ارومیه- ایرنا- شب که فرا می‌رسد، دلتنگی‌ها در مناطق زلزله‌زده «قطور» بیشتر می‌شود که بخشی از آن به خاطر کاهش دمای هوای و نامهربانی سرما با کودکان زیر چادر و بخش دیگر به خاطر تداوم پس‌لرزه‌هاست.

«قطور» در ۵۰ کیلومتری غرب خوی قرار دارد؛ این بخش پس از زلزله ۵.۷ ریشتری صبح روز یکشنبه هفته جاری بیشتر در رسانه‌ها شهرت یافت و قبل از آن شهرت چندانی نداشت و با وجود داشتن جاذبه‌های گردشگری طبیعی، کمتر مورد توجه اهل رسانه قرار گرفته است؛ مردم این بخش همچنان به رسیدگی نیاز دارند تا شب ها و روزهای سخت سرما و زلزله را پشت سر بگذارند.

برای رسیدن به قطور باید از جاده‌ای سخت و کوهستانی و باریک که از یک طرف به رودخانه و از طرفی دیگر به کوه منتهی می‌شود، عبور کنید؛ جاده در قسمتی از مسیر خود با خط راه آهن خوی- قطور- رازی موازی می‌شود و با وجود استفاده از پل‌های هوایی و تونل‌های متعدد برای راه آهن، جاده قطور در برخی نقاط آن گاردریل هم ندارد.

در امتداد جاده رسیدن به قطور ۲ روستای زلزله‌زده «مخین» و «حبش سفلی» نیز قرار دارد که برپا شدن چادرهای امدادی در حاشیه این ۲ روستا و حضور نیروهای امدادی از دور نمایان است. 

به ورودی قطور که می‌رسی، جاده و رودخانه‌ای که در امتداد هم کشیده است، ۲ طرف شهر را از هم جدا می‌کند و انگار در این نقطه صفر مرزی هم قانون بالاشهری و پایین‌شهری وجود دارد و اگر جاده یکی از ۲ سمت رودخانه را ادامه دهی به ۲ منطقه کاملا" مجزا از قطور خواهی رسید.

اما زلزله دوم خوی به بزرگی ۵.۹ ریشتر تفاوت چندانی برای ۲ قسمت بالاشهر و پایین بخش قطور قایل نشد و در هر قسمت صاحب‌خانه‌ها مجبور به ترک خانه شدند و خسارت‌هایی به بنای خانه و اسباب و اساسیه آنان وارد شد.

چادرهای امدادی هلال‌احمر و شخصی در ۲ طرف رودخانه بنا شده و لوله‌های بخاری نفتی از گوشه انتهایی خارج شده است که تا حدودی گرمابخش محفل مردم به شمار می‌رود و برخی دیگر چادر را در حیاط و گوشه‌ای در میان خرابه‌های زلزله برپا کرده‌اند.

کشیدن نایلون دور چادر و روشن کردن آتش مقابل ورودی که هم گرما بدهد و هم نور، خود به خود رهگذران را جذب خود می‌کند و در اولین حلقه این دورهمی به نزدیک خانواده‌ای چند نفری رسیدیم که چادر بزرگ زمان ییلاق و قشلاق خود را در کنار جاده برپا کرده بودند.

خانواده «جابر سلطانی» از یک طرف شکرگزار بودند که هیچ‌کدام از اعضای خانواده‌ آنان در این زلزله فوت نکرده بود و از طرفی دیگر ناراحت و نگران از اینکه خانه و کاشانه‌شان دیگر قابلیت سکونت ندارد.

این خانواده عشایری ۱۵ نفری داخل ۲ چادر بزرگ بودند و گفتند: تاکنون هیچ خدمتی از نهادهای امدادی دریافت نکرده‌اند که گویا به خاطر خاصیت کوچ آنان بوده است.  

ساعت حدود ۱۸ عصر است؛ روشن شدن چراغ‌های کم سو، در میان خرابه‌های زلزله نشانه‌هایی از زندگی و تداوم آن را در «قطور» نوید می‌دهد اما امشب انگار آسمان خیال دیگری در سر دارد و  سخاوتمندی آسمان این‌بار دردی دیگر بر دردهای مردم زلزله‌زده «قطور» می‌افزاید و گلوله‌های سرد و بی‌رحم برف را نثارشان می‌کند.

از میان خرابه‌ها خانواده‌ای دیگر، چادری برپا کرده‌اند و قسمتی از وسایل و اسباب و اساس در داخل چادر و قسمتی دیگر در گوشه‌ای از حیاط که زلزله، دیواری برای آن باقی نگذاشته بود، نگهداری می‌کردند.

سینی چای داغ و پرتقال‌های خونی داخل نایلون و پوست‌های انار، نشان می‌داد که خانواده کاک «سلیمان» همان گونه که دور بخاری نفتی حلقه زدند از خودشان پذیرایی کرده بودند و ما نیز دعوت آنان برای رفتن روی این خوان سخاوت‌مندانه را رد نکردیم.

قسمت پاره شده چادر با نایلون ترمیم شده و به همین امر نوری کمی به فضای داخل چادر بخشیده بود اما در گوشه‌ای از اتاقک چادری این خانواده، گهواره «آروین» یک ساله که در کنار آن خواهرش «پارمیدا» و مادر حضور داشتند، مکان امن و گرمی برای این 2 کودک خردسال ایجاد کرده بود که به هیچ زبانی قابل توصیف نیست.

پای صحبتمان با کاک سلیمان با سوالی از وضعیت زلزله‌زدگان باز شد او هم از توزیع ناعادلانه امکانات ناراضی بود و گفت: به بعضی از خانواده‌ها -که منظورش مسوولان بود- چندین چادر و وسایل گرمایشی دادند و به بعضی‌ها هنوز چادر نرسیده است.

هنگام صحبت با کاک سیمان چند پس‌لرزه را احساس کردیم اما برای آنان امری عادی و معمول بود هنگامی که قصد خروج داشتیم صاحب‌خانه قسم خورد تا چای و میوه نخوریم اجازه رفتن به ما نمی‌دهد و گفت: رسمی مهمانوازی نیست که شما این موقع از اینجا بروید؛ باید چای و میوه میل کنید.

صحبت ما با کاک سلیمان طولانی شد و در میان اعضای خانواده دختر جوانی بود که «طاووس» نام داشت و از ارومیه برای کمک به خانوده کاک سلیمان آمده بود.

«طاووس» گفت: اهل سلماسم و در ارومیه دانشجوی رشته رواشناسی هستم، احساس کردم لازم است برای ابراز همدردی و دلداری دادن به قطور بیایم تا به خانواده خواهرم کمک کنم.

هنگام گفت و گو با «طاووس» تازه فهمیدم در چنین مواقعی چقدر جای مددکاران و روانشناسان برای ابراز همدردی و کاستن از بار روانی حادثه دیده‌گان خالی است و کاش مسوولان امر به این امر بیشتر توجه کنند.

آن طرف رودخانه نیز چند چادر هلال‌احمر برپا شده بود و چند دستگاه خودرو سواری، باری و مینی‌بوس در کنار چادرها پارک شده بود و از روی تعداد کفش‌هایی که در مقابل درب ورودی چادرها گذاشته شده بود، می‌توانستی بفهمی که داخل هر چادر حدودا" چند نفر اسکان پیدا کرده‌ است.

تجمع تعدادی از اهالی قطور برای دریافت چادر 

آن طرف‌تر و نزدیکی هنگ مرزی قطور موضوع متفاوت‌تر بود و دسته ۳۰ نفری از جوانان روستا که هر لحظه بر تعداد آنان افزوده می‌شد، درخواست چادر بیشتر داشتند و از مسوولان می‌خواستند چادر بیشتری به آنان بدهند.

در بین آنان مرد کهن سالی که عمامه به رنگ نارنجی داشت و از روی پوشش می‌توانستی بفهمی که به حج رفته است، گفت: برای اسکان خودمان چادر گرفتیم اما یک چادر کفایت نمی‌کند و خانواده ۱۰ نفری ما حداقل به سه چادر نیاز دارد.

حاج «اسماعیل نژاد احمدی» افزود: تعدادی از دام‌ها شامل ۱۰ راس گوسفند و ۲ راس گاو بر اثر ریزش سقف طویله تلف شدند و چندین راس بره و گوساله تازه متولد شده داریم که اگر مکانی برای آنها پیدا نکنیم، تلف می‌شوند.

«بهروز حسن‌زاده» نیز گفت: بیشتر از یک چادر احتیاج داریم؛ از شهرهای مختلف از جمله کرمانشاه، مازندران، کردستان و ... چند محموله به قطور آمده‌است اما توزیع به کندی صورت می‌گیرد.

سرانجام شهردار قطور هم به جمع اهالی پیوست و به عنوان نماینده اهالی برای مذاکره و توزیع بیشتر چادر به محوطه تجمع امکانات هلال‌احمر رفت.

با همکاری یکی از اعضای تیم واکنش سریع هلال‌احمر مهاباد که در قطور حضور داشت، توانستیم وارد محوطه هنگ مرزی شویم؛ جمعی از اعضای هلال‌احمر مشغول جداکردن اقلام و پیاده کردن چادر از ماشین‌های سنگین بودند.

محوطه به خاطر بارش برف و تردد خودروها، کاملا" گلی شده بود و چندین تخته پتوی خاکستری و نایلون در قسمتی از محوطه قرار داشت؛ 2 زن میان‌سال هم برای درخواست اقلام امدادی با امدادگران حرف می‌زدند.

تلاش‌های ما برای مصاحبه با امدادگران هلال‌احمر و نیروهای هنگ مرزی در خصوص اقدامات صورت گرفته بی‌نتیجه ماند؛ تعدادی هم داخل خودروهای سبک منتظر دستور و برخی هم در حال خوردن شام بودند.

در قسمت ورودی «قطور» مجتمع سلامت این شهر نیز نمایان است اما به دلیل زلزله و ترک برداشتن دیوارهای آن تاحدودی بلا استفاده باقی مانده و در قسمت ورودی آن به شهروندان خدمات بهداشتی و درمانی ارایه می‌شد.

در مدت زمان حضور ما در این مرکز یک پسربچه که از ناحیه مچ دست دچار سوختگی شده بود و یک مرد جوان که به هنگام آواربرداری زخمی بود، برای مداوا مراجعه کردند.

کم‌کم پاسی از شب گذشته بود و بارش برف و سرمای هوا هر لحظه ماندن در قطور را برای ما سخت‌تر می‌کرد و از طرفی دیگر ماموریت یک روزه ما در مناطق زلزله زده به پایان رسیده بود، پس به ناچار شبانه دل به جاده سخت و کوهستانی قطور زدیم و برگشتیم.

اما این پایان قصه نبود و مردم قطور و دیگر روستاهای زلزله‌زده آن همچنان در این شب‌های سرد زمستانی منتظر یاری گرم دیگر هموطنان برای تامین وسایل گرمایشی، پتو و البسه گرم، وسایل بهداشتی و مسالح ساختمانی هستند.

به گزارش ایرنا روز یکشنبه - چهارم اسفندماه - ابتدا منطقه «قطور» و سپس «زرآباد» خوی با زمین‌لرزه نسبتا شدیدی لرزید که این امر در مجموع موجب مصدومیت حدود ۱۰۴ نفر، بستری شدن ۱۰ نفر، تلف شدن صدها راس دام، تخریب چهار هزار واحد مسکونی و وارد شدن خسارت جزئی به یکهزار واحد دیگر در روستاهای خوی و سلماس شد.

امدادگران و مسوولان آذربایجان‌غربی بلافاصله پس از زلزله اول در ساعت ۹:۲۲ راهی منطقه «قطور» شدند و ارزیابی میزان خسارت تا شامگاه همان روز ادامه داشت؛ تا اینکه در ساعت ۱۹:۳۰ زلزله نسبتا شدید دیگری به بزرگی ۵.۹ ریشتر «زرآباد» را لرزاند و خسارت‌های زلزله اول را دوچندان کرد؛ تا جایی که شبکه برق و مخابرات برای چند ساعت قطع شد اما در یک اقدام جهادی و پس از چند ساعت، زیرساخت‌ها دوباره در بامداد دوشنبه وصل شد.

زلزله دوم در «زرآباد» تنها چند مصدوم جزئی داشت اما تمرکز امدادگران و مسوولان بر روی آن موجب شد تا توزیع اقلام امدادی در بین زلزله‌زدگان قطور به فردای آن روز یعنی صبح روز «دوشنبه» موکول شود که متاسفانه برخی‌ها بلافاصله این تاخیر را در فضای مجازی به حساب نقصان کار گذاشتند. 

اما امدادگران، مسوولان و حتی نیروهای سپاهی و مرزبانی که از نخستین ساعات پس از وقوع زلزله اول در منطقه حضور داشتند، از روز دوشنبه به بعد به صورت جهادی کمبودها را یکی پس از دیگری رفع کردند و بسیاری از افراد مطلع اکنون بر این عقیده هستند که دست‌اندرکاران ستاد مدیریت بحران آذربایجان‌غربی در این حادثه غیرمترقبه، سنگ تمام گذاشتند.