۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۹:۲۸
کد خبرنگار: 926
کد خبر: 83581301
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

معرفی کتاب

«دیدار با مرغ دریایی»

۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۹:۲۸
کد خبر: 83581301
«دیدار با مرغ دریایی»

قشم- ایرنا- کتاب «دیدار با مرغ دریایی» نوشته مرحوم عباس عبدی شامل داستان‎های کوتاه، روایت‎های مستند، داستانی و یادداشت‎هایی در یاد و ستایش جزیره قشم و مردمانش است.

نویسنده در این کتاب ۱۸ داستان، یادداشت و مستند روایی را گنجانده که «شرح عاشقی»، «مدح»، «روی ساحل نمناک» و« نوروز در قشم با صفاست» از جمله آنها است.

عبدی در این کتاب می‎نویسد: گفتن و بازگفتن از جایی مثل جزیره قشم، بدون توجه ویژه به جغرافیای آن و دریایش عنصر وسیع و حاضر در همه چشم‎اندازهای دور و نزدیک جنوب ایران هم است، خالی از لطف و معنا خواهد بود... حتی تلاش کرده‎ام در حد بضاعت خود به تبیین مبانی نظری نوع خاصی از ادبیات داستانی کشورمان بپردازم.

نویسنده در این کتاب با نثری ساده و عامیانه سعی دارد آداب و رسوم و زیبایی‎های جزیره قشم را به مخاطب منتقل کند.

کتاب «دیدار با مرغ دریایی» دارای ۱۷۸ صفحه است که به سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات آواز در یکهزار و  ۱۰۰ شمارگان به چاپ رسید و با بهای ۱۲۵۰۰تومان روانه بازار شد.

درباره نویسنده

نویسنده این کتاب در تیرماه سال ۱۳۳۱ در آبادان به دنیا آمد. در بیست سالگی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و دو سال بعد از شروع جنگ به اصفهان کوچ کرد. از سال ۱۳۶۴ به قشم مهاجرت و در همین شهر زندگی کرد. او در سال ۱۳۹۸ دارفانی را وداع گفت.

«قلعه پرتغالی»، «دریاخواهر است»، «باید تورا پیدا کنم» سه مجموعه داستان نویسنده برای بزرگسالان است.

«شناگر»، «شکارچی کوسه کر»، «سفرهای ناتمام لاکی در جزیره قشم»، «هنگام لاکپشت‎ها» و« روز نهنگ» از جمله آثار اوست که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران منتشر شد.

برش‎هایی از کتاب

... بیشتر از نیمی از سال، زیر آسمان خدا می‎خوابیدیم. کولر نداشتیم و باد پنکه سقفی هم درست و حسابی حریف شرجی شبهای بهار و تابستان و نیم بیشتری از پاییز آبادان نمی‎شد...

... گمان نمی‎کنم دیگر بخواهم داستان عاشقانه‎ای بنویسم. گمان نمی‎کنم دیگر بخواهم کسی را دوست بدارم. نمی‎خوام هم کسی عاشقانه دوستم بدارد... هیچ دلم نمی‎خواست کسی صدایم کند. دلم نمی‎خواست کسی را به نام کوچکش صدا بزنم. راه بروم. رانندگی کنم. موسیقی گوش کنم...

... بار اول در نمایشگاه مطبوعات دیدمش. توی غرفه مجله‎اش تنها بود. بار اولی هم بود که نمایشگاه مطبوعات می‎رفتم. اصلا بار اولی بود که نمایشگاه کتاب را که مطبوعات هم جزیی از آن بود، می‎دیدم. جلو رفتم و سلام کردم. بعد از یکی دو جمله احوال‎پرسی خودم را معرفی کردم. خیلی زود شناخت...

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha