تهران-ایرنا- مجلس پنجم شورای ملی به عنوان یکی از مهمترین مجالس مشروطه به لایحه پایان حکومت قاجار رأی مثبت داد و اینگونه آخرین فصل از کتاب این سلسله رقم خورد و تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی صورت گرفت اما این مساله به دلیل ماده ۳۶ متمم قانون اساسی با مخالفت چند تَن از نمایندگان همراه بود زیرا برپایه آن سلطنت پس از محمدعلی شاه به فرزندانش انتقال می یافت و امکان اینکه رضاخان به صورت قانونی بر سلطنت تکیه بزند، وجود نداشت.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ تغییر سلطنت و انتقال قدرت در تاریخ ایران با توجه به خاستگاه اجتماعی قدرت سیاسی یعنی قبیله یا ایل، همواره در میدان جنگ های خونین و کشتارهای گسترده صورت می گرفت. صاحبان قدرت و وابستگان آنان با تمام توان در برابر مدعیان جدید ایستادگی می کردند. اگرچه در بیشتر اوقات، این ایستادگی به قیمت دست شستن از جان، از دست دادن اموال و فروپاشی ایل تمام می شد اما صاحبان قدرت حاضر نبودند، قدرت را بدون مقاومت به دیگران تقدیم کنند. این چرخه میان ایلات مدعی قدرت همیشه جاری بود؛ به این صورت که هر ایلی که در میدان های جنگ به دنبال خونریزی ها و کشتارهای گسترده قدرت را به دست آورده بود، بعد از مدتی در چنین میدانی قدرت را به رقیب واگذار می کرد. این قاعده اگرچه در هنگام روی کار آمدن قاجارها تحقق یافت اما در هنگام انقراض آن، این سلسله با مساله ای بی سابقه در تاریخ ایران روبه رو شد. در این زمان ایل قاجار و اعضای خاندان سلطنت نه تنها در برابر مدعی جدید قدرت، ایستادگی نکردند بلکه تقریباً بیشتر رجال مهم قاجاری و اکثریت نمایندگان مجلس از انقراض این سلسله و انتقال قدرت به پهلوی حمایت کردند. (۱)

علاوه بر موافقت رجال مهم قاجار برای خلع قاجارها تقریباً ۸۰ نماینده از مجموع ۸۵ نماینده مجلس شورای ملی(۵۲تَن غایب بودند) به لایحه خلع سلسله قاجاریه رأی مثبت دادند و به این ترتیب سلسله سلطنتی ۱۵۳ ساله قاجار در ایران منقرض شد.

پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز تصویب لایحه خلع سلطنت قاجاریه به بررسی دیدگاه های نمایندگان مخالف این لایحه در ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی در مجلس شورای ملی پرداخته است.

زمینه سازی برای خلع قاجارها

برقراری مشروطه سبب شد تا قدرت استبدادی پادشاهان قاجار بسیار تنزل یابد و این کاهش قدرت در اواخر دوره قاجار نقش موثری در قدرت گرفتن سردار سپه داشت تا جایی که توانست بحث تشکیل حکومت جمهوری در ایران را به‌ صورت ‌جدی مطرح کند. در واقع با محدود شدن قدرت پادشاهان پس از برقراری مشروطه، سلاطین قاجار دیگر از قدرت لازم برای سرکوب آرا و اندیشه‌های جدید سیاسی برخوردار نبودند. عبدالله مستوفی معتقد است: زمانی که احمدشاه مانند یک فراری ایران را به قصد اروپا ترک کرد. این اندیشه به ذهن سردار سپه خطور کرد. در واقع هدف اصلی سردارسپه از مطرح کردن جمهوریت این بود که بدین‌وسیله مقدمه برقراری سلطنت خود را فراهم آورد.

یحیی دولت‌آبادی در خاطراتش در خصوص اندیشه تغییر سلطنت قاجار در ذهن رضاخان می‌نویسد: رضاخان در جلسه‌ای به هیات مشاوران هشت نفره می‌گوید: من با این ۲ برادر، یعنی احمدشاه و ولیعهد، نمی‌توانم کار کنم. حاضران از روی حیرت به یکدیگر نگاه می‌کنند و جوابی نمی‌دهند. سردار سپه سخن خود را تکرار می کند و جواب می‌خواهد. میرزاحسن خان مشیرالدوله می‌گوید: این کار محذور قانونی دارد و باید اطراف آن مطالعه کرد. سردار سپه می‌گوید: بسیار خب! مطالعه کنید و در جلسه دیگر جواب بدهید. در جلسه بعد، مشاوران باز هم به او جواب منفی می‌دهند، اما یکی از دوستان به رضاخان پیشنهاد می‌دهد که او می‌تواند فرماندهی کل قوا را مادام العمر در اختیار داشته باشد و به این ترتیب، طرح فرماندهی کل قوای رضاخان به مجلس برده می‌شود. بنابراین رضاخان برای رسیدن به قدرت به فکر تأسیس جمهوری در ایران افتاد هرچند در مقابل مخالفت شهید مدرس و مردم، نتوانست آن را اجرا کند. با این حال او می خواست ابتدا با خلع احمدشاه و انقراض سلسله قاجار به وسیله مجلس، رژیم جمهوری را با ریاست‌جمهوری خود در ایران برقرار سازد و پس از به دست گرفتن اهرم های قدرت، رژیم سلطنتی را دوباره احیا کند. برای رسیدن به چنین خواسته ای رضاخان مجلس پنجم را به دست گرفت. البته باید اذعان کرد که یکی از فعال ترین مجالس بعد از انقلاب مشروطه، مجلس پنجم بود که توانست قوانین و لوایح بسیار خوبی به تصویب برساند.

 احزاب مجلس پنجم شامل هیات منفردین، هیات روحانیون یا هیات علمیه به ریاست سید حسن مدرس، سوسیالیست ها و متجددین می شد که اکثریت مجلس را تشکیل می دادند و بر تغییر رژیم از همان ابتدا پافشاری می‌کردند و در راستای چنین سیاستی طرحی برای تغییر نظام سلطنتی به مجلس ارایه دادند. آنها، قصد داشتند هرچه سریع‌تر موضوع تصویب ماده واحده انقراض قاجاریه را مطرح و آن را تصویب کنند.

بنابراین سید محمد تدین نایب رییس مجلس پنجم و از حامیان رضاخان در ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی، این لایحه را اعلام کرد و گفت: نظر به این که عدم رضایت از سلطنت سلسله قاجاریه و شکایاتی که از این خانواده می‌شود، به درجه‌ای رسیده است که مملکت را به مخاطره می‌کشاند و نظر به این که حفظ مصالح عالی مملکت، مهم‌ترین منظور و نخستین وظیفه مجلس شورای ملی است و هر چه زودتر به بحران فعلی خاتمه باید داد؛ امضا کنندگان، با قید ۲ فوریت پیشنهاد می‌کنیم مجلس شورای ملی تصمیم ذیل را اتخاذ کند. ماده واحده - مجلس شورای ملی، به نام سعادت ملت، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام کرده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار می‌کند. تعیین تکلیف حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل می‌شود. (۲)

اما این طرح برخلاف متمم قانون اساسی بود و با مخالفت برخی از نمایندگان مجلس پنجم روبه رو شد زیرا محمدعلی شاه تنها به این شرط راضی به امضا متمم قانون اساسی شده بود که به موجب یک ماده بقای سلطنت در خانواده او تثبیت باشد. این مهم در اصل ۳۶ متمم قانون اساسی مشروطه این‌گونه آمده بود: سلطنت مشروطه  ایران در شخص اعلی‌حضرت شاهنشاهی السلطان محمدعلی شاه قاجار ادام الله سلطنته و اعقاب ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود. بنابراین براساس ماده  ۳۶ متمم قانون اساسی مشروطه، سلطنت بعد از محمدعلی شاه به فرزندانش انتقال پیدا می‌کرد و امکان اینکه رضاخان به صورت قانونی به جای احمدشاه بر سلطنت تکیه بزند، وجود نداشت. بر همین اساس برخی از نمایندگان با این تغییر غیر قانونی و این انتقال مخالفت کردند.

نمایندگان مخالف لغو سلطنت قاجاریه

آیت الله سیدحسن مدرس

آیت الله مدرس این لایحه را خلاف قانون اساسی دانست و گفت: نمی‌شود این ماده را در این جا طرح کرد؛ صد هزار رأی هم بدهید، خلاف قانون است. مدرس در اعتراض به این قانون جلسه را ترک کرد. بعد از رفتن مدرس، تدین به سرعت، فوریت اول و دوم طرح را به تصویب نمایندگان رساند و حتی به مصدق، تا پایان تصویب فوریت‌ها، اجازه اظهار نظر نداد. البته با توجه به اینکه مجلس پنجم و هیات رییسه آن در دست هواداران رضاخان بود در مسیر به سلطنت رسیدن، او انتظار هیچ گرفتاری و مزاحمت نمی‌رفت. به همین دلیل بود که در برابر به قدرت رسیدن رضاخان مخالفان چندانی وجود نداشتند.

محمد مصدق

مصدق، طولانی‌ترین سخنرانی را علیه تصویب ماده واحده ایراد کرد. در واقع وی با زیر پا گذاشتن این قانون به مخالفت برخاست و در مخالفت با تغییر قانون اساسی جهت برپایی سلطنت رضاخان گفت: قانون اساسی یک اصولی دارد که به واسطه معروفیتش به عقیده بنده حتی المقدور تا یک قضیه حیاتی و مماتی پیدا نشود نبایستی تغییر کند مگر با بودن یک شرایطی که لازم برای تغییر قانون اساسی است. خدایا تو شاهد باش من خدا را به شهادت می‌طلبم که عقیده‌ام را می گویم و تغییر قانون اساسی آن را متزلزل می‌کند و ممکن است مملکت به یک خرابی بیفتد که مطلوب نباشد ... این طور تغییر دادن قانون اساسی یک سابقه‌ای می‌شود که قانون اساسی را به کلی سست و متزلزل می‌کند که هر ساعت یک نفر اراده کرده بیاید این اصولی را که بنده برای شما خواندم این اصولی را که همه چیز ما را تأمین می‌کند تغییر دهد. (۳)

البته باید اذعان کرد که مصدق با حاکمیت رضاخان بر کشور مخالف نبود و برای اثبات حرف هایش گفت: راجع به سلاطین قاجار بنده عرض می‌کنم که کاملاْ از آنها مأیوس هستم زیرا آنها در این مملکت خدماتی نکرده‌اند که بنده بتوانم اینجا از آنها دفاع کنم و گمان هم نمی‌کنم کسی منکر این باشد ... بنده مدافع این طور اشخاص نیستم. بنده مدافع اشخاصی که برای وطن خودشان کار نکنند و جرأت و جسارت حفظ مملکت‌شان را نداشته باشند و در موقع خوب از مملکت استفاده بکنند و در موقع بد از مملکت غایب بشوند نیستم ... اما نسبت به آقای رضا خان پهلوی بنده نسبت به شخص ایشان عقیده‌مند هستم و ارادت دارم … ایشان یک مقامی دارند که از من و امثال من هیچ ملاحظه ندارند و اگر یک فرمایشی بخواهند در غیاب من بفرمایند در حضور من هم ممکن است بفرمایند. در حقیقت مصدق معتقد بود که رضاخان در مقام نخست‌وزیری، فرد مؤثرتری است.(۴)

مصدق در ادامه صحبت‌هایش تأکید کرد: قانون اساسی یک چیزی نیست که یک کسی از توی خانه‌اش بیاید و بگوید می‌خواهم قانون اساسی را تغییر بدهم قانون اساسی را باید فکر کرد و دید چطور باید تغییر داد و چه چیزش را می‌خواهید تغییر بدهید و در چه موقع می‌خواهید تغییر بدهید بعد هم بنده عرض کردم شما که می‌خواهید آقای رییس‌الوزرا را شاه بکنید ایشان یک وجود مؤثری هستند که می‌خواهید بلا اثر کنید و هیچ معلوم نیست چه کسی به جای او می‌آید. اگر شما یک کاندیدایی دارید و کسی را از پیش معین کرده‌اید، بفرمایید ما هم ببینیم. بعد از آن که ایشان شاه غیرمسوول شدند، آن رییس‌الوزرایی که مثل ایشان بتواند کار کند ... کیست؟ (۵) او پس از پایان سخنانش، صحن مجلس را ترک کرد.

یحیی دولت آبادی

یحیی دولت آبادی هم از نمایندگانی بود که از منظر حقوقی با تغییر قانون اساسی به مخالفت برخاست و این تغییر را غیر قانونی اعلام کرد و گفت: کسانی که می‌خواهند هوچیگری کنند می‌گویم وقتی قانون اساسی در این عمارت نوشته می‌شد و آن وقت هم فشار کمتر از حالا نبود... پس من چرا در صف مخالفان هستم چون که غیر از این ۲ سومی هم هست که نامش قانون است که نمی‌دانم کدام ماده از مواد آن به ما اجازه می‌دهد در این کار بدین صورت مداخله نماییم و بر خلاف قسمی که در همین موضوع یاد کرده ایم رفتار کنیم. (۶)

هر چند هواداران رضاخان این اقدام خود را نقض قانون اساسی نمی دانستند و معتقد بودند این تغییر و این پیشنهاد، موافق صلاح مملکت است. آنها برای توجیه کار خود، مخالفان را به ناکارآمدی و بی لیاقتی قاجارها ارجاع می‌دادند و به ضعف، ناکارآمدی و مشکلاتی که قاجارها ایجاد کرده‌اند، اشاره می‌کردند.
 

واکنش حسین علایی و سید حسن تقی زاده به تصویب لایحه

حسین علایی و سید حسن تقی‌زاده از دیگر مخالفان تصویب این لایحه بودند که در اعتراض به آن مجلس را ترک کردند. تقی زاده گفت: این کار به این تعجیل و با این فوری هیچ نشود. وی معتقد بود که این اقدام باید به یک کمیسیون ارجاع داده می شد چون ممکن است راه حل بهتر و قانونی‌تری پیدا شود که هیچ خدشه وسوسه در کار نباشد. ولی از قراری که می‌شنوم این مقبول نخواهد شد مطابق قوانین اساسی مملکت نیست و مطابق صلاح مملکت هم نیست. بیشتر از این حرف زدن هم صلاح نیست. همه می‌دانند آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است. (۷)

علایی هم در واکنش به تصویب این لایحه گفت: وجدان یک نفر وکیل هیچ اجازه نمی‌دهد که در مقابل یک جریانات خلاف قانونی سکوت اختیار کرده و تسلیم قضایا و حوادث شود. بنده به طور واقع و مختصر عرض می‌کنم که ماها هیچ اختیار نداریم که وارد در این مذاکره و طرح این مسأله بشویم زیرا رأی دادن به همچو طرحی را بنده به کلی مخالف قانون اساسی که ما حافظ آن هستیم می‌دانم و قطع نظر از این که مخالف قانون می‌دانم این پیشنهاد را مخالف صلاح مملکت هم می‌دانم زیرا یک بابی مفتوح خواهد شد که برای مملکت مضر خواهد بود. (۸)

در آن روز بسیاری از نمایندگان صحن مجلس را ترک کردند به طوری که از ۱۳۷ نماینده مجلس تنها ۸۵ نماینده در صحن مجلس باقی مانده بودند، به این ترتیب، مجلس شورای ملی، با ۵۲ تن غایب، طرح انقراض سلسله قاجار با ۸۰ رأی مثبت به تصویب رسید.

واکنش مردم به تغییر سلطنت

همچنین به نظر می رسد مردم هم شور و علاقه چندانی نسبت به این تصمیم مجلس نداشتند. محمد علی کاتوزیان نقل می‌کند که: در اصفهان مردم ظاهراً به کلی بی علاقه بودند، در مشهد، شور و علاقه چندانی برای این مراسم وجود نداشت و مردم تغییر سلطنت را نشانه انگلیسی ها و شکست روس ها تلقی می‌کردند. در تبریز، استقبال سرد بود و مردم می‌گفتند تلگرام های خواستار تغییر سلطنت که پیش‌تر فرستاده شده بود، کار یک دار و دسته کوچک بود. در کرمان، هیچ‌کس جرئت نمی‌کرد نظر مخالفی ابراز دارد، هرچند آنها فکر می‌کردند تقصیر خود قاجار بود اما نگران تقویت بیش‌تر قدرت نظامی بودند. در رشت هیچ هیجانی وجود نداشت. در بوشهر مخالفت کامل وجود داشت. جماعت تهران نیز این واقعه را به شوخی می‌گرفتند و می‌خواندند: «این که سَرَت گذاشتن- سر به سرت گذاشتن. در مجموع به نظر می‌رسد که مردم عادی از سقوط قاجارها ناراحت نبودند اما به روی کار آمدن دودمان جدید نیز روی خوشی نشان نمی‌دادند.

همچنین نتایج انتخابات مجلس ششم هم نشان داد که حتی یکی از نمایندگانی که به تغییر سلطنت در مجلس پنجم رای داده بودند، انتخاب نشدند. برای نمونه سلیمان میرزا که محبوبیت دیرینه‌ای در حوزه انتخابیه تهران داشت از طرف مردم انتخاب نشد و در مقابل مردم افرادی چون مدرس، مصدق و تقی‌زاده را که رسماً در مجلس پنجم با روی کارآمدن رضاخان و انقراض سلسله قاجاریه مخالفت کرده بودند و افرادی مانند مستوفی الممالک، مشیرالدوله و مؤتمن الملک را که در جامعه معروف به مخالفت با این تصمیم شناخته شده بودند، انتخاب کردند.

منابع:

۱-قباد منصوربخت، واکنش و عملکرد قاجارها در تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی، تاریخ نامه ایران بعد از اسلام، سال سوم، شماره ششم، تابستان ۱۳۹۲

۲-مشروح مذاکرات مجلس پنجم شورای ملی، نهم آبان ۱۳۰۴ خورشیدی

۳-همان

۴-همان

۵-همان

۶-همان

۷-همان

۸-همان