تهران- ایرنا- هسته مرکزی گفتمان تعامل‌گرا و عقلانیت‌محور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بارها و به‌دلایل گوناگون هدف حمله مخالفان قرار گرفته‌است.

 یکی از تاکتیک‌های این حملات القای اختلاف و تعارض میان چهره‌های اصلی این هسته یعنی رییس‌جمهوری و رییس دستگاه دیپلماسی است.

اولویت و مرکزیت عبور سیاست و روابط خارجی کشور از تنگناهای هسته‌ای و منطقه‌ای در میان برنامه‌های دولت یازدهم، باعث‌شد تا مذاکرات ایران و ۱+۵ و ثمره آن یعنی برجام یه یکی از برجسته‌ترین نقاط کارنامه چهار ساله این دولت مبدل شود.

برجام از نگاه بسیاری از ناظران اکنون به سختی نفس می‌کشد. با گذشت نزدیک به دو سال از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای و با توجه به آثار سیاست «فشار حداکثری» دولت «دونالد ترامپ»، تحریم‌های فزاینده، بدعهدی و مسئولیت‌گریزی اعضای اروپایی برجام، چشم‌اندازی روشن درباره آینده آن دست کم در مقطع کنونی به چشم نمی‌آید.

با این حال، مخالفان دوآتشه برجام نیز خروج از این توافق بین‌المللی را در این شرایط فاقد موضوعیت می‌دانند. این در حالی است که از زمان شروع مذاکرات هسته‌ای با ۶ قدرت جهانی یعنی میانه سال ۹۲، حجم وسیعی از حملات مداوم و بی‌محابا به سیاست‌های دولت و تیم مذاکره‌کننده به راه افتاد.

در شرایطی که فروش نفت ایران شرایطی دشوارتر از دوره تحریم‌های ابتدای دهه‌ جاری را تجربه‌می‌کند، مبادلات مالی با سختی صورت می‌پذیرد، هواپیماهای خطوط هوایی به دلایلی چون فرسودگی و دشواری دسترسی به قطعات زمینگیر می‌شوند، پروژه‌های استحصال انرژی از منابع نفتی و گازی متوقف‌شده و ... منتقدان برجام امتیازات آن را دریافته و برخی چنین عنوان می‌دارند که چرا تیم مذاکره‌کننده تضمین‌های محکم‌تری را از آمریکا و اروپایی‌ها برای پایبندی به مفاد این توافق بین‌المللی دریافت نداشته‌اند.

با وجود تَرَک‌هایی که بر پیکر توافق هسته‌ای وارد آمده، فلسفه و گفتمانی که منجر به شکل‌گیری برجام شد، همچنان در صدر دستگاه اجرایی و خصوصا دستگاه دیپلماسی به چشم‌می‌آید؛ گفتمانی که بر ضرورت تعامل با جهان و همسایگان پافشاری دارد، بر احترام به قوانین و هنجارهای بین‌المللی تاکید می‌کند، عقلانیت و تنش‌زدایی را بر رویاپردازی و تنش‌جویی برمی‌گزیند و با زبان و ادبیاتی جهان‌شمول با نظام بین‌الملل، سازمان و کشورهای آن سخن می‌گوید.

تعامل با جهان، برونگرایی و تلاش برای گشایش درهای کشور به روی جهان و پرهیز از دیوارکشی گرداگرد ایران مطالبه‌ اکثر مردم است که بارها در انتخابات اخیر به آن رای داده‌اند و آن را تایید کرده‌اند.

اینک و در فاصله کمتر از یک ماه مانده تا انتخابات مجلس، باز هم این تقابل دو ایده و اندیشه می‌تواند در رقابت نامزدهای ورود به بهارستان پدیدار شود. به همین خاطر شاید بتوان بخشی از دلایل موج جدید تهاجم به دولت «حسن روحانی» و یکی از اصلی‌ترین ایده‌های آن یعنی تعامل با جهان و پیروی از عقلانیت را درک کرد.

در همین پیوند بود که دیروز یکی از چهره‌های منتقد دولت در قم مدعی شکاف عمیق و واگرایی میان روحانی و وزیر امور خارجه دولت او شد. حجت الاسلام و المسلمین «مهدی طائب» فرمانده قرارگاه عمار شب‌گذشته در مراسم بزرگداشت ایام الله دهه فجر در مسجد «چهارمردان» قم با طرح این ادعا که بین روحانی و «محمدجواد ظریف» تعارضاتی جدی وجود دارد گفت که ظریف از روحانی خسته شده و یکی از دلایل این واگرایی سوق دادن ظریف به سمت عبور از خطوط قرمز در پرونده‌های خارجی به‌ویژه برجام بوده است.

ایده و تاکتیک نمایش انشقاق میان روحانی و ظریف طی سال‌های گذشته بارها از سوی منتقدان و مخالفان دولت به‌کار رفته است؛ چه زمانی که در گرماگرم مذاکرات هسته‌ای بارها از بی‌اعتمادی رییس‌جمهوری به ظریف سخن می‌گفتند و چه اینکه پس از استعفای اسفندماه سال گذشته ظریف که همزمان با سفر رییس‌جمهوری سوریه به تهران رخ‌داد، گروهی کوشیدند روحانی را مقصر این استعفا جلوه‌دهند. این در حالی است که دیدگاه روحانی درباره وزیر امور خارجه‌اش بدون کوچکترین تغییری چنین بود که «ایران تنها یک سیاست خارجی و یک وزیر امور خارجه دارد.»

تلاش برای ضربه زدن به یکی از استوارترین حلقه‌های تصمیم‌گیری در دولت یازدهم و دوازدهم در حالی صورت می‌گیرد که سیاسیون نزدیک به حجت الاسلام طائب در هفته گذشته پروژه پیگرد قانونی وزیر امور خارجه را به خاطر مصاحبه با نشریه آلمانی کلید زده‌اند. از دید آنان بیان این موضوع که همچنان احتمال مذاکره مشروط میان ایران و آمریکا وجود دارد گناهی نابخشودنی است که ظریف را باید به خاطر آن مجازات کرد. این در حالی است که ادعای شب گذشته، مقصر همه نابسامانی‌های اقتصادی و مسائل مربوط به سیاست خارجی را روحانی معرفی می‌کند و نه وزیر امور خارجه وی.

نکته دیگری که در پروژه القای اختلاف میان روحانی و ظریف به شکلی بارز به چشم می‌آید چشم پوشیدن بر این واقعیت است که همراهی و همگامی این دو چهره شاخص عرصه سیاسی مربوط به امروز و دیروز نیست و تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی و اشتراک بر مشی اعتدال، عمل‌گرایی، واقع‌نگری، عقل‌گرایی، ارتباط سازنده با جهان، رئیس‌جمهوری و وزیر امور خارجه دولتش را در کنار هم قرار داده‌است.

این همسویی و همسانی‌ها از زمان رایزنی‌های دیپلماتیک و بین‌المللی درباره سرنوشت جنگ تحمیلی و قطعنامه ۵۹۸ عیان‌تر شد و در سیاست تنش‌زدایی دولت سازندگی سمت‌وسوی مشخصی‌تری یافت. پس از آن و در دوره اصلاحات، گفت‌وگوهای ایران و سه‌کشور اروپایی که به بیانیه سعدآباد در مهرماه ۸۲ انجامید صحنه دیگری از همکاری ظریف و روحانی بود که در نهایت با روی کار آمدن دولت یازدهم صفحه جدیدی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی را رقم زد.

با نگاهی به آنچه روحانی و ظریف را طی سالیان سیاست‌ورزی جمهوری اسلامی در حوزه روابط خارجی همگام و دوشادوش یکدیگر نگاه‌داشته و سابقه مخالفان دولت طی سالیان گذشته، عیار ادعای تعارض و واگرایی در یکی از منسجم‌ترین هسته‌های تصمیم‌سازی دولت را می‌توان سنجید.