تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۰

رشت - ایرنا - چله شبی دیگر به قانون طبیعت نو می شود و شبانان گیلانی رمه هایشان را بر دامنه ها گسیل می دارند تا آئین شبی را بجای آورند که فردایش را خور روز (روز خورشید) می نامند.

نیاکان ما در هفت هزار سال پیش به گاهشماری خورشید دست یافتند و با تفکر و تأمل دریافتند که نخستین شب زمستان، بلندترین شب سال است و از سالیان دور این شب را بر مبنای جمع گرایی پاس داشتند تا به امروز که طولانی ترین شب سال را با شاهنامه، حافظ و نیایش بیدار می مانند تا شاهد فروغ خورشید باشند.
اما امروز چله شب ها هم نوین شده اند و صدای قصه مادربزرگان روز به روز محو تر می شود؛ گزاف نگفته ایم اگر بگوییم دلمان برای آجیل های دویست هزارتومانی لک نزده و برای هندوانه هایش هم دلتنگ نیست و شیرینی پشمک هایش نیز از همین حالا دلمان را زده است ؛ بل چله شبی اصیل می خواستیم که بوی زغال کرسی هایش سُرور افزای روح شود و صدای نای چوپانانش سریع تر از آنچه در ذهن خطور می کند به گوش برسد. 
دعوت ها از یک هفته پیش تر آغاز شده و بساط فخر فروشی ها به راه و آهنگ تجمل شهرنشینی صدای خوشی ندارد؛ به سببی نیک از هیاهوی شهر فارغ شده و ارتفاعات پائیز زده گیلان را به سمت غرب پشت سر نهاده و در آق اولر - سرزمین گنج -  خانواده وکیلی را میهمان می شویم.
روستا در میان دره است و ارتفاعات منظره اش؛ سرما تا مغز استخوان را می کاود؛ درخت گردو عظیم است و صدای گوسفندان در همین نزدیکی است.
اهالی با گویش آذری سخن می گویند و در قاب پنجره های چوبی نمای زنانی با پوشش محلی است تا بدانند میهمان خانه وکیلی چه کسانی هستند.

دیوارهای خانه روستایی، گلین می نماید و تا نیمه داخلی آن به رنگ سبز روغنی است و سقف، چوب ناب که گرمای قهوه ای سوخته اش به جان می نشیند.

نبی الله، چوخا (لباس پشمین) و کلاه نمدی به سر دارد و مدام خوشآمد می گوید و بالاخره از شب چله می پرسیم از پنجره درخت گردو و سقف ایوان را نشانمان می دهد.
آذوقه شب چله که در گویش آنجا به ˈ چیله ( به فتح لام) شبˈ گفته می شود، در لفافه ای کاهی شکل بر روی درخت گردوی عظیم و سقف ایوان آویزان است.
سراغ میثم را که می گیریم کیهان (برادر میثم)  را می خوانند و با نیسان آبی راه به ارتفاع نزد میثم رهنمون می شویم؛ هوا گام را از کولاک فراتر نهاده، پس به دعوت گرم میثم، کومه چوپانان را که از شاخه درختان برآمده و شاخه های گنبدی شده که با چادری از موی بز و پلاستیک های سنگین پوشیده شده میهمان می شویم ؛ بوی هیزم ما را به کنار بخاری هیزمی می کشاند که هیزم ها گاه به وسعت یک کنده گداخته دود می کند و گرمایش چه دلچسب است.


زندگانی میثم و خانواده اش از طریق دامداری می گذرد و چند روز مانده به "چله شب" گروه ایرنا را در ارتفاعات آق اولر تالش فرا می خواند و با سخنانش مسحورمان می کند، بیش از چهارم ابتدایی را نگذرانده اما بقدری سلیس و گرم سخن می گوید که گمان بردیم تازگیِ سخنانش موجب شده چنین حلاوتی بر جان بنشاند؛صدایش در میان صدای زنگوله رمه ها می پیچد و می گوید  بیشتر چوپانان ساز نی می نوازند برخی از قطعات اصلی که با نی نواخته می شود به گوسفندها اختصاص دارد مانند گوسند دوخان، گوسند ها گردن ؛همچنین قطعاتی چون زرد ملیجه غوربتی عزیز و نگار ولگ سری شرف شاهی ریزه خوان گلنکشی و چارواداری از جمله قطعات شناخته شده است.


میثم روز بعد از چله شب را روز خور می خواند و به یاد می آورم ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه آورده است ایرانیان باستان با این باور که فردای شب چله با دمیدن خورشید روزها بلندتر می شوند و تابش نور ایزدی افزون تر ؛ آخر پائیز و اول زمستان را شب زایش مهر ایزد نگهبان آفتاب می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (دادار و آفریننده )می گفتند که ماه تولد خورشید است روز پس از شب چله را خور روز (روز خورشید)می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود.
آتش پائیز اندک اندک بر شاخ و برگ درختان فروکش کرده و سپیدی برف ارتفاعات را دوره کرده است که قزبست خانم و همسرشان احمد قاسمی از آئین چله شبان غرب گیلان در ارتفاعات می گویند.
انگار رابینو - در اوایل قرن بیستم سرکنسول دولت بریتانیای کبیر در شهر رشت بوده است - راست می گفت ؛ او در کتابهایش به فرهنگ کار در جامعه گیلان اشاره می کند و زنان گیلان را یکی از مولفه های اصلی کشاورزی می داند و امروز نیز زنان و مردانی که محصولات ارگانیک شان را در بازارهای محلی عرضه می کنند به یکی از جاذبه های گردشگری گیلان تبدیل شده اند.
قزبست خانم در پاسخ به خبرنگار ایرنا که معنای نامش را جویا می شود می خندد و می گوید نمی دانم ؛ لباس محلی بلندش را می تکاند و می گوید: بذرهای کدو، هندوانه، خربزه و آفتابگردان را که تابستان جمع کرده ایم به همراه عدس، سویا و برنج برای آجیل شب چله به رسم همیشه بو داده و ازگیل و خوج (گلابی وحشی) را از سال قبل درون آب نمک خوابانده تا بر سفره شب چره (شب چله )بنشانیم.
وی ادامه می دهد: زنان کوهستان سیب زمینی ، کدو ، چغندر، کونوس(ازگیل) را روزها قبل از باغچه های جنگلی شان چیده و با طناب های کنفی بر ایوان خانه ها می آویزند تا چیلَه شب(شب چله ) را با گرمای تنوری و پخته آنها سرکنیم .
احمد آقا ادامه سخن بانو را سر می گیرد و می افزاید: در شب چله بزرگان خانواده تنها به خرید یک هندوانه اکتفا نکرده بلکه چندین هندوانه می خرند و چهار برش کرده و هر برشی را به خانه همسایه ای پیشکش می کنند و آنان هم به پاس قدردانی سینی پیشکش را خالی برنمی گردانند.
با خود می گویم چه غنی است این آداب، و  دیالوگ فیلم کمال الملک اثر زنده یاد علی حاتمی از خاطرم می گذرد که  می گفت: هنر؛ این فرشه، شاهکار؛ این تابلوست، دریغ که همه عمر یک نظر به زیرپا نیانداختم.


اسماعیل آقاجانی دانش آموخته ارشد دانشگاه شهید بهشتی با پایان نامه مطالعه تطبیقی و باستان قوم شناسی عشایر تالش با مردمان عصر آهن منطقه؛ مقاله ای را با عنوان "بررسی باستان مردم شناسی،تداوم گذشته در میان شبانان امروز تالش" ارائه کرده است و بر همین اساس در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می گوید: زندگی شبانی عشایر تالش و گیلان متفاوت با دیگر عشایر کشور است.
وی ادامه می دهد : فرهنگ، متاثر از معیشت است و معیشت متاثر از زیست بوم؛ جلگه نشینان پیشینه چوپانی دارند؛ کشت برنج و ابریشم موجب شد که چوپانان یکجانشین شدند اما معیشت اولیه آنان دامداری بوده است.
وی با بیان اینکه نتایج مطالعات مردم نگاشتی به دست آمده در تفسیر داده های باستان شناختی مورد استفاده قرار گرفت و شواهدی از وجود الگوهای مشترک فرهنگی بین گذشته و اکنون به دست آمده است، گفت: همه کشاورزان ،جلگه نشینان کنونی و یکجا نشینان فرهنگ معنویشان نمی تواند زیاد با هم تفاوتی داشته باشد.
آقاجانی باستان شناسی را علم شناخت گذشته انسان می داند و می گوید: برای باستان شناسی گرایش پیش از تاریخ عشایر تالش و گیلان می توان شبانان را در نظر گرفت ،عشایر ویژگی شان تحرک است؛ از طریق مطالعه شبانان کنونی می توان فرهنگ مادی و معنوی الگوهای امروز را استخراج کرد و با مشاهده رفتارهای امروز رفتارهای چهار هزار سال پیش را بازسازی کرد.

همچنین در کتاب گالش ها اثری به برآورندگی میثم نوائیان،نیما فرید مجتهدی و ابوطالب قاسمی وسمه جانی آمده است: قدیمی ترین سندی که از نام گالش ها موجود است تفسیر کتابالله ابوالفضل بن دیلمی به کوشش محمد عماد حائری مربوط به قرن ۹ هجری قمری است که در ذیل کلمه "الرعاء" که به معنی چوپان است نام گالش نوشته شده است این سند مهم نشان دهنده آن است که از حدود ۶۰۰ سال پیش گالش رواج داشته ؛گالش از دو واژه "گاو" بعلاوه "لش" تشکیل شده که گاو از ریشه گوشورون ایزد نگاه دارنده و مینوی چهارپایان مفید و به روایتی روان گاو یکتا آفریده، آمده است او وظیفه مراقبت از حیوانات مفید را روی زمین برعهده دارد کلمه گالش به معنای پاییدن و نگهبانی کردن است .


گالش ها زندگی نیمه کوچ نشینی دارند که هوشمندانه با طبیعت (جلگه جنگل و کوهستان) و راه های تامین معیشت شان تطبیق دارد ؛ابعاد زندگی گالش ها به رغم نقش پر رنگ آن ها در نظام اجتماعی منطقه از دوران کهن نحوه زندگی و معیشت و آئین و رسوم خاص کم تر مورد توجه قرار گرفته است، مردمانی که تحولات عمیق اجتماعی، اقتصادی و شیوه معیشتی سخت آن ها مخاطره های طبیعی و تغییرات محیط زیستی سبب شده که به شدت در معرض زوال اجتماعی و فرهنگی قرار  گیرند.
"وسیع خانم بخشی" که گاودار است می گوید : گردو ، فندق ، خوج(گلابی جنگلی) و کدو خوراک پایه " کوچی چله (شب چله)" است و روستائیان شرق گیلان تخمه آفتاب گردان را هم نمی خرند و خود کشت می کنند و بی بی شهربانو هم قصه امیر ارسلان نامدار می خواند ، شیرین و فرهاد را هم بلد است و هندوانه که زمین گذاشته می شود کودکان می خوانند امشب شب چلا چاقو می زنیم هندونه کلا ... این را می گوید و به حس خوش چله شبانشان می خندد.
وسیع خانم می گوید : شب چله کسی دعوت نمی شود بلکه فرزندانش با خانواده شان بصورت گروهی و یکجا نوه ها را به دیده بوسی پدربزرگ و مادربزرگ می آورند و دوشابج(ترکیبی از برنج برشته شده و شیره انگور و آب کونوس(گیلانیان میوه ازگیل را یکماه پیش از شب چله در ترکیبی از آب و نمک و سرکه می خوابانند) پاداششان است و نرم می خندد. 
رابینو سرکنسول انگلیس در گیلان که به مناطق مختلف گیلان و مازندران سفر کرده بود در مورد گالش ها چنین می نویسد: گالش ها همان چوپان ها و گاو چران های کوهستان های گیلان هستند گله دارهای مناطق جلگه ای گیلان ،گوسفندها و چهارپایان اهلی خود را در تابستان ها به آنها می سپرند آن ها در کوه ها زندگی می کنند نژاد سالم آن ها با گیلک ها که به سبب زندگی در محیط باتلاقی لاغرند تفاوت دارد چنان چه گرگ یا حیوان وحشی دیگری گاوی را بدرد گالش ناچار است بهای آن را بپردازد ولی اگر حیوان در پرتگاهی بیافتد یا بمیرد در قبال آن مسئولیتی ندارد گالش ها قسمتی از محصولات دامی را به مالکان گله ها می پردازند و بقیه برای خود آن ها می ماند آنان در ازای کارشان برنج و گاهی هم پول دریافت می کنند. 
ˈمحمد بشراˈ محقق و پژوهشگر معتقد است: باید به فرهنگ اصیل خود بازگشت باید ایرانی ماند و از تمدن روز دنیا هم عقب نماند. 
وی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می گوید: شب چله نمادی از جمع گرایی ایرانیان است و باید روح این جمع گرایی حفظ شود نه اینکه روز به روز خانواده ها گسسته تر و ماهواره ها قصه گوی فرزندانمان شوند.
یکی از روانشناسان بالینی کشور که پژوهش های بسیاری در ارتباط با جمع گرایی در قالب پژوهشی علمی با عنوان بررسی سنت های جمعی ایرانی دارد، تاکید می کند: شب چله نمادی است از جمع گرایی ایرانیان که متاسفانه امروزه با ظهور روزافزون پدیده شهرنشینی، روز به روز رنگ باخته تر می شود.
ˈمینو یثربی معتقد است: براساس پژوهش یادشده حتی در آئین باستان میوه هایی برای شب چله انتخاب شده که روح جمعی بر آنها حاکم است و از آن جمله اند هندوانه ، انار و انگور...
وی می گوید: امروز سراهای نگهداری سالمندان در کشور بیش می شوند و این موضوع نتیجه کمرنگ شدن جمع گرایی و گرایش افراد به فردگرایی است.
وی ادامه می دهد: باید به خود بازگشت و فرهنگ غنی و نیک مان را از مدارس نهادینه کرد.
چله شب ها نوین شده اند و صدای قصه مادربزرگان روز به روز محو تر می شود؛ آری دلمان برای آجیل های دویست هزارتومانی لک نزده و برای هندوانه هایش هم دلتنگ نیست و شیرینی پشمک هایش نیز  از همین حالا دلمان را زده است ؛چله شبی اصیل می خواهیم که بوی زغال کرسی هایش سُرور افزای روح مان شود و صدای نای چوپانانش سریع تر از آنچه در ذهن خطور می کند به گوش هامان برسد و به همت گروهی کار برآمد...