استان مازندران از دیرباز استانی گردشگر پذیر بود. مهم ترین علت آن آب و هوای معتدل ، طبیعت بی نظیر در یکی از خشک ترین مناطق دنیا، همنوایی دریای و جنگل و کوهستان و همچنین نزدیکی به پایتخت کشور است.
جدای از میزبانی ۳۰ میلیونی طبیعت مازندران از مسافران و مهمانانی که به اشتباه گردشگر نامیده می شوند، این استان دارای میراث تاریخی غنی است که برخی از آنها قدمت چندین هزار ساله دارند ولی این روزها کمتر کسی آنها را به خاطر دارد.
آنچه از مازندران امروزه در افکار عمومی کشور و حتی مردم مازندران باقی مانده است کوه دماوند ، دریای خزر و جنگل های هیرکانی است ، اما نمادهایی وجود دارد که در کنار قدمت تاریخی ، برای مازندران هویت ساز هستند.
البته نمادسازی در استان مازندران هیچگاه موفق نبوده است که شاید بتوان گفت تلاشی نیز برای آن صورت نگرفته ، اما این وضعیت دلیل نمی شود مازندران از نمادهای تاریخی خود خالی شود.
حدود سه سال پیش بر اساس اقبال جمعی هنرمندان ، تاریخ شناسان و مسئولان استان، ۱۴ آبان به عنوان روز مازندران انتخاب شد و این روز که امسال برنامه هایش به هفته تبدیل شده بهانه ای به دست داده است تا ایرنا برخی از این میراث های فراموش شده استان را برای افکار عمومی مرور کند.
اسبچه خزر؛ اسبی با قدمتی سه هزار ساله
اسب یا اسبچه خزری ، اسبی مینیاتوری است با اندامی کوچک و قدرتی زیاد که زیستگاه اصلی آن خطه شمال و جنگل های منطقه خزر (استان های مازندران و گیلان) بود. ا وجود اینکه اسبچه روزگاری پرکاربردترین حیوان برای بومیان مازندران بود ، این روزها تعداد محدودی از آن باقی مانده است.
اسبچه خزر ، اسبی از نژاد خاص ایرانی است . البته نوع دیگری از نژاد این اسب در استپهای قزاقستان و شمال چین نیز وجود دارد . از آنجایی که این اسبچه ها در حوالی دریای خزر یافت شدند ، نام کاسپین یا اسبچه خزر به آنها داده شد. اسب کاسپین علاوه بر ارزشهای ورزش و سوارکاری، جایگاه ویژهای در تاریخ تکاملی اسب نیز دارد.
قدیمی ترین تصویر این اسبها را در نگارههای پلکان آپادانای تخت جمشید و مُهر سه زبانه داریوش می توان دید. در گنجینه آمودریا در موزه بریتانیا و در نقش رستم و نقش شاپور، اسب کوچکی مشاهده میشود که بنا بر مطالعات فسیل شناسی بر روی بقایای اسکلتهای یافت شده در اطراف همدان، همان اسبچه خزر است. برای سالها پژوهشگران تصور می کردند که حجاری این اسبها با تناسب کوچک بر روی سنگ نگارهها به دلیل کمبود جا بوده است؛ اسب های کوچکی که ارابه های امپراطور را میکشیدند. در این نقوش پاهای سواران این اسبها نزدیک به زمین دیده می شود. شاهان ایران باستان هم چون کورش و داریوش هخامنشی از شهامت و قدرت مانور این نژاد استفاده کرده آنها را به ارابه می بستند و به شکار شیر می رفتند.
حدود ۵۰ سال پیش خانم لوئیز فیروز (آمریکایی مقیم ایران) توجه دنیا را به سمت اسبچه خزر جلب و این موجود دوستداشتنی و نجیب را در استان سرسبز مازندران کشف و به جهان معرفی کرد. در زبان طبری و در میان بومیان آن را با نام "مولکی" یا "پوزکی" به معنی پوزه کوتاه، میشناختند. وی در سفری در سال۱۳۴۴ خورشیدی برابر با ۱۹۶۵ میلادی به سواحل جنوبی دریای خزر، اولین بار اسبچه خزر را در یکی از روستاهای دور افتاده آمل به صورت تصادفی در حالی که به یک گاری بزرگ بسته شده بود و کیسه های سیمان جابه جا می کرد، دید.
پیدا کردن اسب کاسپین، نه تنها کشف نژاد اسبی با قدمتی بیش از سه هزار سال بود، بلکه نتایج آزمایشات حاکی بر آن بود که اسب کاسپین قدیمیترین اسب خونگرم دنیاست. تا آن زمان تصور بر آن بود که اسب عرب قدیمیترین نژاد از این اسب هاست ولی پس از اعلام این نتایج برخی حتی میگویند اسب کاسپین میتواند جد اسب عرب باشد. جالب آنکه شناخت آن از روی عکس و تصویر به راحتی امکانپذیر نیست و از آن جا که شباهت زیادی با اسب نژاد عرب دارد، باید آن را در کنار یک شاخص قرار داد تا بتوان آن را تشخیص داد.
تحقیقات دیگر در دهه ۷۰ شمسی هم نشان داد که اسب اصیل کاسپین را به عنوان جد اسب اصیل خوزستان (عرب) معرفی میکنند و آن را یکی از چهار جد اولیه اسبهای امروزی شناخته و بر خلوص ژنتیکی آن صحه گذاشتهاند.
از آنجا که اسب های کوتاهتر از ۱۴۲ سانتی متر در کلاس پونی ها (اسبهای کوچک جثه) قرار می گیرند، و با توجه به آنکه اندازه اسب کاسپین کوچک است، در ابتدا به آن کاسپین پونی اطلاق می شد. بررسی های بعدی نشان داد که تناسب استخوانهای اسبچه خزر درست شبیه اسب است و از نظر خصوصیت بدنی هیچ تشابهی با پونی ها ندارد.
اسبهای نژاد کاسپین دارای چشمهایی درشت و بادامیشکل و برجسته هستند که به سمت پایین چهره تمایل دارد. این نژاد اسب دارای بدنی باریک و کشیده در پشت دارای فضای مناسب برای قرار گرفتن زین است. اسب کاسپین بسیار باهوش و هوشیار و خوشخلق و خو است و تمایل به کار دارد و خیلی زود با انسان سازگار میشود.
البته مسئله جالب دیگری که می توان به آن اشاره کرد این است اولین اسبهای خزر در سال ۱۳۵۰ به خارج از ایران و در نخستین ایستگاه به کشور انگلستان فرستاده شدند. پرنس فیلیپ همسر ملکه بریتانیا با دیدن اسبهای خزر، پیشنهاد داد که یک جفت از این اسبها را برای پرورش به انگلستان ببرد و اکنون جزو املاک سلطنتی بریتانیا محسوب می شوند.
ببر خزری، انقراض یک میراث گرانسنگ زیستی
ببر مازندران (Caspian Tiger) یا ببر ایرانی، گربه سان اساطیری ایران زمین و کشورهای آسیای مرکزی و غربی بوده و حدود نیم قرن پیش به دلیل شکار بی رویه منقرض شد و یکی از کهن ترین نمادهای استان مازندران است.
در شمال کشور به ببر مازندران، شیر سرخ می گفتند و این ببر به ببر ایران نیز شهره بوده است. ببر مازندران پس از ببر سیبری و ببر بنگال، بزرگترین ببر جهان بوده که البته بسیاری معتقدند ببر بنگال از ببر مازندران کوچکتر است.
چون تحقیقات مناسبی در مورد ببر مازندران صورت نگرفته ، شاید بتوان با توجه به مطالعات سال ۲۰۰۹ میلادی(۱۳۸۸شمسی) که توالی تقریبا یکسان بین ببر آمور و خزر را اثبات کرد و نشان داد که ببرهای سیبری و مازندران یکی بوده اند و قرابت بسیاری با هم داشته اند، این نظریه را که ببر مازندران دومین ببر بزرگ جهان است، اثبات کرد.
ببر مازندران یکی از گونه های ببر بوده است که در ناحیه گسترده ای از غرب چین تا سواحل دریای سیاه شامل آسیای میانه، قفقاز، و شمال ایران زندگی می کرد و حدود نیم قرن پیش منقرض شد.
ببر خزری یا ببر هیرکانی آخرین بار زمانی در مازندران دیده شد که بخش جلگه ای این استان پوشیده از جنگلهای انبوه بود و گوزن و گراز به عنوان رژیم غذایی ببرها به اندازه کافی وجود داشت.
کارشناسان و پژوهشگران بیشترین احتمال انقراض ببر خزری را شکار بی رویه و از بین رفتم نیزارها و کاهش پوشش گیاهی کفه جنگل های جلگه ای می دانند.
در نمایش های معروف روم باستان، از ببر هیرکانی به دلیل جثه بزرگ و همچنین خوی درندگی و بی باکی برای جنگ با پهلوانان استفاده می شد. تا حدود قرن هفدهم، آشنایی بیشتر دنیای غرب با همین ببر خزری بود و چندان اطلاعاتی درباره ببرهای هندوستان نداشتند و شاید به همین علت است که شکسپیر در داستان "مکبث" از ببر مازندران سخن می گوید.
طول بدن ببر مازندران ۲ تا سه متر بود و حتی در برخی تحقیقات تا چهار متر نیز گزارش شده است. قد ببر مازندران تا شانه به یک متر هم می رسید. وزن نرهای بالغ حدود ۲۵۰ کیلوگرم و وزن ببرهای ماده در حدود ۲۰۰ کیلوگرم بود.
می توان حدس زد که ببر مازندران گربه سانی قلمروگرا بود و قلمرو ماده ها در قلمرو ببر نر قرار داشت و یکی از دلایل انقراض آنها را نیز جنگ میان ببرها بر سر قلمرو و کشتار یکدیگر می دانند.
با وجود اینکه آخرین تصاویر ببر مازندران در طبیعت مربوط به سال ۱۳۳۲ می شود ، اما در ویژگی و تفاوت این ببر با دیگر ببرهای دنیا می گویند که بعضی از نوارهای روی پوست ببرهای منطقه ماورای قفقاز و لنکران(جنوب شرقی آذربایجان-طالش) قهوه ای کمرنگ هستند ولی از نمونه ای که در گرگان به دست آمده، نوارها مانند ببر هندی سیاه بوده و در نمونه ای دیگر که در جای دیگری از ایران به دست آمده است مشاهده می شود که در بالای سر و پشت بدن نوارها ، سیاه هستند ولی در پهلو قهوه ای کمرنگ است.
امروزه جز در القاب پهلوانی زبان عامه، اثری از ببر مازندران دیده نمی شود و تا حدودی می توان گفت که ببر مازندران از خاطرها محو شده است.
سال ۱۳۸۹ صحبت هایی برای احیای ببر خزری در ایران آغاز شد و در این راستا دو قلاده ببر سیبری وارد ایران و در مقابل دو قلاده پلنگ به روسیه داده شد. اگر چه کارشناسان در آن زمان اعلام کرده بودند که ببرهای سیبری از نظر ژنتیکی تفاوت چندانی با ببر مازندران ندارند و بر همین اساس هم کار برای احیای نسل ببر مازندران در کشور صورت گرفت ، اما بعد از چندی ببر نر به بیماری «مشمشه» مبتلا و تلف شد و ببر ماده نیز به اتهام آلوده بودن به ویروس این بیماری مدت پنج سال در قرنطینه بود اما با کمک دوستداران حیات وحش و همکاری سازمان حفاظت محیط زیست و دامپزشکی بعد از انجام آزمایش های متعدد رای با سالم بودن حیوان داده شد و بعد از آن به مکان مناسبی انتقال یافت.
همچنین چند سال پیش در میانکاله مازندران محلی برای نگهداری ببر ساخته شد که اکنون بدون استفاده مانده است .
مرال ها ؛ نماد امید
گوزن قرمز خزر یا Cervus elaphus maral یکی از شرقیترین زیرگونههای گوزن قرمز است که پس از حوادثی که برای گونه های مختلف جانوری استان از جمله ببرها افتاد، در یک دهه اخیر تحت مراقبت شدید قرار گرفته است.
زیستگاه مرال قرمز خزری مناطق بین دریای سیاه و دریای خزر است که در برگیرنده مناطق کریمه و آسیای صغیر و همچنین در امتداد منطقه دریای خزر ایران زندگی میکنند.
گوزن قرمز خزر گاهی اوقات به عنوان مرال، گوزن نجیب یا گوزن قرمز شرقی نیز شناخته و نامیده میشود.
مرال خزری حدود ۱۳۷ سانتیمتر قد دارد و وزن آن نیز میتواند بین ۲۳۰ تا ۳۲۰ کیلوگرم باشد. طول شاخ آنها در حدود ۱۲۰ سانتیمتر و قطر و ابعاد آن در حدود ۱۵۰ میلیمتر است و رنگ آنها نیز خاکستری تیره است، اگر چه در تابستان رنگ مرال ها قهوهای تیره شده و در اواخر زمستان شاخ آنها میافتد و شاخهای جدیدشان در اواخر تابستان به رشد کامل خود میرسند.
تعداد مرالها در حدود یک دهه پیش به صورت بی رویه ای کاهش یافت ، اما با سیاست های حفاظتی بنا بر آمارهای رسمی در حال حاضر ۶۰۰ راس از آنها در استان مازندران زندگی می کنند و به عنوان گونه های حفاظت شده هستند.
مرال خزری به عنوان گونه ای که زمانی در معرض خطر محسوب می شدند ، امروز از ارزش زیادی برای مردم مازندران و طبیعت دوستان برخوردار هستند.
مروری بر این سه میراث طبیعی فراموش شده مازندران به معنای خلاصه شدن میراث استان در این گونه ها نیست چون همچنان گونه هایی نظیر پلنگ ، سمور خزری ، قرقاول خزری و دیگر گونه های جاندار نمادساز در این استان زندگی می کنند.
مازندران کنونی بخشی از سرزمین گستردهتری است که در متون تاریخ از آن با نام «فرشوارگر» و «پتیسخوارگر» یاد کرده اند که از شرق تا شمال خراسان ، از جنوب تا کاشان و از شرق تا اردبیل را در بر می گرفت.
آنچه که همواره مازندران در طول تاریخ از آن رنج برده ، فقدان نمادسازی از داشته های فرهنگی و طبیعی و تاریخی اش بوده است ، داشته هایی که ایرنای مازندران به بهانه روز و هفته مازندران تعدادی از آنها را معرفی خواهد کرد.