اولین آسیب یک بحران، به مخاطره افتادن ناپایدار و موقت حیات اجتماعی است. بحران کرونا نیز با برهم زدن تعادل عمومی و بهنجار اجتماعی شرایط را متحول و پیرو آن"خانه امنترین جای جهان شده است".
از آنجا که زنان همواره دارای نقشهای چندگانه هستند، حتی در بحرانها هم نقش موثری در مواجهه و مدیریت آن دارند. مدیریت تاثیرگذار زنان بر بحرانها، در تحقیقات و گزارشهای متعددی قابل دسترسی و بازیابی است. اما آنچه قابل توجه است، نحوه مدیریت زنان در بحران است؛ اینکه نقش زنان در مهار بحران، مستقیم است یا غیر مستقیم؟ میزان تأثیرگذاری آنها در مدیریت بحران چگونه است؟ آیا زنان با قدرت و ویژگیهای مفروض، همه بحرانها را به یک گونه مدیریت میکنند؟
هدف و ضرورت این بحث، پرداختن به روایتی از فعالیتهای زنانی است که در راستای مشارکت مضاعف در مهار بحران کرونا، همراه خانواده و جامعه، روزهای متفاوتی را سپری میکنند.
این بحث جامعه شناختی، قصد دارد با دیدن نیمه پر لیوان و حذف موقت نقاط ضعف و آسیب در خانوادهها، که ناگزیر گاهی هم در تیتر اخبار مربوط به روابط خانوادگی است، این بار به توصیف سرمایه اجتماعی زنان همراه با فهم میانگینی از مدیریت نوین زنانه آنها در خانه و جامعه بپردازد.
اقتدار دانش و آگاهی بعنوان دستاورد دهههای اخیر در زنان، پیامدهای خود را در دایره فهم اجتماعی از موقعیت زنانه نیز نمایان میکند. اثر بخشی در فضای خانواده، شغل و جامعه، زمانی آشکار میشود که زنان بتوانند نیازهای عینی و موجود در هر کدام از این فضاها را با قابلیتها و تواناییهای خودشان تطبیق داده و مدیریت کنند. تحصیلات و آگاهی در دهههای اخیر نیز در تحول ذهنی زنان تا اندازهای نقش فزایندهای داشته که بتواند توانایی بالقوهای را در آنها ایجاد کند که در مواقع نیاز بتواند اثر بخشی خود را نشان دهد.
هم اکنون که بحران کرونا همه ساحت زنان و مردان و کودکان را درنوردیده، پرداختن به روایت انتخاب و استراتژیهای زنان برای مهار کرونا در خانه و خارج از خانه هم دارای اهمیت است. همچنان که حساسیت نحوه حضور و مشارکت زنان، طی روزهای اخیر بیش از پیش دیده میشود؛ چه زنانی که در نقش پزشک، پرستار و بهیار هستند و چه مادر و همسر یا معلم. در واقع شاید بتواند فرصتی هم برای بازنمایی نگاه اجتماعی به توانایی زنان و کم رنگ شدن شکافها و تفاوتهای مفروض و حرکت به سمت نگاهی به نقش آفرینی مؤثر آنها باشد.
بنابراین، بجاست که نگاهی به تواناییهای زنان بعنوان عاملان مؤثر در مدیریت بحران و حتی حین بحران داشته باشیم. این بحث، همچنین نگاهی عمیقتر به پیامد افزایش آگاهی و مشارکت زنان در جامعه را مطالبه میکند؛ زیرا اکنون جامعه میتواند پیامد آگاهی و تحصیلات زنان که بارها هدف انتقاد بوده است را در عینیت خود مشاهده کند. اگرچه فرهیختگی زنان ما صرفاً در کسوت تحصیلات نیست، اما تاکید بر این امر میتواند مصادیقی از سرمایه اجتماعی و فرهنگی نوین زنانه را نشان دهد.
از آنجا که جامعه همواره نقش زنان در تربیت، تعلیم و مراقبت را بیش از همه قابل تحقق دانسته است، بنابراین همواره نیز چالشی در نسبت بین اخلاق مراقبت و زنانگی هم مطرح بوده است. شاید به این دلیل که حافظه تاریخی، سهم و قدرت زنان در مراقبت را بالاتر از سهم مردان دیده است و زنان هم ظرفیت بیشتری در مراقبت، بعنوان یک فضیلت اخلاقی از خود نشان دادهاند. شاید بتوان گفت که چون زنان همیشه بیشتر در نقش مراقبت ظاهر شدهاند و بیشتر در مناصب تربیتی و پرورشی بودهاند که البته شایستگی آنها هم در این بخش به اثبات رسیده است، بالطبع مهارت و تمرین بیشتری هم در مواجهه با مسایلی دارند که با مراقبت، حمایت، همدلی و حتی تعلیم و تربیت همراستا میشود. این در حالی است که نگاه نوین به اخلاق مراقبت و فضیلت مدار شدن اخلاق مراقبت برای زنان را باید نگاهی اخلاقی و معنایی فرهنگی به شکلی فرا جنسیتی قلمداد کرد که وابسته به متن و موقعیت و مخصوصاً در شرایط شکننده امروز، جامعه نیازمند آن است و این روزها نیز بیش از پیش بازنمایی شده است.
زنان و مسئولیت پذیری شغلی
مهارت و تلاشهای شغلی زنان در شرایط بحران کرونا نشان میدهد که زنان از تواناییهای وجودی و اکتسابیشان برای مدیریت بحران در خانه و جامعه استفاده میکنند. در سطح اجتماعی، پزشکان و پرستاران و بهیارانی که با نگاه مسئولیت پذیر و روحیهای سرشار از عاطفه و توان مراقبتی، کشور را در آغوش خود پرستاری میکنند تا زنانی که بصورت خودجوش فعالیتهای داوطلبانه انجام میدهند و مادران و همسرانی که مشفقانه خانواده را هدایت میکنند.
یکی از مصادیق، فعالیتهای کادر درمانی و شواهدی است که در شرایط کنونی، همکاری مسئولانه و همدلانه زنان در شرایط سخت را نشان میدهند. گرچه این روزها کادر درمانی کمتر فرصت نوشتن تجربههای خود را دارند و جامعه مردان و زنان هم شاید نتواند انعکاس به حق و شایستهای از تلاش آنها به عمل آورد، همچنان که این نوشتار هم نمیتواند و صرفاً به یادآوری آن بسنده کرده است.
گروه دیگر، زنان شاغل در کادر آموزشی هستند که این روزها به منظور عدم توقف فرایند آموزش و یادگیری با روشی متفاوت، بصورت مجازی و غیر حضوری، کلاس درس با دانش آموزان و دانشجویان خود را تجربه کردند و با وجود شرایط از قبل پیش بینی نشده، شاهد حضور مسئولانه و صمیمانه آنها در حد امکانات فراهم شده بودهایم.
در سمت دیگر هم، روایت زنانی است که با استفاده از ظرفیت فعال خود، بصورت خودجوش و گاهی حتی با امکانات خودشان مبادرت به خدمات اجتماعی کردهاند و به اشکال مختلف همزمان کمک حال هم نوعان خود بودهاند.
بر این اساس، میتوان پذیرش مسئولیتهای سنگینی که امروز با همراهی و مشارکت قدرتمند زنان اتفاق میافتد را مصداق دیگری از خویشتن داری زنانه دانست؛ نشانهای از نقاط قوت و توانایی فردی زنان در پایبندی و عمل به ارزشها و فضیلتها. در واقع، سنگ بنای خویشتنداری زنانه این روزها بر پایه اعتماد جامعه به آنها بازتولید شده است.
زنان و مدیریت خانه و خانواده
در خانه هم، داستان زنان جور دیگری است، روایتی است از روزهایی که همیشه برای زنان خانهدار و شاغل تکرار میشدند و اکنون به شکل قویتری تکرار میشوند. مهارت در ایجاد نگرشهای مثبت و توانمند در خانواده و جامعه، ایجاد آرامش روانی و فراهم نمودن محیطی برای همزیستی مسالمت آمیز، همان دغدغهای که شاید انگیزهای بر نگارش این نوشتار هم بود. "ضرورت مسالمت آمیز بودن روابط در بحران".
با توجه به پویش "در خانه بمانیم" که این روزها قابل اعتمادترین و بهترین تصمیم برای مدیریت بحران در سطح کشورهاست، «خانه» مفهوم واقعی خود را به نمایش میگذارد.
خانواده، تعهدی برابر در فضایی مقدس است و زنان و مردان هر کدام این روزها شاید در ظرفیتی برابر و به شکلی مکمل یکدیگر، خود را مالک و مسئول حفظ روح و جان خانواده میدانند و شاید بتوان گفت، تفویض امور خانه به همدیگر و مشارکت حداکثری همسران و فرزندان از جمله بدیهیترین فعالیتهای خانواده در این روزهاست.
در چنین موقعیتهایی زنان معمولاً انتظارات بیشتری از خود پیدا میکنند، زیرا به نظر میرسد که بعنوان یکی از ارکان اصلی خانه باید بتوانند شرایط مساعدتری را فراهم نمایند و شاید بارها از خود بپرسند که در این لحظه بهتر است چه کاری انجام دهم. آنچه اهمیت دارد این است که زنان به اقتضای شرایط میخواهند سهم خود در مهار این بحران را هم به خوبی انجام دهند.
بر این اساس، قابل پیشبینی خواهد بود که آنها در چنین شرایطی گاهی خانواده و فرزندان یا همسران خود را در یک پویایی و انگیزش مثبت قرار دهند.
برخی زنان در گفتگوهایشان عنوان میکنند که این روزها، نه تنها از مهارت و تجربه و دانش خود برای بهتر کردن اوضاع استفاده میکنند، بلکه گاهی مهارت و دانش خود را در فرصت پیش آمده به فرزندان هم منتقل کردهاند.
فضای خانه برای اعضای خانواده یک کارگروهی محسوب میشود که زنان بخوبی از طریق ارتباطات مؤثر و کمک به توسعه آن به مدیریت آن میپردازند. در واقع شاید همچنان پیامد تمرکز زنان بر مشارکت در این مواقع، خودبخود ارتباطات ناسالارانه و هم عرض در خانواده را تقویت کند.
در این بین آنچه نباید از دیده پنهان بماند، فرصتی است که زنان برای توسعه و بهبود شخصی خودشان بکار گرفتهاند. زنان با استفاده از ابزارها و منابع موجود آگاهی بخش برای پیشبرد اهداف خود و خانواده سعی میکنند روح حرکت و پویایی را به خانواده القا کنند و میتوان انتظار داشت که پیامد چنین تلاشی از سوی زنان، نوعی هم جهت کردن و هم سو شدن ذهنیت اعضای خانواده با یکدیگر و همچنین در راستای هدف هم فهمی اجتماعی قرار گیرد.
زمانی که زنان، این روزها صرف بالا بردن کیفیت زندگی در خانه با توجه به ضرورت آن میکنند، شاید بنوعی مدیریت بیوقفهای است که باید در ابعاد و اضلاع متفاوت، اولویتها و ضرب الاجلها را در مقایسه با مواقع عادی تحلیل و تعیین و به انجام برساند.
همانگونه که گفته شد، این بار هرچه این مدیریت را قویتر احساس کنیم، میتوانیم نشانی هم از افزایش سرمایه نوین اجتماعی زنان در جامعه به لحاظ افزایش تحصیلات و آگاهی آنها فرض و استدلال کنیم.
آنچه در این بحث قابل توجه است، بازتولید و تقویت ویژگیهای مستقل بین مردان و زنان بعنوان یک وظیفه یا ویژگی مختص زنان نیست، بلکه تلاش میکند نشان دهد که توانایی زنان در مدیریت، همواره درمحدوده منافع یا جهت خاصی نبوده و صرفاً شاید به این دلیل که مساعدت آنها معمولاً در همه میدانهای اجتماعی کمتر به چشم آمده است، به آن کمتر توجه شده است، این در حالی است که آنها در هر موقعیتی به فراخور سهم خود، مؤثر و مفید نقش آفرینی کردهاند.
از این جهت که زنان در حوزه خانوادگی و اجتماعی همواره مشغول ترمیم شکافها و ناسازگاریهایی بودهاند که در اطرافشان ایجاد میشود، شاید بتوان آنها را به عبارتی عاملان صلح و آرامش هم نامید که هر بار چراغی جدید در دست میگیرند تا سازنده باشند و این در حالی است که این خصلت را به آسانی بدست نیاوردهاند؛ میراث گرانبهایی است که هر بار باید آن را یادآوری کرد که در اذهان اجتماعی فراموش نشود.
اگرچه این مباحث باید بتواند علاوه بر جامعه، به زنان نیز در برداشتن گامهای اصلاح روابط بین خانواده هم کمک کند. از آنجا که هر اصلاحی به همراه آسیب شناسی موقعیتها امکان پذیر است، شاید در این روزها زنان بتوانند با قدردانی و به رسمیت شناختن هر شکلی از مشارکت و انجام کارهای خانه هرچند اندک توسط همسران و فرزندان و تعامل با آنها، خودشان عاملان اصلاح و بهبود روابط خانوادگی باشند.
حفظ فضای مسالمت آمیز در خانه، با اهمیتترین مهارت و توانمندی زنان در خانه است. مهارتی که زنان از طریق مذاکره و اقناع همسران و فرزندان خود به آن متوسل میشوند و "گفتگو" محور این استراتژی زنانه است. بر خلاف قدرتی که زنان تا کنون کمتر در سطح اجتماعی داشتهاند، میتوانند این بحران را با حداقل آسیب در خانواده مدیریت کنند. زیرا زنان بیش از آنکه نزاعی بر سر قدرت داشته باشند، بیشتر مشغول انجام کارهایی هستند که میدانند در راستای اعتلا و سعادت همگان خواهد بود. شاید آن را بخشی از ذات زنانه یا هویت اکتسابی و پویای زنانه بنامیم، اما هرچه هست، اثر بخش و کارآمد است.
بر این اساس، روایتی از نقش و مصادیق مدیریت و فعالیتهای زنان در حین بحران، پیرو لزوم ماندن همه اعضای خانواده در خانه را شاید بتوان اینگونه در گزینههای زیر توصیف کرد:
- بازتعریف مفهوم خانه به تنها جای امن و لذت بخش در دنیا
- مراقبت از خانه و خانواده با بالاترین دقت ممکن برای حفظ اولویت رعایت بهداشت
- انگیزه بخشی به اعضای خانواده از طریق تجربه فعالیتهای جدید، شاد و لذت بخش در خانه در راستای مدیریت ترس و استرس
- تقسیم یا همدردی با دلتنگی ها، عواطف و احساسات اعضای خانواده و جامعه
- تلاش برای حفظ افکار مثبت، توجه به سلامتی و حفظ رژیم غذایی مناسب در راستای محافظت و تقویت سیستم ایمنی اعضای خانواده
- مدیریت امکانات و الگوی مصرف مناسب لوازم و مایحتاج خانه به منظور تعادل هزینهها و رعایت بیشتر فاصله گذاری فیزیکی
- نظارت و رسیدگی به امور تحصیلی فرزندان و احیاناً وظایف تحصیلی خودشان
- آموزش و تلاش برای ترویج فضایلی همچون قناعت، نوع دوستی و ...
- تلاش برای شناساندن و کشف بیشتر روحیات اعضای خانواده
- خلاقیت و نوآوری در ارائه زیباییهای فضای خانواده
- اتخاذ استراتژیهای مشارکتی برای کمک به حل تعارضات به شکلی مسالمت آمیز (البته به نظر میرسد نوعی از اجبار و امیدی به جای دیگر نداشتن در این موقعیت شاید توانسته باشد نوعی از مهارت جدید در حل اختلافات همیشگی در خانواده و بین فرزندان را تقویت کند، اگرچه بخشی نیز زیر عنوان خشونتهای خانگی در این روزها بندرت اتفاق بیافتد که میتواند بطور جداگانه به تحلیل آنها پرداخته شود)
- تقویت حس مشارکت و پیوند در انجام فعالیتها بین اعضای خانواده
- ایجاد فضا، فرصت خلاقیت و تشویق خانواده برای تجربه فعالیتهای مورد نیاز که این روزها شاید امکان و اطمینان فراهم شدنش از بیرون کمتر شده است.
- ایجاد فضای شاد و مفرح برای اعضای خانواده و گرم نمودن هر چه بیشتر فضای روانی خانواده
- صرف زمان برای کاهش استرس و اضطراب فرزندان و کتاب خوانی برای آنها
- مراقبت و احیاناً پرستاری از سالمندان که احتمالاً در حیطه مسئولیت برخی زنان بوده است.
قطعاً تجربههای بیشتری را میتوان از ظرفیت و توانایی زنانه و مشارکت و همراهی همسران، پدران و فرزندان در خانه در این روزها سراغ گرفت و عنوان کرد که این بحث کوتاه مجال آن را ندارد و امید است که در دوران مابعد کرونا به تفصیل به آنها پرداخته شود.