داستان زندگی نویسندگان و اصحاب قلم و تنوع نگاه آنها به بسیاری از موضوعات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زمانشان، به دلیل آشکار شدن جزئیاتی از تجربه زیسته آنان، همواره مورد علاقه مخاطبانشان بوده است. مخاطبان بسیاری سعی میکنند با تمسک به این جزئیات در دنیای ناشناخته مانده خالق برخی از مهمترین آثار ادبی زمانهشان نفوذ کرده و زندگی را از دریچه زیسته او نگاه کنند.
در ایران شاید مهمترین این متون را بتوان سنگی بر گوری مرحوم جلال آلاحمد برشمرد و البته برخی از زندگینامههای خودنوشت و دیگر نوشت از اهالی قلم که کم و بیش برای خودشان مخاطبانی داشته است.
محمد رضا بایرامی از نویسندگان شناخته شده و صاحب سبک ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی نیز با نگارش کتاب درخت ابریشم بیحاصل به جرگه این دست از نویسندگان پیوسته است.
وی سال ۱۳۴۴ در روستای لاطران در دامنه کوه سبلان استان اردبیل به دنیا آمد. در اواخر دورۀ دبستان خانوادهاش روستا را ترک میکنند و به تهران میآیند. هنوز خاطرات کودکی در ذهنش وجود دارد و موجدِ آثار ارزشمندی از او شده است. برخی از داستانهای او سرگذشتنامهاند که در قالبی متفاوت و داستانی روایت شدهاند که از جمله آنها سرگذشت شهید احمد کاظمی است. آثار بایرامی داستاننویس در زمینه کودکان و ادبیات جنگ تا به حال از دهها مرجع موفق به دریافت جایزه شده است.
این کتاب شامل پانزده یادداشت از بایرامی است که هر کدام موضوعی خاص را در برههای از زندگی وی تعریف میکند. او سعی کرده است در این یادداشتها که راوی اتفاقاتی در بخشی از سالشمار زندگی اوست به تدریج سیر تحول و تطور در نظام فکری و نیز آنچه بر او و آثارش رفته و نیز نوع نگاه به اهالی قلم در گذر زمان و در سیستمهای مختلف سیاسی و فرهنگی در ایران را به نمایش بکشد.
بایرامی در این اثر نگاهی طنز از نوع تلخ به مسائل روزمره دارد؛ مسائلی که از فرط تکرار دیگر جلب توجه نمیکنند.
اما واقعیت این است که اینترنت علاوه بر راست، دروغ را هم میتواند گسترش بدهد. با همان سرعت و بی مسئولیتی! نمیدانم کدام شیرینعقلی تاریخ تولد مرا در آنجا نوشته ۱۳۴۰و تثبیت شده و رفته، از بس سرچ شده. ... برای همین گاهی در معرفی خود میشنوم «محمدرضا بایرامی متولد ۱۳۴۰و رئیس خانه داستان ایران است و ۱۳ کتاب چاپ شده دارد». اگر حوصلهای باشد، قبل سخنرانی توضیح میدهم که همهاش غلط است و بیشتر وقتها هم چیزی نمیگویم. (ص. ۱۳)
نکته جالب این که در جایی از این یادداشتها، بایرامی از راوی یکی از آثار خودش (پل معلق) نقل قول آورده است.
راوی پل معلق در جایی میگوید تنها حقیقت محتوم، مرگ بود و به زودی فرا میرسید و هیچ کس نمی توانست جلویش را بگیرد و در اینجا اگر بود، لابد میتوانست بگوید که تنها حقیقت محتوم تولد بود که پیش آمده بود. هرچند در زمانی نامعلوم! (ص.۱۵)
بایرامی در کتابش از خاطرات دوران کودکی خود شروع کرده و در ادامه به ماجرای اولین جایزه بینالمللی کسب شده برای خود میپردازند و پس از آن نیز ماجرایی برخی از مهمترین شخصیتها و رویدادهای زندگی خود را بازگو میکند.
نویسنده در جمله کوتاهی در ابتدای این کتاب به مخاطب این اثر نوید داده است که این یادداشتهای به ظاهر کمارتباط با یکدیگر در مجموع یک منظومه فکری برای مخاطب وی میسازد که او به عنوان یک نویسنده در آن تصویر شده است.
بایرامی چیرهدست و با نگاهی تیزبین و منتقد موضوعات هر یک از یادداشتهای این کتاب را مورد پرداخت قرار داده است و از همین رهگذر این کتاب را میتوان یادآوری آثاری از وی دانست که در آن تبحر خود را در تک نگاری به نمایش کشیده است.
بایرامی پس از انتشار رمان لم یزرع و رمان سایه ملخ که هر دو داستانی با موضوع جنگ را روایت میکنند و نیز بازنشر آثار تک نگاری و خاطرهگون خود از روزهای ابتدایی و انتهای جنگ، کتاب تازهاش را در ژانر یادداشت منتشر کرده است.
او جایزۀ کبرای آبی از سوئیس برای کتاب کوه مرا صدازد و جایزه جلال آل احمد و کتاب سال جمهوری اسلامی برای لم یزرع (۱۳۹۵) را در کارنامه خود دارد. وی همچنین داور جوایز متعددی همچون هشتمین جایزه ادبی جلال آل احمد و قلم زرین بوده است. از بایرامی بیش از ۵۰ اثر به چاپ رسیده که هفت روز آخر، کوه مرا صدازد، پل معلق، گرگها از برفها نمیهراسند، سنگ سلام، مردگان باغ سبز و لم یزرع از آن جمله است.
انتشارات کتاب نیستان، کتاب درخت ابریشم بیحاصل را در قطع رحلی و ۲۷۲ صفحه و در شمارگان هزار نسخه منتشر کرده است.