جهانگیر شدن بیماری واگیرِ ویروسی از خانواده آشنای کرونا و نشان دار شدن شاخص های علمی ضعیف در قبال آن و بی اثر شدن هر آنچه بشر به عنوان مولفه و موثره قدرت می شناخت، فضا را برای تحلیلی نو آماده تر می کند. بدیهی است هدف این متن تحلیل فلسفی موضوع نبوده، بلکه بیان مطالبی مبتنی بر شاخص های علم بیولوژیکِ امروز از جایگاهی دیگر که آن روی سکه اش می نامیم.
در نیمه دوم ماه میانی زمستان، خبری رسید که ویروسی نام آشنا از خانواده تاجداران (کرونا بمعنی تاج) سر به شورش برداشته و علی رغم ذات وجودیش انسان را برای بقای خود برگزیده است. انسان ها این مهمان ناخوانده را نمی پذیرند و جنگی نامتعادل راه می افتد که نتیجه ای جز تسلیم و خسران در ابعاد مختلف نیست.
گفته می شود که این ویروس با دستکاری انسان های چینی یا آمریکایی و یا مشارکت آنها با مقاصد خاص بجان انسان افتاده، اما چه فرق می کند، شاید ویروس برای انجام ماموریتش آمده است و هر آنچه پشت سر او هست "اسباب" حضورش است نه مصدر آن. اینها وسیله ای برای قدرت نمایی هستند چون "او از انجام امور جاری بجز با اسباب آن اِبا دارد" (ابی الله ان یجری الامور الا باسبابه...).
این موجود کوچک از توده ای کروماتینی (پروتئینی) با غشای محکم ساخته شده است که با پوششی از چربی محافظت می شود و تاج های چربیِ روی آن، عامل تعامل با سلول های انسانی هستند. این ویروس قدرت تکثیر همانند آنچه در موجودات زنده معمول است را ندارد و این امر را به سلول های انسانی میزبانش می سپارد.
میلیون ها ویروس کرونا را به سختی می توان با وسایل بینشی امروز رویت کرد، اما اکنون عملکرد هر یک از آنها نمایان و قابل تعبیر شده است. ویروس کوچک با شاخ های تاجی شکلش به سطح سلول های عمدتا تنفسی می چسبد و بدون مجوز وارد سلول می شود.
معمولا در حالت عادی وقتی موجود یا عامل بیگانه ای وارد سلول می شود، عوامل درون سلولی به راحتی آن را مهار یا از بین می برند یا با شناختی که بشر از ماهیت آن پیدا می کند، برایش واکسنی می سازد تا در سن مناسب سلول های انسانی را در مقابل آن حفظ کند؛ سرانجام هم با بهره گیری از داروهایی حضور مهمان ناخوانده را بی ضرر می کند؛ به عنوان مثال بشر ویروس های سرخک و سرخجه را با واکسن و ویروس ایدز را با اصلاح رفتار و بعضی داروها کنترل کرده است؛ اما امروز هنوز چنین توانی را در خود نمی بیند نه واکسنی برای پیشگیری نه دارویی برای درمان.
ویروس پس از ورود به سلول هم وارد چرخه ژنتیکی آن می شود و هم وارد محل ساخت و سازهای پروتیینی سلول و بطور کامل فرماندهی سلول را به دست می گیرد.
اینجا دیگر ویروس است که دستور می دهد نه انسان و خواست او. ویروس ماموریت تعریف شده ای دارد. تقریبا به همه جا سر می زند و بر حسب عملکردِ مردم و مسئولین آنجا، عده ای را گرفتار می کند که حدود ۸۰ درصد آنها بدون علامت یا با علامت های مختصر هستند و غالبا بهبود می یابند؛ ۲۰ درصد به مراکز درمانی مراجعه می کنند که حدود یک چهارم آنها به بخش های ویژه ارجاع می شوند و نیمی از آنها فوت می کنند. این فرمول در همه کشور های جهان تقریباً مشابه است و ماموریت تعریف شده ویروس را نشان می دهد.
جالب است اذعان کنیم که همه علم و امکانات سوفسطایی جهان تسلیم شد و نتوانست کاری فراتر از آنچه در همه جا معمول است انجام دهد. برخی مدیران متکبر غربی که ابتدا این مدیریت را باور نداشتند، امروز سر تسلیم فرود آورده و با چشمان از حدقه بیرون زده عملکرد ویروس را می نگرند.
ساده اندیشی است که تصور کنیم رهبران غربی از ماجرا بی خبر بودند؛ آنها که یا خود عامل و واسطه بودند یا از رفتارهای علمی یکدیگر مطلع بودند، این ماموریت را باور نکردند. عرف است که می گوییم جاسوسان غربی قبل از اینکه بوی آزمایشی از لوله آزمایشگاه بلند شود مطلع می شوند، اما اینجا در پناه خوی استکباری و قلدری ذاتی فرهنگ غربی، آن را تا حدی به تسامح گذراندند و پیش آمد آنچه می توانست کمتر پیش آید. شاید کمی گفتن این بیان هنوز هم سخت باشد، اما چون سخت تر از آن را به چشم می بینم می گویم که احتمالا این هم از خواست همان قدرت لایزالی است که ماموریت را به ویروس کرونا سپرد. امروز همه جهان درگیر و هر آنکه تکبر بیشتر دارد گرفتارتر.
گاهی از زبان سازمان های بین المللی جملاتی را بر حسب شغل و جایگاهشان می شنویم که اگرچه غیرمعمول است اما درست است؛ بدین معنی که دنیا را یکپارچه بدانیم و تلاش کنیم تا با بروز مولفه های معنوی، رحمت خالق هستی را جلب کنیم.
اگر همدلی و همراهی، گذشت، ایثار، نوع دوستی و مسئولیت پذیری در قبال عام را بپذیریم، شک نکنیم که درهای رحمتش گشوده و مشکل حل می شود، اما متاسفانه آنچه دیده شد و می شود خلاف این دیدگاه است. مرزها را می بندند، اقوام را تحریم می کنند و بر داشته های دیگران با خوی استکباری چوب غارت می زنند؛ این راه بجایی نمی برد؛ حتی اگر ماموریت ویروس کرونا به اتمام برسد.
اما راه حل؟ باز هم بیان این مطلب گران می آید، اما دنیا و مشخصا ما تجربه آن را داریم و اثرات حاصله را در قالب مقالات بین المللی به تحریر کشیده ایم. اگر از یکپارچگی جهانی که حدوث آن در این شرایط بعید است بگذریم با اصلاح رفتار شخصی، امیدِ نتیجه ای مطلوب وجود دارد.
همانطور که گفته شد ویروس پس از ورود به سلول فرماندهی آن را در دست می گیرد و سلول را وادار به کپی برداری و تکثیر خود می کند تا آنجا که عملکرد سلول مختل شده و رفتاری مغایر سلامت میزبان پیدا می کند.
می گوییم نظام ایمنی و چگونگی پاسخ سلول به حضور ویروس از عوامل تاثیرگذار هستند، حال اگر قدرت پاسخگویی نظام ایمنی را با شاخص های معنوی بالا ببریم کمکی به مدیریت و کنترل ویروس کرده ایم.
در تحقیقات متعددی به اثبات رسیده است که مولفه های معنوی همچون توکل، ایثار، گذشت، بخشش، عفو، صبر، دعا و امثالهم می تواند تاثیر مثبت بر ساختار ایمنی انسان گذاشته و به کمک بیاید.
این دیدگاه ها حتی می توانند بیان ژن ها را در پاسخگویی به مهمان ناخوانده یعنی ویروس متفاوت کنند؛ بنحوی که امکان کنترل و مدیریت آن بیشتر و بهتر فراهم شود. این اصول بارها در مقالات متعدد در سراسر جهان به اثبات رسیده است؛ به نحوی که امروز آن را از روش های معمول در کنترل بیماری ها به ویژه بیماری های صعب العلاج چون سرطان ها می شناسیم. دعا درمانی و توکل و به کمک گرفتن قدرتی فراتر از آنچه در کتاب ها معمول شد، روشی است که حتی در دانشگاه های بزرگ غربی به روش مقبول و معتبری تبدیل شده است.
در ادبیات مذهبی - تاریخی ما نمونه هایی از این عملکردها که اسباب بروز خواست الهی هستند را مکرر خوانده و شنیده ایم. زنده شدن انسان ها، مُردن لحظه ای با درخواست انسان، درمان بیماران با روش های غیرمعمول حتی از راه دور و ده ها مثال دیگر.
وقت است که بازآییم...
[۱] فوق تخصص جراحی غدد و سرطان
استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
رییس انجمن آموزش پزشکی ایران
رییس مرکز تحقیقات سرطان