این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است که «بابا نان داد»، «جزیره تاجرها»، «گهواره ای برای دریا» و «موج شکن» عنوان چهار داستان آن است.
«شب لارکی»، «کیک عروسی»، «باران آفتاب» و «چند روزی در جزیره» دیگر داستانهای این مجموعه را تشکیل می دهد.
نثر احساسی با تعبیرات و استعارات دلنشین و عبارات سلیس و روان از جمله ویژگیهای این کتاب است.
بیان برخی جملات به گویش قشمی، بیان برخی آداب و رسوم ودر عین حال بیان تعدادی از مشکلاتی که قشمیها با آن دست و پنجه نرم میکنند، فضای مناسبی از جزیره قشم در اختیار خاننده قرار میدهد.
کتاب « مجموعه داستان باران آفتاب» ۶۸ صفحه دارد. این کتاب توسط انتشارات شاپرک سرخ، در سال ۱۳۹۶ با یکهزار شمارگان منتشر و با بهای یکصد هزار ریال روانه بازار شد.
درباره نویسنده
نویسنده کتاب «پنجرهای رو به ژئوپارک قشم» متولد ۱۳۵۸ در کرج است که خانوادهاش در زمان دفاع مقدس از خوزستان به این شهر مهاجرت کردند.
اکبری اسمعیلی از سال ۱۳۸۵ کار هنری را به صورت جدی آغاز کرد و در سال ۱۳۹۵ عضو انجمن قلم ایران شد.
وی هفت سال در قشم زندگی کرد و در طول این سالها کتابهای مختلفی را منتشر کرد.
«تابستان با طعم اکسیژن»، «و اینچنین است قشم»، «پنجره ای رو به ژئوپارک قشم»، «مهربانی همین نزدیکیهاست» و «چند سطری از لابلای ناگفتهها» از جمله آثار اکبری اسمعیلی است.
«پرواز در فصل خرماپزان»، «سهم ما دیدار شد»، «جنس دیار من از ابریشم نور» و «گنبد خورشید» نیز دیگر آثار نویسنده است.
برشی از کتاب:
...دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: « خالوجان یه وقت پُو[سفره ماهی] نیشمون نزنه! میگم بریم بیرون آب بهتر نیست؟»
اما خالو نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و سری از روی تأسف تکان داد و گفت: «هی خالو! پُووُن که به دل خو خار نازنن! پُو که عگرب نین که از رو کینه خار بزنه! پُو دلش دریایین خالو جان! الکی خار نازن!»(ای داد بیداد! سفره ماهیها که از رو تفریح به کسی آسیب نمیزنند! یا مثل عقرب دل کینه جو ندارند! سفره ماهیها دل دریایی دارند و بی حکمت حمله نمیکنند!)