تام میلز/ Tom Mills استاد ۳۸ ساله دانشگاه اَستون (بیرمنگام) انگلیس در کتاب افسانه بیبیسی کوشیده با استناد به شواهد و مستندات متعدد از جمله اسناد محرمانه دولتی که با مرور زمان از بایگانی خارج شده اند، به خواننده نشان دهد «به رغم ادعاهای فراوان مطرح شده، بیبیسی نه مستقل است و نه بیطرف، چون ساختار و فرهنگ آن عمیقاً برساخته گروههای قدرتمند در جامعه بریتانیا است.»
نویسنده مقدمه خود را با این جمله آغاز میکند که «بیبیسی یکی از مهمترین موسسات سیاسی و فرهنگی بریتانیا و یکی از بانفوذترین و مورد اطمینان ترین سازمانهای رسانه ای جهان است.» و بیدرنگ آمار و ارقامی را ارائه میکند تا دلیل این اهمیت را توضیح دهد و وقتی از جامعه گسترده مخاطبان این رسانه سخن گفت، ناگاه سوالی را مطرح می کند که شاید مهمترین دلیل نگارش این اثر است: آیا کار ما در اعتماد به بیبیسی صحیح است؟ آیا بیبیسی روایت بیطرفانهای از آنچه در جهان میگذرد، ارائه میکند یا اینکه در خدمت منافع و برنامههای سیاسی خاصی است؟
میلز در فصول ششگانه کتاب با عناوین زیر سایه قدرت، بیبیسی و سازمانهای امنیتی؛ یک رابطه رضایتبخش، جنگ و صلح، سیاست، قدرت و جانبداری سیاسی، بنای بروکراسی نئولیبرال، بنگاه عمومی پخش و قدرت بخش خصوصی، و یک بخش نتیجهگیری با عنوان دموکراسی و آینده پخش اخبار، ضمن بررسی تاریخچه و نحوه تاسیس بنگاه سخنپراکنی بریتانیا (بیبیسی) در اوایل قرن بیستم، به ارتباطات پیچیده درون و برون سازمانی این بنگاه از جمله روابط ویژه آن با نهاد سلطنت، دولت و سازمان های اطلاعاتی و امنیتی پرداخته است.
این کتاب حقایق را در مورد بیبیسی آشکار میکند و افسانه پردازیها، کج فهمیها، دروغها و افکار مغشوش را که مانعِ درک درست تودهها از جایگاه واقعی این موسسه میشود، اصلاح میکند؛ موسسهای که نه تنها در قلب زندگی سیاسی و فرهنگی بریتانیا قرار دارد، بلکه در سطح بینالمللی نیز الگو و پیشگام بنگاههای سخن پراکنی مبتنی بر بودجه عمومی است.
پرفسور دِز فریدمن /Des Freedman استاد ارتباطات در دانشگاه گُلد اسمیت/ Goldsmiths لندن با ستایش پژوهش های مستند میلز در کتاب افسانه بیبیسی، می نویسد: کتاب این واقعیت را برای همه ما آشکار می سازد که بیبیسی نه تنها مامنی برای روزنامه نگاری مستقل نیست، بلکه به شدت به مراکز قدرتی که قرار بوده به عنوان یک رسانه بر آنها نظارت کند، وابسته است.
این کتاب از آنجهت که حاوی ارجاعات و یادداشتهای قابل توجه و مستند است که خوشبختانه در مسیر ترجمه و چاپ حذف نشده، اثری پژوهشی محسوب میشود که برای استفاده دانشجویان و پژوهشگران قابل استفاده است. کمبود منابع تحقیقی و مستند به زبان فارسی درباره بیبیسی همچنین شعاری و سطحی بودن برخی مطالب انتقادی منتشر شده در رسانه ها، افسانه بیبیسی را به منبعی کمنظیر از واقعیات عینی در مورد این بنگاه بزرگ رسانه ای تبدیل کرده است. همچنین در بخش ضمیمه این اثر که به ابتکار مترجم به کتاب افزوده شده است، فهرستی از نام همه مدیران کل بیبیسی در ۹۲ سال گذشته بههمراه زمان تصدی سمت مدیرکلی آمده است که با یک نگاه گذرا اطلاعات ارزشمند و خلاصهای را همچون ترکیب جنسیتی در این سمت و ملاحظاتی در مورد دوره مدیریتها در اختیار مخاطب قرار میدهد.
در بخشی از یادداشت میرزایی، مترجم اثر که سالها تجربه فعالیت رسانهای را در کارنامه خود دارد، آمده است: بنگاه بیبیسی بر اساس منشور سلطنتی تاسیس شده و برای اینکه به اصطلاح یک سازمان مستقل و غیردولتی محسوب شود، در تشکیلات اداری بریتانیا به عنوان یک سازمان «خدمات عمومی» شناخته میشود. از ابتدای تاسیس بیبیسی، همواره گروهی از نخبگان سیاسی و اقتصادی صاحب نفوذ و سیاستمداران وفادار از احزاب اصلی به عنوان شورای حکام، هیات امنا، هیات مدیره (در دورههای مختلف این اسامی فرق کرده است) با پیشنهاد دولت و حزب حاکم و با فرامین سلطنتی برای دورههای مشخص منصوب شده اند تا ضمن معرفی و انتصاب مدیرکل، راهبردها و سیاستهای کلان این بنگاه، از جمله نحوه هزینه کرد منابع را تعیین کنند. این ویژگی ساختاری، کاملاً نشان میدهد که بنیانهای این بنگاه در کجا نهاده شده و استقلال و بیطرفی آن تا چه حد میتواند واقعی باشد.
افسانه بیبیسی نخستین بار در سال ۲۰۱۶ از سوی انتشارات وِرسو /Verso به طور همزمان در لندن و نیویورک منتشر و به دلیل استقبال علاقه مندان در همین مدت کوتاه چند بار هم تجدید چاپ شده است. اکنون انتشارات «اندیشه احسان» ترجمه فارسی این کتاب را به قلم مسعود میرزایی در ۳۴۵ صفحه و با شمارگان ۵۰۰ نسخه روانه بازار کتاب کرده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
مشکل اصلی بیبیسی در طول حیاتش، گستره و میزان نفوذی بوده است که صاحبان منافع و افراد قدرتمند توانستهاند در فرهنگ سازمانی و تولیدات آن اعمال کنند. همانگونه که «پدی اسکنل» و «دیوید کاردیف» (دو تن از پژوهشگران و اساتید رسانه) اشاره کرده اند؛ در حالی که بیبیسی در بدو تاسیس، انگیزه کسب سود را به عنوان پایه و اساس حیات سازمانی خود رد کرد، اما در در طول دهه ۱۹۳۰ اعمال فشار سیاستمداران و مقامات دولتی با کمپینهای سازمانیافته مطبوعات راستگرا ترکیب شد و توانست بهطور موثری قابلیتها و ظرفیتهای دمکراتیک این رسانه را سرکوب کند... کاملاً روشن است که این بنگاه در حال حاضر از منافع قدرتمندانی که بر بخشهای مختلف جامعه بریتانیا سلطه یافتهاند، رهایی ندارد و این وابستگی در مقایسه با دهه ۱۹۳۰ بیشتر نیز شده است. (۳۰۶-۳۰۵)