قدیمیترین اسنادی که در برگزاری آیین های نوروزی داریم به هزاره سوم پیش از میلاد برمیگردد. معتبرترین یافتهها می گویند این رسم در غرب آسیا برگزار میشده و منطقه تاریخی برگزاری نوروز را از دره رود سند تا سواحل مدیترانه گفتهاند، جایی که امروز از شرق هندوستان تا سواحل غربی ترکیه را در بر میگیرد.
مهرداد بهار، ایرانشناس نامدار، معتقد است هر قومی به سبک خود نوروز را جشن گرفته اما وجوه مشترک آیین های نوروزی میان همه مردمان جشن باززایی و آغاز بهار است.
پیش از آغاز نوروز رسم بر این بود مردم به آرامگاه درگذشتگان می رفتند، چراغ و روشنی با خود می بردند، به گریه و زاری می پرداختند. چراغ یا آتش به این منظور بوده که مسیر ارواح را روشن کنند که آنان بازگردند و راه خانه را گم نکنند، روشن کردن آتش روی پشت بام ها در مراسم چهارشنبه سوری بازمانده از این رسم است.
مردم ایران باستان، از شب نخست فروردین، ۱۲ روز جشن میگرفتند و به شادی و پایکوبی می پرداختند که هر روز معادل ۱۲ ماه سال بوده و در روز سیزدهم آشوب ازلی را مجسم میکردند. روز سیزدهم برابر با پنجه دزدیده یا خمسه مسترقه است که در پایان هر سال یا پس از مهرگان برگزار میشده است، علت نحس محسوب شدن سیزدهم فروردین نیز همین نحوست آشوب ازلی است، زیرا جهان بعد از برگزاری برقراری نظم، مقدس میشود.
درباره رسوم سال نو، خیام منجم، ریاضیدان و شاعر قرن چهارم، در کتاب نوروزنامه مینویسد: پادشاهان پارسی از دوران کیخسرو تا یزدگرد سوم که آخرین پادشاه ایرانی بود، رسم بوده است که موبد موبدان، با جامی از آب انگور، یک انگشتر، سکه طلا و نقره، یک دسته سبزی نورسته، یک شمشیر، تیر و کمان، دوات و قلم است، یک باز شکاری و یک غلام به نزد پادشاه می رفت و با پیشکش کردن هدایا، پادشاه را ستایش می کرد.
در کتاب خیام، اشارهای به دیگر رسوم نوروز نشده است و تنها به توضیح به این هدایا پرداخته اما این کتاب یکی از قدیمی ترین منابعی است که به برگزاری آیین های نوروزی اشاره می کند.
یکی از مهم ترین رسوم نوروزی، چیدن هفت سین است اما این رسم از کجا آمده است؟
برخی پژوهشگران به این نقل قول که حرف سین پیشتر هفت شین بوده اشاره کرده اند اما در منابع متقدم، هیچ اشاره ای به هفت شین نشده است؛ به ویژه که اجزای مطرح به عنوان هفت شین اصالتی در فرهنگ ایرانی ندارند. شیر، شهد، شراب، شکر، شمع، شمشاد و شانه، ارکان این هفت شین را تشکیل می دهند اما از نظر مفهومی این ۷ مورد با مصادیق دیگری که در اندیشه نوروزی وجود دارد، برابری نمی کند. از سوی دیگر این موارد در تاریخ اقتصادی ایران، حتی در دوران اساطیری و به استناد شاهنامه، قیمت بسیار زیادی داشتند و به احتمال زیاد مردم برای تهیه آن سختی بسیار میکشیدند و این مسئله با عدالتی که جمشید به عنوان بنیانگذار نوروز در این مراسم نهادینه کرده است، مطابقت ندارد.
به عقیده مهرداد بهار، نوروز، مربوط به پس از دوران یک جانشینی و دوران کشاورزی در فلات ایران است، بنابر نظر بهار اگر نوروز جشنی کشاورزی باشد به یقین هفت سین همان هفت گیاه سبز رستنی هستند. بهار به این نکته نیز اشاره می کند که اساساً آیین نوروزی، جشنی ایلامی است و از جنوب ایران به دیگر فرهنگ ها گسترده شده، با این دیدگاه مردم ایلام که قومی کشاورز و ماهیگیر بودند، رسمی مربوط به آیین های کشاورزی را به جا می آوردند.
ابراهیم پورداوود در حاشیه یشتها، چاپ دانشگاه تهران مینویسد: در ایران در اوقات جشن نوروز خانه میآرایند، همه جا را پاک میکنند و رخت نو میپوشند، بوی خوش بخور میدهند، گل شیرینی و شربت مینهند، دعا میکنند و نماز میگذارند و در خوانی ۷ چیده که اسمشان با سین شروع میشده میگذارند، این عدد ۷ از زمان قدیم مقدس بوده و اشاره به هفت امشاسپندان دارد.
نکته مهمی که در چیدن هفت سین وجود دارد این است که در همه ایران چیدن هفت سین رایج نبوده و در بسیاری شهرها، سفرههایی با نقل و شیرینی و مغزها چیده میشده که یک سینی از حبوبات رستنی در آن می نهادند، نمیتوان به اصالت هفت سین اعتقاد کامل داشت اما این رسم در دوره ساسانی نیز برقرار بوده است.
نوروز خوانی، یکی از آیینهای مهم نوروزی بوده است نوازندگان شاهی با نشان عید، در شهر میگشتند و با موسیقی و سرود، آغاز عید را به آگاهی مردم میرساندند، این رسم در میان مردم نیز جایگاه خود را پیدا کرد و حتی در بسیاری شهرها، خود مردم با طبل و آواز خواندن آغاز عید را در شهر اعلام میکردند، هم اکنون نیز در مازندران و گیلان این آیین برگزار میشود چنانکه در برخی اسناد اشعار نوروزخوانی به گویش طبری است.
هدیههای نوروزی نیز یکی از بخشهای مهم آیین نوروز بودند، عیدانه یا عیدی که از طرف بزرگترها به کوچک ترها یا زیردستان داده میشد یا مردم به خانواده، دوستان و همسایههای خود هدیه و بخششی میدادند این هدایا مبنی بر همان عدالتی است که در بنیاد جشن نوروز در دوران جمشید وجود داشته که دارندگان به ندارندگان ببخشند، تا داشتن برابر باشد.