تهران- ایرنا- خدا به خیر کند دشمنِ نامرئی با تمام توان تا پشتِ درِ خانه‌های تک‌تکِ ما پیشروی کرده است تا جایی که کسی جایی امن‌تر از خانه برای مقابله با کرونا پیدا نمی‌کند؛ برای اکثریت مردم که سهمی در مبارزه مستقیم با این ویروس نحس ندارند، خانه تبدیل به آخرین سنگر و البته بهترین‌اش شده است.

از اینکه چرا به اینجا رسیده‌ایم بگذریم! به اینکه چرا زودتر و قبل از رسیدن به درب خانه‌ها سنگربندی نکردیم؟! یا چرا این موجود ریزِ خطرناک را دست‌کم گرفتیم کاری ندارم! به اینکه چه کسی و چه زمانی باید سنگ اول را به سمتش پرت می‌کرد هم همینطور! نه تخصص در شیوه قرنطینه کردن دارم نه از علم اپیدمولوژی چیزی می‌دانم اما از فرهنگ و هنر کمی سررشته دارم؛ از ابزار تحمل دوران گذار؛ از سلاح ما برای غلبه بر دوران انتظار.

وقتی دشمن کریه شرم ندارد و از هرچیزی که قابل لمس است به عنوان سلاح برای سلطه بر ما بهره می‌برد تا جایی که از دست‌های ما به عنوان اصلی‌ترین راه انتقال استفاده می‌کند، راهی نیست جز پناه گرفتن در خانه. نقشی که پیش‌قراولان مبارزه یعنی پزشکان برای عموم مردم در این مبارزه تعریف کرده‌اند و وقتی همه ما نقش خود را به بهترین شکل ممکن ایفا نکنیم علاوه بر طولانی‌ترشدن زمان این جنگ دهشتناک، به خط مقدم جبهه مبارزه یعنی پزشکان عزیز و پرستاران قهرمان فشار مضاعف وارد و جان آنها را به خطر می‌اندازیم.

سوای الزامات مالی برای تامین هزینه‌های اولیه و خوراک و سایر هزینه‌های معمول زندگی، در خانه ماندن امری دشوار و حوصله‌ سربر است. کمتر کسی از نسل ما به خاطر دارد که چنین اجباری برای در خانه ماندن را تجربه کرده است؛ پس نسخه‌ای واحد برای آن وجود ندارد جز تبعیت از مدل چینی که به دلیل تفاوت فرهنگی قابلیت اجرای مو به مو ندارد؛ اما وقتی پای حیات و بقا نوع انسان در میان است چاره‌ای نمی‌ماند جز رعایت مقررات و قبول دستورات.

برای تحمل این خانه‌نشینی اجباری بسیاری توصیه می‌کنند که به کتاب پناه ببریم. مخزنی سرشار از ایده برای خیال‌پردازی و بال و پری نامرئی برای پرواز در زمان؛ سرک کشیدن به گذشته و دیدزدن آینده. همزادپنداری با شخصیت داستان‌های خیالی یا الگوبرداری از روایت‌های واقعی. فرو رفتن در نقشی دیگر. تخیل وقایع عجیب تاریخ و یا  تجریه خیالی زیست در جغرافیایی دیگر. رویاپردازی و تماشای عشقی آتشین یا جنایتی بزرگ. چه ابزاری جز کتاب با فیلم می‌تواند چنین امکانی فراهم کند تا برای دقایق یا ساعاتی به دور از استرس بیماری یا ترس از ابتلا گذراند.

کمتر کسی به اثرگذاری کتاب مخصوصا این روزهای تاریک بی‌اعتقاد است. هر اهل فرهنگی که این روزها به تریبون می‌رسد، توصیه به کتاب خواندن می‌کند. برای همین است که بیشتر از هر زمان دیگری از کتاب و فواید کتاب‌خوانی می‌شنویم. اگر پای این بیماری ترسناک در میان نبود تعجب‌آور می‌نمود که چه شد رسانه‌ها نقش خود در ترویج کتاب‌خوانی را ایفا می‌کنند؟ یا انگار اراده‌ای شکل گرفته تا سیاه‌چاله سرانه کتاب‌خوانی ما با دنیای پیشرفته را جبران کند! فاصله‌ای تاریخی به اندازه تفاوت زمانی در بهره‌گیری از ماشین چاپ.

با توجه به احساس نیاز و تبلیغ زیاد چرا تغییری در فروش کتاب یا موجی همه‌گیر در فضای مجازی از پناه بردن به کتاب نمی‌بینیم؟! چرا مردم به رغم احتیاج و ضرورت، به اندازه‌ای که باید از کتاب خواندن استقبال نمی‌کنند؟ آیا در این مضیقه زمانی و دشواری بیماری، تاوان گذشته نه چندان دور در بی‌توجهی به کتابت را می‌پردازیم؟

باید بپذیریم که کتاب‌خوانی در ایران در بدترین شرایط ممکن قرار دارد. شرایطی که غیر از تعطیلی کامل قابل تصور نیست. کتاب‌ها در کمترین شمارگان چاپ می‌شوند و کتاب‌فروشی‌ها هم یک‌به‌یک ورشکست و رو به تعطیل هستند. کمپین‌های نجات و مسکن‌های دل‌سوزانه اهالی فرهنگ و دوست‌داران کتاب هم به دلیل عمق بحران تاثیر آنچنانی نداشته و تنها این تعطیلی را به تعویق انداخته است. نویسندگان هم با این شرایط انگیزه‌ای برای خلق اثر جدید ندارند چون علاوه بر سیستم سانسور دولتی؛ بی‌رغبتی عمومی هم منجر به فروکش کردن انگیزه و به محاق کشیدن خلاقیت می‌انجامد. با همه این شرایط دورنمای صنعت نشر در ایران تقریبا رو به زوال و تعطیلی است. برای همین به نظر انتظار بی‌جایی است که در این بحران و برای ترغیب و پذیرش خانه‌نشینی مردم روی کتاب‌خوانی و پناه بردن به کتاب حساب ویژه کنیم.

سرشت انسان با وقوع حادثه و بروز بلا عجین است و بارها و بارها از پس بحران‌های بسیار بزرگتر از کرونا برآمده است پس این نیز دیر یا زود بگذرد اما تبدیل به تجربه‌ای بزرگ برای مردم و مسئولان شد که اول خود عادت به کتاب‌خوانی را تقویت و دوم حمایت از این پدیده گرانبها را در اولویت قرار دهد. زیان حاصل از سرانه پایین کتاب‌خوانی صرفا به گذران وقت در دوران خانه‌نشینی محدود نمی‌شود بلکه سرانه بالا یا پایین کتاب‌خوانی در ساخت ساختار اصلی و غالب کلی فرهنگ هم سهم بزرگی را ایفا می‌کند. شاید برای همین است که مدام این سوال دست به دست و دهان به دهان می‌چرخد که چرا وقتی پزشکان و همه رسانه‌ها با بیان خطرات همه‌گیری این ویروس تاکید دارند و به هر طریقی که می‌شود از مردم می‌خواهند برای غلبه بر ویروس کرونا در خانه بمانند اما کمتر گوش شنوایی هست تا جایی که بلافاصله بعد از اعلام تعطیلی؛ جاده‌های منتهی به شهرهای مسافرپذیر شمال و جنوب با ترافیک مواجه می‌شود؟! بخشی از نافرمانی خطرناک به سرانه پایین مطالعه کتاب برمی‌گردد! وقتی نمی‌توانیم از جمع به عنوان یک واحد متکثر اما متشکل برای ایجاد اتحاد در زمان بحرانی مانند بیماری منحوس کرونا نام ببریم و در تعریف جامعه دچار لکنت می‌شویم و واژه‌ها به سختی در دهان می‌چرخند به سهم صنعت نشر در بازار و اقتصاد مربوط می‌شود!

دنبال مقصر وضعیت موجود نیستم که پیدا کردن سهم تقصیر، نیاز به مطالعه علمی و تخصص دارد. این‌ سطور برای ثبت در خاطر جمعی است تا فردا روز که این بحران گذشت، یادمان نرود برای آینده‌ای که مشخص نیست چه خواب‌هایی در سر دارد آماده باشیم و همه حوزه‌های فرهنگ، خصوصا حوزه نشر را بازتعریف کرده و حراست کنیم.

بی‌انصافی است اگر صرفا به مشکلات اشاره کنیم و از این بگذریم که کسانی همین لحظه و در هنگام اتحاد جمعی در خانه‌نشینی برای مبارزه با کرونا، کتاب به دست دارند و خیال خود را به دست داستانی سپرده‌اند تا فردایی بهتر را تجسم و این زمان را سپری کنند.