بندرعباس-ایرنا- کتاب«کالنگ هایم را دوست دارم» به نویسندگی علیرضا محسنی در ۲۳۷ صفحه، شمارگان ۱۲۰۰ نسخه و توسط انتشارات هفت‌رنگ چاپ شده و به قیمت ۱۵۰ هزار ریال به فروش رسیده است.

در این کتاب به زندگی حسن بنی هاشمی فیلمساز و عکاس بندرعباسی اشاره شده که در۶ فصل شامل، گاه‌نامه، فیلمها، رو در رو با حسن، با بنی هاشمی و سینماگران سینمای آزاد، در کنار سینما و یادواره هاست.

این فیلمساز هرمزگانی فیلم هایی از قبیل، هشت میلی متری موج،‌ جاده ساخته، برکه خشک، نهنگ، واهمه، گردش در یک روز آفتابی، سی و پنج میلی متری، قلم کار، سریال راه دور دریا، مستند دومین دوره مسابقه قایقرانی و موسیقی جنوب را ساخته است.

قسمتی از کتاب در خاطرات ابراهیم حقیقی با بنی هاشمی آمده است؛آشنایی با بنی هاشمی از فیلم موج آغاز شد و بعد از آن با سینمای آزاد و نمایش های هفتگی فیلم هایی که به مذاق ما نسل نوجوی هنر خوش تر می آمد که خسته بودیم از تکرار فراوان نوارهای متحرک قصه گوی عوام پسند که مثل علف هرزباغ را گرفته بود.

خوانده بودیم از فیلم های خوب و دیده بودیم شب قوزی را و خشت و آینه را درکانون فیلم با سینمای متفاوت آنتونیونی و فلینی و برگمان و کوروساوا آشنا شده بودیم.

یادشان بخیر فرخ غفاری، ابراهیم گلستان و فریدون رهنما را که هرازگاه که به گذشته نگاه می کنیم ردپای ماندگارشان را بر معبر پست و فراز سینمای ایران آشکار می بینیم.

حسن با موهای پرپشت فرفری می‌آمد با عینک و چشم کمی تابدارش و قد بلندش که همیشه سعی می کرد با لباس های برازنده خوش بنماید و از شیراز می‌آمد که در دانشگاه آنجا مشغول به تحصیل بود و پایی داشت در بندرعباس که زادگاهش بود و تمام فیلم هایش را آنجا می ساخت.

کانون فیلم دانشجویی دانشگاه شیراز را راه انداخته بود و فیلم های کانون فیلم را می‌برد و نمایش می داد و نقد می‌نوشت و یا ترجمه می کرد و در جزوه ها و کتاب ها چاپ می کرد.

اما این ماهی تحمل تنگ کوچک را نداشت و آبگیر بزرگتری می جست که راهی سینمای آزاد شده بود و همتای دیگر نوجویان سینما مثل بهنام جعفری، کیانوش عیاری، همایون پایور، شهریار پارسی پور، ناصر غلامرضائی، ایرج رامین فر و...بسیاری دیگر که مکان بازتری برای تنفس یافته بودند.

وقتی فیلم غریب را ساختم و در یکی از هفته های فیلم توسط نادر البرز نمایش داده شد به جمعشان پیوستم و سپس بود که پیوند عمیق مان شکل گرفت، همه را می گویم و به خصوص حسن را.

از آن به بعد شاهد فکرها و قصه های تازه اش بودم که جوانه می زد و او می رفت که بسازدشان و ما می مانیم تا بیاید با دست پر و هر بار می دیدیم که شاخه ها گل های زیباتری می‌شکوفانند.

از فیلم نهنگ به بعد هر چه را که ساخت اگر همراهش نبودم ساختن تیراژها را بر عهده داشتم و یا گاهی وردست صداگذاری‌اش، در خانه همایون یا در اتاق سینمای آزاد.

در بخش دیگری از این کتاب نیز به نقل از حسن بنی هاشمی نوشته شده؛ همان گونه که آشنایی با یک زبان بیگانه در صورتی امکان پذیر است و بهترین نتیجه را می‌دهد که میان جمعی باشی که به آن زبان سخن می گویند آشنایی با سینما هم این چنین است.

تماشاگر اگر پیوسته با بیان سینمایی(که یک زبان ویژه است و همگانی) برخورد کند طبعا آن را بهتر خواهد شناخت مگر آنکه خود نخواهد و این دیگر مسئولیتی نیست که به گردن فیلم‌ساز باشد.

هدف این گروه سینمایی آزاد هم رعایت و کاربرد صحیح این زبان است و اشاعه آن و اگر یک جست و جوگر این زبان را شناخت طبیعتا حس هایی را بازگو می‌کند که بیش‌ترین تاثیر را بر او و پیرامونش دارند و در نتیجه بیش‌ترین اعمیت را برای بیان‌شان.