داستان تکراری آبگرفتگی خیابانها و معابر شهر بندرعباس هر بار در زمان بارندگیهای پاییز و زمستان شاهد مشکلات عبور و مرور خودروها و به ویژه عابران پیاده هستیم.
بارندگی روزهای بهاری اما در دل زمستان دیماه بندرعباس که از شب گذشته آغاز شده باعث شده، شهروندان باز هم شاهد آبگرفتگی بیشتر معابر عمومی، کوچه و پس کوچه باشند.
امروز درحالی که از پوشش خبری نمازجمعه مصلی بندرعباس برمیگشتم باران این نعمت زیبای خدا درحال باریدن بود و من مجبور شدم مسیر نزدیک را درحالی که تا زانو در آب بودم، را تند تند طی کنم تا کمتر خیس شوم.
اما با این حال با یک چترکوچک صورتیرنگ در دست و کفش و کاغذ و گوشیام که کامل خیس شده بود، خودم را برای ارسال خبر نمازجمعه به خبرگزاری رساندم.
باران نعمتی است که هر رهگذری در کوچه و خیابان با باریدن هرقطره قطره آن لذت و شادی دلانگیزی را برای خود متصور میشود؛ شادی که هم برای آمدنش دست به دعا برمیداری و هم باریدنی که وقتی میبینی تمام شهر غرق شده است، غصهات میگیرد.
غصهات میگیرد از اینکه مجبوری برای گذشتن از کوچهها و خیابانهای و از اینکه تا برای رساندن خودت تا سرخیابان برای یک تاکسی گرفتن پاچههای چادر و شلوارت را بالا بزنی و پا میان آب بارانی بگذاری که با فاضلاب یکی شده است.
در این روزهای بارانی شهر بندرعباس، به زور شاید یک تاکسی و ماشین بعد از ایستادن حداقل نیم ساعت پیدا شود و کرایههایی که...
مدتهاست عادت کردهایم وقتی باران میبارد، به جای این که از این نعمت زیبای خداوند و سراییدن ترانه «بزن باران و ببار ای بارون ببار...» لذت ببری، نگران نبود خودرو، دیر رسیدن به خانه یا محل کار, آبگرفتگی معابر و مصیبت عبور از پیاده روی پرآب چهل تکهاست همراه با فاضلاب باشیم.
گاهی از دیدن خیابانهای چهل تیکه و پیادهروهای پر از چاله چولههای که ماهها و سالها تغییری نمیکند، آنقدر غصهات میگیرد که از لذت شاد بودن در زیر نم نم باران و این بارش رحمت الهی به راحتی عبور میکنی.