تارنمای این مرکز که یک سازمان تحقیقاتی دو حزبی و غیرانتفاعی در آمریکاست، در مقاله خود چنین نوشت: تقریبا یک ماه از حمله ایران به نیروهای آمریکایی در عراق با موشک های بالستیک گذشته است.
در حالی که اطلاعات قابل توجه بیشتری در حال حاضر آشکار شده است، لزوم ارزیابی مجدد در این زمینه احساس می شود.
این حملات در ابتدا به عنوان اقدامی نمادین از سوی آمریکایی ها با بی اعتنایی رو به رو شد، اما اطلاعات جدیدتر نشان می دهد که این حملات تبعات بزرگتری به دنبال داشته است. به عنوان نمونه، بررسی اسناد و مدارک موجود حاکی از آن است که ارزیابی های اولیه مبنی بر اینکه ایران قصد نداشته در این حمله آسیبی به نیروهای آمریکایی بزند، چندان دقیق نبوده است.
این حملات همچنین نشان می دهد که نیروی موشک های بالستیک ایران در زمینه فناوری و قابلیت عملیاتی، از پتانسیل اعمال تخریب بزرگ به آمریکا و عملیات های نظامی متحدان در خاورمیانه برخوردار است. و بالاخره آنکه، این حملات نشان می دهد که ایران تحمل ریسک استراتژیک را دارد و به میزان کمتری از تهدید اقدام نظامی آمریکا بازداشته می شود. این اوضاع جدید ممکن است آمریکا را ملزم کند تا وضعیت نیروهای مستقر خود در منطقه را مورد بازنگری قرار دهد.
این تارنما در ادامه این مقاله آورد: سپاه پاسداران ۸ ژانویه (۱۸ دی) به تلافی ترور سردار قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس، موشک های بالستیک کوتاه بردی را به نیروهای آمریکایی در دو پایگاه عراقی شلیک کرد.
هرچند برخی از موشک ها موفقیتی در بر نداشت، بسیاری از موشک ها اهدافشان را با دقتی غافلگیرکننده یافتند.
دولت دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در ابتدا اعلام کرد که این حملات هیچ صدمه ای به آمریکایی ها وارد نکرده و فقط خسارات حداقلی به پایگاه عین الاسد که حدود ۱۵۰۰ نیروی آمریکایی در آن مستقرند، تحمیل کرده است.
اطلاعات درز کرده از پنتاگون و همچنین تحلیل های مستقل این فرضیات زودهنگام را مطرح کرد که تلفات ندادن این حملات به واسطه تلاش تعمدی ایران در خودداری از کشتن آمریکایی ها بود تا خطر تشدید اوضاع، کنترل شود.
اما انتشار تصاویر کامل تری از آنچه صبح روز ۸ ژانویه اتفاق افتاد، دیگر موید این نتیجه گیری نیست.
اول آنکه، ما اکنون می دانیم که آمریکایی ها متحمل خسران شده اند. اگرچه هیچ نیرویی در این حملات کشته نشد، دستکم ۶۴ نیروی آمریکایی تخلیه شده و به خاطر ضربات و آسیب مغزی تروماتیک (TBI) تحت مداوا قرار گرفته اند. این تعداد افزایش یافته اند و ممکن است افزایش یابد، زیرا علائم آسیب مغزی تروماتیک فورا خود را نشان نمی دهد.
زخمی شدگان این حملات ممکن است این واقعیت را نمایان کنند که همه نظامیان در یک پناهگاه در جریان حمله، در امان نبودند.
برخی نظامیان آمریکایی برای دفاع از پایگاه در برابر حمله زمینی احتمالی، در معرض دید بودند و سایرین برای به ادامه عملیات پهپادها، در بخش فوقانی قرار گرفتند. این نیروها از قرار گرفتن در مجاورت برخورد کلاهک بالستیک خبر داده اند.
حتی آنها که در پناهگاه زیرزمینی بودند، کاملا در امان نبودند و ممکن بود نسبت به ضربات برخورد، آسیب پذیر بوده باشند.
پناهگاه های حملات هوایی در عین الاسد تنها برای تحمل مهمات ضعیفی چون راکت و خمپاره مناسب بوده است. یک راکت کاتیوشا که رایج ترین نوع قابل مشاهده در میادین جنگی خاورمیانه است، بین ۱۰ تا ۲۰ پوند مواد منفجره قوی را حمل می کند.
موشک های بالستیک فاتح ۳۱۳ در مقایسه قادر به حمل بیش از ۱۱۰۰ پوند مواد منفجره قوی است. بعید است که این پناهگاه ها تحمل ضربه مستقیم یک موشک بالستیک را داشته باشند. دو مقام آمریکایی از جمله فرمانده نیروهای آمریکایی در عینالاسد گزارش دادند که این حملات باعث شد درهای پناهگاه ها همچون امواج خمیده شوند.
اکنون این مساله روشن است که ایران قصد نداشته است مراکزی خالی از نیروهای آمریکایی را به طور مشخص گزینش کند یا از آن صرف نظر کند.
تاسیسات مورد هدف کلاهکها شامل خوابگاهها بود و اگر قرار بود از کشتن افراد جلوگیری شود، این مکان ساعت 1 و 30 دقیقه بامداد هدف قرار نمی گرفت. دیگر اهداف شامل آشیانه های هواپیما و تاسیسات حمایتی مشابه بود.
زمان بندی این حملات، گمانه زنیهایی را مطرح کرده مبنی بر اینکه ایران احتمالا برنامه مرگباری با این حملات داشته است. موشک ها در چندین موج از هم جدا شدند.
این نوع رگبار سرسام آور یادآور تاکتیک های توپخانه ای است که در آن مهاجم می کوشد این تصور غلط را به وجود آورد که بمباران پایان یافته تا مدافعان از پناهگاه خارج شوند تا گلوله باران با نتایج مرگبارتری از سرگرفته شود.
در ادامه این مقاله آمده است: ایران حدود 90 دقیقه قبل از اولین گلوله باران موشکی، به دولت عراق هشدار داده بود. این اطلاع رسانی شاید نشان از تمایل برای کاستن از تعداد قربانیان داشته باشد، اما در واقع گویای تمایل تهران به کاهش آسیب به مناسباتش با بغداد است. همچنین هیچ تضمینی وجود نداشته است که عراقیها اطلاعات را منتقل کنند.
در نهایت اینکه، صدور هشدار اولیه از سوی مجموعه اطلاعاتی، جاسوسی و شناسایی آمریکا قبل از هشدار ایران به عراق، با هدف ایمن نگاه داشتن نیروهای آمریکایی انجام شد. با توجه به محاسبات دست اول این حملات، می توان دریافت که شانس نیز بخش بزرگی را در این زمینه بازی کرد.
داشتن یک پایگاه هوایی فلج شده از حملات موشکی، یکی از نگران کننده ترین سناریوها برای نیروهای آمریکایی و برنامه ریزان پنتاگون است. به عنوان مثال، مطالعه اندیشکده آمریکایی «رند» (RAND) نشان می دهد که حمله 50 موشک بالستیک می تواند یک پایگاه بزرگ آمریکایی را برای استفاده هواپیماهای بزرگ به مدت یک هفته، بلااستفاده کند.
تا همین اواخر، این خرد و تعقل در میان بسیاری از تحلیل گران موشکی وجود داشت مبنی بر اینکه دقت موشک های بالستیک ایران برای تحمیل این میزان ویرانی، بسیار ضعیف است، اگرچه این طرح نگرش، اصلاح شده است.
نتایج یک مطالعه انجام شده در سال 2019 حاکی است که یک موشک بالستیک متعارف به خطای 50 متری نیاز دارد، سنجشی برای میزان دقت موشک تا علیه اهداف نظامی کوچک یا سخت، قابل اعتماد باشد.
حمله به عین الاسد نشان می دهد که موشک بالستیک ایران از این آستانه گذشته و به تهران امکان داده است تا کارایی نیروهای آمریکایی در منطقه را از کار اندازد.
حملات ایران، خطر پیشرفت در توان موشکی دشمن را که برای نیروهای آمریکایی به وجود می آید، نمایان کرد. آمریکا باید برای افزایش سطح امنیت و ارزش بازدارندگی نیروهای خود با کاهش آسیب پذیری شان به حملات هوایی و موشکی، اقدام کند.
پایگاه های آمریکایی در کشورهای دیگر مستلزم تحکیم برابر حملات موشکی متعارف هستند. در حالی که نیروهای آمریکایی دربرابر حملات دقیق از هوا آسیب پذیرتر می شوند، تمهیدات دفاعی منفعل همچون تحکیم، پنهان کاری و استتار به تاکید و پافشاری بیشتری نیاز دارد.
بعلاوه، ارتش آمریکا به گردان های دفاع موشکی و هوایی بیشتری نیازمند است. بخش دفاع موشکی و هوایی ارتش آمریکا به طور اندکی گسترش یافته و با کمبود مالی مواجه است. از اینرو، جای تعجب ندارد که پایگاه عین الاسد فاقد پدافندهای موشکی است. اگر واحدی در آنجا مستقر بود، ریسک تلفات کاهش می یافت و شاید ایران را از حمله منصرف می کرد.
صرف نظر از اینکه ایران مایل به وارد کردن تلفات بود یا خواستار جلوگیری از آن، رهبری این کشور باید متوجه بوده باشد که شانس مرگ و میر آمریکایی ها، قابل توجه است و به هر حال مایل به انجام این عملیات بود.
افزایش توان دفاع هوایی ایران که سرنگونی هواپیمای اوکراینی مدرکی دال بر آن است، این نکته را روشن می کند که ایران باور دارد که پاسخ آمریکا، یک احتمال واقعی است. اینکه ایران خطر کشتار نیروهای نظامی آمریکا را پذیرا باشد، بدان معناست که رهبری این کشور معتقد است منافع حمله مهمتر از تبعات آن است.
اندیشکده آمریکایی در ادامه این مقاله چنین مدعی شد: این محاسبه ممکن است نحوه نگرش ایران را تغییر دهد. تا همین اواخر، ایران تا حد زیادی علیه متحدان و منافع آمریکا از طریق گروه های نیابتی عمل می کرد. وقتی ایران مستقیما عمل کرد همچون حمله به تاسیسات نفتی عربستان، این کار را خیلی پنهانی انجام داد و در ابتدا مسئولیت آن را نپذیرفت. در این مورد، ایرانی ها آشکارا اقدام کردند و بیش از 17 هزار پوند مواد منفجره قوی را به طرف نیروهای آمریکایی پرتاب کردند. این بی باکی، نشان می دهد که بازدارندگی آمریکا در منطقه، تحلیل رفته است.
واقعیت ناخوشایند این است که این رویداد، پیامدهای بزرگی برای وضعیت بازدارندگی آمریکا دارد و ایران و آمریکا را به جنگ نزدیکتر کرده است.
هرچند نیروهای آمریکایی به تدافعات بیشتری نیاز دارند، این دفاعیات برای حفظ صلح، ناکافی است. به وجود آوردن بازدارندگی در منطقه، یک شبه روی نمی دهد و به هدایت ثابت و قابل پیش بینی نیاز دارد.
در پایان این مقاله آمده است: تقریبا هیچ کس در آمریکا از جمله ترامپ خواستار جنگ با ایران نیست. اگر ایران نیروهای آمریکایی را در آن حمله به کشتن می داد، فشار بر ترامپ برای اقدام مضاعف ممکن بود قابل توجه باشد. هر دو طرف ایرانی و آمریکایی، نفع کمی در جنگ دارند. به عبارتی، هر دو طرف خوش شانس هستند که حملات به عین الاسد، کشته ای نداشت. اگر این اتفاق دوباره روی دهد، ممکن است دیگر شانسی وجود نداشته باشد.