی دولت که باید بیشترین نقش را در تحقق حقوق و مطالبات شهروندان داشته باشند، به دلایلی از جمله اجرای فرآیند نظارت استصوابی شورای نگهبان در جریان انتخابات، از کارکرد اصلی خود فاصله گرفته و درگیر مشکلات جدید که ساختار نظام سیاسی ایجاد کرده شده‌اند.

یعنی مشکل بازهم نظارت استصوابی است؟

طبیعتا وقتی اصلاح‌طلبان شعار فسادستیزی، تبعیض‌زدایی یا کارآمدی می‌دهند، علی‌القاعده باید به لوازم آن هم در ساختار حقیقی و حقوقی قدرت نیز دستیابی داشته باشند. به عبارتی اصلاح‌طلبان علاوه بر توجه به مطالبات و آنچه که امروز به عنوان اقتضائات جامعه امروز ایران مطرح است، باید به چگونگی تحقیق این مطالبات هم توجه داشته باشند.

به نظر می‌رسد مساله اصلی اصلاح‌طلبان چگونگی تحقق مطالباتی شهروندان است که البته بخشی از آن مطالبات می‌تواند تحقق عدالت عمومی باشد و بخشی دیگر از آن نیز تقویت نهادهای انتخابی و غلبه خواست شهروندان. اصلاح‌طلبان صرفا باتوجه به مطالبات شهروندان و بازبینی و بازخوانی گفتمانی خودکاری قادر به پیشبرد اهداف نیستند و عملا کاری نخواهند کرد؛ بلکه باید به لوازم تحقق این مطالبات نیز توجه کنند.

آقای آرمین گفته‌اند «اصلاحات نیازمند یک خانه‌تکانی اساسی است و باید وسایل کهنه را دم در یا سر کوچه بگذارند تا سمسار ببرد»؛ به نظر شما این وسایل کهنه، چه مواردی را شامل می‌شود؟ آیا این وسایل کهنه بخشی از خود گفتمان را نیز شامل می‌شود یا به عاملان و حاملان این گفتمان نظر دارد.

به نظر می‌رسد این وسایل کهنه طبیعتا به عاملان و حاملان گفتمان اصلاحات اشاره دارد.

یعنی صحبت از جوان‌گرایی در میان است؟!

نه، در اینجا لزوما بحث جوان‌گرایی در میان نیست. بحثی جدی‌تر در میان است، مبنی بر اینکه اصلاح‌طلبان در مواجهه با انتخابات و نهادهای انتخابی نباید به سمتی بروند که قدرت و حضور در قدرت آنقدر اصالت پیدا کند که تبدیل به هدف شود. این نقد، نقد درستی است؛ طبیعتا اگر حضور در قدرت برای اصلاح‌طلبان به اصلی اساسی و هدف غایی تبدیل شود، بسیاری از جهت‌گیری‌ها و عملکردها تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و اصلاح‌طلبان ناگزیر خواهند بود که از گفتمان اصیل خود و ارزش‌هایی که به آنها باور دارند، فاصله بگیرند.

چگونه این خانه‌تکانی محقق می‌شود؟

به نظر من نقدی وارد و صحیح در این میان مطرح می‌شود مبنی بر اینکه اصلاح‌طلبان پیش از هر بازخوانی و به تعبیر آقای آرمین «خانه‌تکانی» در گفتمان اصلاح‌طلبی، باید به چگونگی و لوازم این خانه‌تکانی توجه کنند. طبیعتا اگر بازخوانی در گفتمان اصلاح‌طلبی صورت گیرد و به لوازم این بازخوانی توجه نشود، مشکلات همچنان پابرجا خواهد ماند. آنچه بیشتر باید مدنظر و مورد پرسش باشد، چگونگی تحقق این خانه‌تکانی است.

این لوازم و چگونگی تحقق به ساختار و تشکیلات اصلاح‌طلبان بازمی‌گردد؛ علی‌القاعده اگر سازوکاری برای تحقیق چنین بازخوانی گفتمانی در دسترس نباشد، خود این بازخوانی به مانعی بر سر راه اصلاح‌طلبان تبدیل می‌شود و موجب ایجاد تفرقه و دودستگی درمیان اصلاح‌طلبان نیز خواهد بود. ما باید به سازوکارهایی فکر کنیم که در یک فرآیند کاملا دموکراتیک این خانه‌تکانی اتفاق بیفتد و در این فرآیند باید مجموعه تشکل‌هایی که شناسنامه‌دار هستند و کنشگران اصلاح‌طلب و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی در این فرآیند به نوعی مشارکت داشته باشند و به این فرآیند به نوعی اقبال نشان بدهند که حاصل جمع این فرآیند بتواند معدل ظرفیت‌های اصلاح‌طلبان را افزایش دهد. در کل علاوه بر طرح این موضوع و نقدهایی که به گفتمان اصلاح‌طلبی مطرح می‌شود، اگر چگونگی انجام کار و سازوکار تبیین نشود، این مساله می‌تواند مشکلاتی تازه برای اصلاح‌طلبان ایجاد کند که مجددا اصلاحات را به خردادماه 84 بازگرداند.