«دونالد ترامپ» سهشنبه هفته گذشته (هشتم بهمنماه) از طرح موسوم به معامله قرن رونماییکرد.
رئیسجمهوری آمریکا از زمان مبارزات انتخاباتی به لابیهای صهیونیستی و سران تلآویو وعده میداد که سیاستهایی را در راستای تامین منافع آنان و حل چند دهه منازعه میان فلسطینیان و اسرائیل طراحی کرده و به اجرا خواهد گذاشت.
انتخاب «جرد کوشنر» مشاور و داماد ترامپ به عنوان مسئول پیشبرد طرح مورد نظر رئیسجمهوری آمریکا نشان از اهمیت این پروژه و اولویت دیدگاههای شخصی ترامپ در زمینه منازعه اعراب و اسرائیل دارد.
نخستین گام ترامپ در راستای طرح معامله قرن میانه آذرماه سال ۹۶ برداشته شد که رئیسجمهوری آمریکا بیتالمقدس را به عنوان پایتخت رژیم اشغالگر قدس به رسمیت شناخت.
شناسایی قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی هر چند بر اساس مصوبه سال ۱۹۹۵ (۱۳۷۴ خورشیدی) کنگره آمریکا صورتگرفت اما همه روسایجمهوری آمریکا برای جلوگیری از تشدید تعارضها در خاورمیانه و ممانعت از خروج فلسطینیها از فرایند سازش اجرای آن را به تعویق انداختهبودند.
بر اساس تصمیم ترامپ برای شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، سفارت آمریکا در اردیبهشتماه پارسال به بیتالمقدس منتقل شد؛ رخدادی که در میانه کشتار معترضان در اراضی اشغالی اتفاقافتاد و خون دهها فلسطینی در گشایش سفارت جدید بر زمینریخت.
رونمایی ترامپ از طرح معامله قرن که در کاخ سفید و در حضور «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی انجام شد به طور خلاصه پیشنهاد خریداری همه حقوق و مطالبات و نیز سرزمین ملت فلسطین به بهای طرحی پنجاه میلیارد دلاری بود.
به رغم حضور نمایندگان برخی کشورهای عربی در مراسم هفته گذشته، این طرح با انتقادات و مخالفتهای شدیدی در سطح جهان به ویژه کشورهای اسلامی مواجهشد. بسیاری از مقامات کشورها و صاحبنظران مسائل بینالمللی معامله کاملا یکجانبه مورد نظر ترامپ را ناشدنی و محکوم به شکست خواندهاند.
در همین زمینه «رحمت مهدوی» کارشناس مسائل سیاسی و بینالمللی با پژوهشگر ایرنا به گفتوگو نشست و درباره انگیزههای ترامپ از این طرح و پیامدهای آن سخنگفت.
سرمایهگذاری انتخاباتی ترامپ روی طرحی که از لحاظ حقوقی بیمعنا است
به گفته مهدوی، لابی صهیونیستها معروف به «آیپک» یکی از بزرگترین و قدیمیترین گروههای لابیگری در آمریکا است که هر ساله میلیونها دلار برای اثرگذاری بر سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا هزینه میکند.
اثرگذاری این گروه خصوصا در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا غیرقابل کتمان است. بنابراین یکی از اصلیترین انگیزههای ترامپ از معامله قرن معطوف به اهداف انتخاباتی او است.
همانطور که از نام این طرح برمیآید بیشتر یک معامله است. گویا طراحان آن چنان غرق در بده و بستانهای پشتپرده بودند که حتی تلاش نکردند یک عنوان یا اصطلاح حقوقی برای آن بهکار ببرند.
تدوینکنندگان معامله قرن خود معترفند که این طرح نمیتواند هیچ بار حقوقی داشته باشد به همین خاطر ناچار از همان عنوان خفتبار معامله استفاده کردند. هر چند عنوان معامله نیز بیمعنی است چرا که یک پای دیگر قضیه یعنی فلسطینیها نیز حضور نداشتند و حتی طیف سازشکار فلسطینیها نیز بعد از سالها، راه مقاومت را عقلانیتر میبینند.
واکنش فلسطینیها چه خواهد بود؟
این کارشناس سیاسی افزود: فلسطینی ها یقینا این طرح را نخواهندپذیرفت چرا که خود آنها بهتر میدانند با پذیرش آن، در سالهای آتی و به بهانههای مختلف امتیازاتی دیگر را نیز باید بدهند.
در صورت پذیرش طرح ترامپ، رژیم صهیونیستی در آینده با تحکیم مواضع خود در نظام بینالملل و تثبیت در داخل مرزهای جدید، به پشتوانه قدرتهای غربی به ویژه آمریکا مجددا نقشههای جدیدی را ترسیم خواهد کرد.
در همین معامله نیز از الحاق دره اردن به اسرائیل سخن به میان آمده است در حالی که پادشاهی اردن و اسرائیل طی توافقنامه صلح موسوم به «وادی عربا» که در سال ۱۹۹۴ به امضا رسید به اختلافات سیاسی و سرزمینی خود پایان دادهبودند.
این یعنی اینکه که رژیم صهیونیستی همانند آمریکا در سطح بینالملل پایبند به هیچ توافقی نیست و صهیونیستها همواره در صدد تحقق «اسرائیل بزرگ» یعنی رویای «نیل تا فرات» خواهند بود.
کشورهای عربی و معامله قرن
این یک واقعیت است که در حال حاضر کشورهای عربی خصوصا از زمان ترامپ غرق روابط سیاسی- اقتصادی- نظامی با غرب بهویژه آمریکا شدهاند و یقینا در این قضیه اگرچه شاید ظواهر امر را حفظ کنند اما با سکوت خود این معامله را همراهی خواهند کرد؛ همانطور که ترامپ از عمان، بحرین و امارات بابت کمکهایی که کردهاند و اعزام سفرایشان به این مراسم، تشکر کرده است.
بنابراین شاید در سطح ملتهای کشورهای عربی علیالخصوص کشورهایی که به محور مقاومت نزدیکند اعتراضاتی صورتگیرد اما در سطح دولتها گمان نمی رود اقدامات عملی را از سوی کشورهایی چون عربستان، امارات و... شاهد باشیم.
دیگر بازیگران فرامنطقهای خاورمیانه مثل چین و روسیه چه نگاه و واکنشی دارند؟
چین و روسیه دو عضو اصلی شورای امنیتند و به تبع قدرتی که دارند همواره خواهان نقش مستقل در مسائل نظام بینالملل بوده و خواهند بود. همراهی آنها با این تصمیم پشت پرده آمریکا با ساختار و ماهیت قدرت بینالملل منافات دارد و دو کشور برای حفظ پرستیژ بینالمللی خود بعید است که سیاست خود را به گونه ای انتخاب کنند که تصمیم آنها در نظام بینالملل به تبعیت از آمریکا تعبیر شود.
همچنین باید به نوع نگاه این کشورها به اسرائیل و روابط فیمابین و همچنین به روابط این دو کشور با ایران و بازیگرانی چون ترکیه به عنوان مخالف طرح توجه کرد. با توجه به روابط پکن و مسکو با ایران و دولتهای اسلامی مخالف معامله قرن بعید است که آنها بخواهند مستقیم و علنی این طرح را مورد حمایت قرار دهند.
از طرفی بخاطر روابط پکن و مسکو با تلآویو شاید بیشتر سیاست صبر و انتظار را در پیش گیرند اگر چه حتما در اظهارات سیاسی مقامات دو کشور خصوصا روسیه این طرح مورد نقد قرار خواهد گرفت ولی بازیگران یادشده با در نظرگرفتن تحلیلهای هزینه و فایده با این طرح برخورد خواهند کرد.