به عقیده بسیاری، رای نامزدهای مورد حمایت اصولگرایان در ارومیه همواره کمتر از نامزدهای مورد حمایت جریانهای سیاسی رقیب آنان بوده و جریان راست به خوبی واقف است که حتی در صورت اعمال محدودیتهای شدید به جریان رقیب نیز در رقابتهای کلی حرفی برای گفتن در منطقه ندارد.
در دهمین دوره انتخابات مجلس نیز برخی از نامزدهای گمنام در عرصه سیاسی با قرار گرفتن در لیست امید از آذربایجانغربی به بهارستان راه یافتند و باید قبول کرد که برخلاف لیست اصلاحطلبان، تاکنون کمتر فرد گمنامی از استان در لیست مختص اصولگرایان قرار گرفته و پیروز انتخابات مجلس یا شوراها شدهاست لذا اصولگرایان این شهر سه راهبرد برای حفظ خود در افکار عمومی پیش گرفتهاند.
نخست اینکه آنان به دنبال کسانی رفتند که تفکر مستقلی داشتند و اگر در لیست مختص اصولگرایان نیز نبودند، شانس بالایی برای پیروزی در انتخابات مجلس یا شوراها داشتند که در انتخابات شوراها این موضوع به وضوح قابل لمس بود؛ دوم اینکه برخی از نامزدهای مطرح را با وجود نبود تمایل آنان برای قرار گرفتن در لیست اصولگرایان، در این لیست گنجاندند و پس از پیروزی نامزد مورد نظر آن را به نام خود نوشتند که از این بین میتوان به یکی از نمایندگان فعلی ارومیه اشاره کرد و سوم اینکه پس از ناکامی در پیروزی لیست منتشر شده، برخی از نامزدهای منتخب را به عنوان نامزد پوششی خود در قالب جریانهای دیگر معرفی کردند که دیگر نماینده ارومیه از بین سه نماینده فعلی این شهر نیز چنین شرایطی داشت.
اصولگرایان ارومیه همیشه به جای علم کردن گفتمان سیاسی خود در رقابتهای انتخاباتی، بر روی چهرههای سیاسی متمرکز میشوند و در نتیجه آن اصولگرایان واقعی که به گفتمان عدالتخواهی معتقدند از صحنه رقابت کنار میروند؛ البته اینبار و پس از افول مقبولیت نسبی اصلاحطلبان در مقایسه با دورههای گذشته که بخشی از آن از وضعیت حاکم بر اقتصاد کشور نشات میگیرد، دچار یک توهم پیروزی و به تبع آن انشقاق درونی شدهاند.
این جریان سیاسی راستگرا که پس از به کما رفتن «جمنا»، اینبار برای ورود این جریان فکری به مجلس یازدهم با عنوان «شانا» وارد گود انتخابات شده، امروز درگیر یک چالش اساسی دورنسازمانی است؛ آنطور که به نظر میرسد، جمناییهای دیروز و شاناییهای امروز رد صلاحیت اصلاحطلبان و کاهش پایگاه اجتماعی آنان را فرصتی برای تمامیتخواهی خود حتی در برابر همفکرانشان میبینند.
رصد فضای مجازی نشان میدهد که اختلاف در بین جریان اصولگرایی برای رقابت در ارائه لیست به اندازهای بالا رفته که شبکههای اجتماعی و مجازی فعالان این حوزه را نیز مشغول خود کردهاست.
همچنین جمعی دیگر از اصولگرایان دعوتنشده به این دورهمی با درج مطالبی در شبکههای اجتماعی مبنی بر اینکه «مشخص نیست تا کی قرار است جمعی چند ۱۰ نفری خود را برتر از مردم بدانند و در جلسات محفلی برای مدیریت افکار و رای مردم تصمیمگیری کنند» یا «چندبار مردم باید دست رد بر سینه امثال جمنا و شانا بزنند تا آقایان به خود بیایند؟» به نقد همفکران خود پرداختند؛ البته این نقد همفکران نیز نشات گرفته از سهمخواهی آنان است نه تلاش برای ارائه راهبردی جدید به این جریان سیاسی!
البته شاناییهای تازه متولدشده درگیر یک چالش اساسی دیگر هستند؛ میزان انقلابی بودن اصولگرایان نیز به یک پارامتر جدید برای لیستبندی انتخاباتی آنان بدل گشتهاست اما بسیاری معتقدند به دلیل نبود یک میزان مشخص برای سنجش میزان انقلابیبودن افراد، اصولگرایان پس از تلاش برای حذف جریان رقیب در صدد خودسانسوری نیز برآمدند و با مطرح کردن موضوع انقلابی و غیرانقلابی، منافع شخصی و جناحی خود را در چهارچوبی خاص دنبال میکنند.
اما آنگونه که پیداست اصولگرایان سرمست از حذف رقیب بر روی حافظه تاریخی مردم نیز حساب باز کردهاند؛ باید اذعان کرد که آثار بداخلاقیها، فاجعههای سیاسی و اقتصادی رخ داده در دوران معجزه هزاره سوم(احمدی نژاد) هنوز پابرجاست.
هرچند به نظر میرسد کاستیهای بسیاری در عرصه مدیریتی وجود داشته باشد اما مشکلات اقتصادی امروز کشور به نبود برجامی بر میگردد که اصولگرایان تمام تلاش خود برای تخریب آن را به کار گرفتند ولی امروز در عین ناباوری، شعارهایی با مضمون حل تمامی مشکلات معیشتی سر میدهند.