نویسنده کتاب «حجت الاسلام مهدی قرقانی» است و در ابتدای این شرح حال ابیاتی از کتاب «خط سبز، یادگار سرخ از نادر بختیاری» درباره شهادت و ایثار و حماسه آورده و نوشته است: اهمیت نقش روحانیت در سالهای نبرد حق علیه باطل بی بدیل و انکارناپذیر است.
شهید شیخ عبدالله میثمی که آن سال ها نماینده امام(ره) در قرارگاه خاتم الانبیا بوده در مورد پیشگامی روحانیت در دفاع از حریم قرآن و اسلام میگوید: کمتر بسیجی پیدا میکنید که به چشم خود چهره درخشان روحانی شهیدی را مشاهده نکرده باشد. همین باعث شده که آبرو قداست این قشر که در پیشگاه خدا محفوظ است، در پیشگاه ملت هم محفوظ بماند.
عنوان بوی بهشت را که نویسنده برای کتابش برگزیده با الهام از این دو بیتی است.
مدام بوی بهشت آید از مزار شهید/ شمیم روح فزا زاید از غبار شهید
به جز شهید که دارد حیات جاویدان/ همیشه خرم و خندان بود بهار شهید
«حجت الاسلام محمدتقی بشارت» اولین نماینده سمیرم و دهاقان در اولین دوره مجلس شورای اسلامی است که به عنوان اولین شهید این مجموعه معرفی شده است.
وی از محضر علما و بزرگانی همچون حضرت آیات مشکینی، گلپایگانی، مرعشی نجفی و نوری همدانی بهره مند بوده و بعد از افشاگری های انقلابی در شهرهای گچساران، بروجن و شهرکرد ۵ سال ممنوعالمنبر میشود.
در موضوع عدم کفایت و خیانتهای ابوالحسن بنی صدر نقش موثری داشته و آثاری مکتوب مانند خوارج از دیدگاه نهج البلاغه، آغاز حرکت انقلابی در مصر، خطرناکترین دشمن اسلام و همچنین مطالبی درباره بیتالمال و مالیات در اسلام از خود باقی میگذارد.
شخصیتها و بزرگانی مثل آیتالله مشکینی، هاشمی رفسنجانی، موحدی ساوجی و موحدی کرمانی بعد از شهادت وی بیان و سخنانی درباره وی دارند که هر کدام تاکیدی بر انقلابیگری و خط امامی بودن شهید بشارت است.
این شهید روحانی از حادثه هفتم تیر حزب جمهوری به سلامت میگذرد اما در پاسخ به همسرش میگوید:«من در جمع کاروان بعدی هستم. »
عصر روز هفتم دی ماه ۱۳۶۰ با گلولههای پی در پی تروریست های کوردل و منافق وضوی خون می گیرد و قامت استوارش در راه خدا به زمین میافتد.
ماه رجب سال ۱۳۳۶ در روستای خینه از توابع بخش پادنای سمیرم فرزندی به دنیا پا میگذارد که به همین مناسب نیکو، نامش را رجبعلی میگذارند. بعدها در مدرسه اقدمیه شهرضا طلبگی را فرا میگیرد در امر به معروف و نهی از منکر زبانزد می شود. در دوران سیاه پهلوی نقش اول نمایشنامه خان گزیده ها را بازی می کند و در پخش و توزیع اعلامیه های انقلابی امام فعالیت می کند و حتی ۶ ماهی را هم در زندان های ساواک سپری میکند.
سید رجبعلی در یکی از شب های تابستان سال ۱۳۵۵ خوابی می بیند و به محضر آیت الله العظمی گلپایگانی می رود و از ایشان می خواهد که دعا کنند تا وی به درجه اجتهاد برسد. ایشان هم در پاسخ می گویند: «غصه نخور، تو به درجه بالاتری می رسی»
سال ها بعد عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل می شود و کار خنثی کردن مین را بر عهده می گیرد تا اینکه خمپاره ای در کنارش فرود می آید و بدنش را قطعه قطعه و بدون سر به آسمان ها می فرستد، تا این محصل با اخلاص دانشگاه الله نیز به آرزوی دیرینه خود رسیده باشد.
«شیخ قنبر امیری زاده» متولد روستای تنگ خشک در جنوب سمیرم در کنار رودخانه ای خروشان به همین نام(بی بی سیدان، نام دیگر رودخانه) است. او در سال ۵۹ وارد حوزه علمیه می شود و به طول دادن سجده ها معروف است.
چهارم تیرماه گرم سال ۱۳۶۷ در جزیره مجنون مفقودالاثر می شود تا اینکه مهرماه سال ۱۳۸۰ بعد از ۱۴ سال انتظار به آغوش وطن باز می گردد و در گلزار شهدای روستای زادگاهش آرام می گیرد.
صفحه ۵۴ کتاب حاوی وصیت نامه شهید امیری است که در بخشی از آن آمده است: مهمترین نقشه دشمن کنار زدن روحانیت بوده و تنها راه نجات هم پیروی از روحانیت است.
«علی تردست» نام شهید بعدی این مجموعه است که کتابی با عنوان «سرباز گمنام روح الله» نیز درباره وی منتشر شده است. شهید تردست سال ۱۳۴۸ در روستای زیبا و چشم نواز رود آباد پادنای سمیرم متولد شده و در سال ۱۳۶۴ لباس طلبگی بر تن می کند.
او زمانی که اولین کتاب درسی حوزه یعنی «جامع المقدمات» را برای آغاز تحصیل تهیه می کند در صفحه اول آن می نویسد: «خرم آن روز کز این منزل ویران بروم»
حجت الاسلام تردست در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ مجروح می شود اما بعد از مدتی ازدواج می کند. در عملیات های کربلای ۴ و ۵ به همراه پدرش آر پی جی زن بوده و در کربلای ۱۰، سه تانک دشمن را شکار می کند که ناگهان تیری بر پیشانی مبارکش می نشنید و با کلام یا حسین(ع) به وصال معبود میشتابد.
تصویر چهره شهید بی سر «عبدالنبی ایمانی» در ادامه شرح حال شهدای روحانی سمیرم خود حکایت غریبی است. نوجوانی که سال ۱۳۵۰ در روستای اسلام آباد آغداش از توابع بخش وردشت در شمال سمیرم متولد شده و در حوزه های علمیه بروجن و شهرضا درس طلبگی خوانده است.
۱۳ اسفندماه سال ۱۳۶۶ تنها ۱۶ سال داشته که او و همرزمانش در یک نبرد نابرابر در محاصره دشمن بعثی قرار میگیرند و سر از پیکر مطهر این شهید نوجوان جدا میکنند.
پیکر پاک این شهید ۴۰ روز باز نگشته و خود قبل از شهادت به مادرش، نشانه های خال روی بازو وکفش سفید ورزشی را یادآور می شود. زمانی که پیکر سوخته اش به وطن باز می گردد قابل شناسایی نبوده و تنها با همان نشانه هایی که به مادر گفته(خال بازو و کفش سفید) شناسایی میشود.
شهید ایمانی عاشق و دلسوخته امام حسن مجتبی(ع) بوده و از والدین خود خواسته است قبرش همچون مولایش در بقیع بدون سنگ و نشان باشد.
طلبه شهید «جعفر رضایی» از اهالی روستای ماندگان سمیرم در سال ۱۳۶۰ به حوزه علمیه می رود. کمی بعد عازم جبهه نبرد با دشمن بعثی می شود تا اینکه ترکش مجروحش می کند. بعد از آن آنقدر در سرزمین های شرف، غیرت و شهادت می ماند تا اینکه در ۲۷ خرداد ماه ۱۳۶۴ جان مشتاقش را به بخشنده بی همتا تقدیم می کند و به کاروان شهیدان نور میپیوندد.
«روح الله صابری» دیگر شهید روحانی سمیرمی است که ۱۲ سالگی وی با پیروزی انقلاب اسلامی همزمان بوده و پشتکارش در تحصیل علم و اهتمام به همکاری و انجام کارهای فرهنگی بسیج سمیرم زبانزد است و نویسنده از وی با عنوان «کبوتر مسجد» یاد میکند.
او در سال ۱۳۶۱ عازم جبهه میشود و سرانجام در ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ در دجله عراق به شهادت میرسد.
آخرین شرح حال کتاب مربوط به طلبه شهید «غلامحسن نادری» است.
شهیدی از دیار پشتکوه بویراحمد که بعدها به سمیرم و شهرضا عزیمت می کند و بعد از گذراندن آموزش های نظامی در پادگان خمینی شهر به جبهه می رود. روزیِ وی در عملیات بدر به تاریخ ۲۶ اسفندماه سال ۱۳۶۳ و تنها چند روز مانده به عید نوروز، شهادت است که نصیبش میشود و به جمع خالصان عالم ملکوت ملحق میشود.
کتاب «بوی بهشت» در ۹۷ صفحه توسط انتشارات بصائر از سوی چاپ بنفشه منتشر شده است.