این روزها بحث طرح پیشنهادی گروهی از نمایندگان مجلس درباره رفع انحصار از زبان انگلیسی در مدارس خبرساز شده است، به نظر می رسد منطقی آن بود چنین طرحی با رایزنی و تامل کارشناسی مورد بازنگری و اصلاح قرار می گرفت دادند تا این چنین به جریان قانون گذاری سپرده نشود.
من این طرح را مطالعه کرده ام و در باره آن گفت وگوهایی با یکی از نمایندگان مجلس که طرح را امضاء کرده است و چند نفر از متخصصان آموزش زبان داشته ام. به نظر می رسد که مفروضات طراحان این طرح که در مقدمه آن آورده اند مخدوش و مناقشه بر انگیز است: این مفروضات به این شرح هستند:
۱- ضرورت حصر زدایی از آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی در نظام آموزش رسمی ایران طبق درخواست قوانین مصوبه.
۲- افزایش افت تحصیلی دانش آموزان با آموزش رسمی و الزامی زبان انگلیسی در دوره متوسطه
۳- ناکارآمدی آموزش زبان انگلیسی در آموزش و پرورش در مقایسه با آموزشگاه های آزاد
۴- بی نیازی دانش آموزان فنی و حرفه ای و کار دانش به یادگیری زبان انگلیسی
۵- بی نیازی دانش آموزانی که قصد ندارند در دانشگاه ادامه تحصیل بدهند به یادگیری زبان انگلیسی
طراحان این طرح بنای طرح خود را بر این مدعاها استوار کرده اند. همه این مدعا قابل مناقشه و نقد هستند. در مورد مفروضه اول باید گفت که این حصر زدایی و آموزش زبان های دیگر مانند فرانسه یا آلمانی آن چنان مورد استقبال واقع نشده و نخواهد شد و قانونا منعی بر این امر وجود ندارد. یعنی اگر دانش آموزان و والدین مدرسه ای درخواست آموزش زبانی جز زبان انگلیسی را داشته باشند هیچ منعی برای تدریس زبان دوم وجود ندارد. اما همچنانکه در آموزشگاه های آزاد استقبالی چندانی از دیگر زبان های دنیا نشده است و تعداد موسساتی که زبان های غیر انگلیسی ارائه می دهند بسیار محدود است. بالقیاس استقبالی آنچنانی در آموزش و پرورش هم نشده است.
همگان استحضار دارند که طبق راهکاری از راهکارهای سند تحول بنیادین آموزش زبان های خارجی به صورت غیر تجویزی در نظر گرفته شده است یعنی اختیاری است و دانش آموزان می توانند هر زبانی را که بخواهند انتخاب کنند.
در مورد افزایش افت تحصیلی با آموزش زبان انگلیسی در آموزش متوسطه باید چنین گفت که این ادعا مستند به هیچ پژوهشی نشده است. بسیاری از دانش آموزان این مرز بوم علاوه بر درس های زبان رسمی در مدرسه در کلاس های زبان انگلیسی موسسات آزاد نیز شرکت می کنند. یعنی آموزش مضاعف می بینند اما گزارشی از افت تحصیلی آنها دیده نشده است.
مدعای دیگر این است که آموزش زبان انگلیسی در نظام آموزشی کارآمدی مناسبی ندارد. این ادعا اگرچه تا حدودی درست است اما تالی فاسدی از آن گرفته شده است. زیرا اگر ناکارآمدی تدریس زبان انگلیسی دلیل حذف آن است بنابر این باید درس های دیگر هم به همین سرنوشت دچار شوند. طبق نتایج مطالعات تیمز و پرلز آموزش علوم، ریاضی و فارسی در وضعیت نامطلوبی قرار دارد اما هیچ فردی ادعا نمی کند که باید این دروس از فهرست آموزش های رسمی حذف شود.
ادعای بی نیازی دانش آموزان فنی و حرفه ای به زبان انگلیسی هم ادعای نامعقولی است. امروزه در کشور ما زبان انگلیسی به عنوان زبان میانجی عمل می کند. آحاد این کشور به یادگیری هر چند مختصر آن زبان نیاز دارند تا بتوانند در حوزه حرفه و تخصص خود قادر باشند اطلاعات اندکی به دست آورند.
زبان میانجی امروزه در مباحث آموزش زبان خارجی بحثی جدی و در خور تامل است که سیاست گذاران باید آن را در سیاست گذاری خود در نظر آورند. زبان میانجی زبانی است که یک ملت را با جهان و منابع علمی جهان ارتباط می دهد آن زبان دیگر زبان ملی کشور مبدا نیست پس بی نیازی دانش آموزان فنی و حرفه ای سخن سنجیده ای در جهان معاصر نیست و حداقل می توان گفت که ادعایی آینده نگرانه نیست. با جریان ها و روندهای جاری سازگاری ندارد و ادعای پنجم هم از همین جنس است و عملا قابل دفاع نیست.
از این رو بدون ورود به جزئیات طرح می توان گفت پایه های این طرح مستدل نبوده و قابل دفاع نیست. مبناهای غیر مستدل نتیجه ناخوشایندی خواهد داشت. گویی چنان بنایی را بر پایه های سست و ناتوانی استوار کرده اند. امید که این طرح با تامل و درایت و صرفا بر مبنای منافع ملی کشور مورد ارزیابی قرار گرفته و از فرآیند قانون گذاری به کنار گذاشته شود.