رویدادها و کنشهای اجتماعی را باید بهمثابه یک متن به خوانش گرفت و به مداقه در آنها پرداخت. در خوانش و فهم رویدادهایی از این سنخ، این انگاره و روایت هرمنوتیکی (تاویل و تفسیر) روشنگر خواهد بود: مرگ مؤلف، نادیده انگاشتن ذهنیت کنشگران، گشودگی و به سخن درآوردن هر آنچه از جنس متن است. بدینسان، عاملیت یک فرد و نقشی که در پدیدههای نوظهور دارد از طریق عینک عامل آن فرد قابل تأویل نیست، بلکه این خوانندگان و تماشاچیان هستند که با متن گشوده شده سروکار داشته و آن را در چارچوب عملیات هرمنوتیکی باز تفسیر میکنند. از اینرو کنشهایی که در قبال پیدایی و شیوع کرونا و مسائل مرتبط با آن در سطح اجتماع سامان یافت را نیز باید بهصورت قطعات و بریدههایی از یک متن درنظرگرفت.
بدین منوال که بعضی از این برشها در روایت خوانندگان و تماشاچیان سره و برخی دیگر از قطعات آن ناسره تشخیص داده شدند. قابل تکراراست که معیار سنجش سره از ناسره آنهم در قالب فهم هرمنوتیکی، کنشگران نیستند که تماشاچیان هستند. زیرا در نگاه عاملان، همه اعمال متصف بهخوبی و زیبایی هستند اما در چارچوب گرایش هرمنوتیکی «گادامر» که رگههایی از تجربه را با تاویل ممزوج کرده است، براین منطق پای میفشارد که: «مُشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید».
حسن و قبح در نگاه هرمنوتیکی آن نیست که اول شخص مفرد از آن سخن میگوید بلکه حسن و قبح را باید در نگاه دوم شخص آن در حالت گشودگی متن دید. قطعات ناسره کنش کنشگران در زمینه کرونا از نگاه دوم شخص مفرد یا تمامی تماشاچیان (جمع) همان پنهانکاری، احتکار وسایل بهداشتی، تقلب، یاوهگوییهای بیمورد، جعل اکاذیب و فرافکنی است.
این بخش از متن، حداقل در نگاه دوم شخص بریدههایی هستند که بسیار "ضالّه" و "مضلّه" هستند. اما این روایت به اینجا ختم نمیشود. روی دیگر آن، افزون بر نگاه اول مفرد در نگاه دوم نیز بسیار جذاب، زیبا و انسانی است و آن، ازخودگذشتگیها و یا اقدامات جهادی مردان بیادعاست. کسانی که دامن عافیت را رها کردند و بر خودخواهیهای خویش لجام زدند و پیش از آن که گلیم خویش را از موج بیرون کنند، چون شمع سوختند و پرتوافشانی کردند. دوم شخص مفرد وقتی چنین کنشهایی دلانگیز را در آیینه واقعیتهای اجتماعی و در این زنجیره به تماشا نشست، هیچگاه نگفت:
شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
بدین ترتیب؛ در سطر بخش اول متن، شاهد مرگ عاطفه انسانی هستیم. کسانی که سود سرشار خود را در مرگ همنوعانشان به جستجو نشستند. این کنشها در نگاه دومشخص مفرد، مرگ احساسات و عواطف را در اجتماع به تصویر کشیده است. تلاش برای بقا، ارضای تمایلات سرکش و احتکار نیازهای ضروری بهداشتی به هر شکل ممکن و به بهای زیر پا گذاشتن اخلاق، زاویههای تاریک متن را در اختیار مطالعه کنندگان قرار می دهد. در واقع، این بخش از متن تمثیلی از رفتارهای مذموم فردی و اجتماعی است که در وضعیت پیش آمدن نابسامانیها، گریبان جامعه را گرفته و خون اعضای آن را در شیشه میریزند (در جنینی کار خونآشامی است).
این افراد در نگاه دوم شخص، در حکم کورند و نیازمند راهنمایان و رهبرانی که از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب رهنمون گردند. جامعهای که شاهد مرگ اخلاق و عواطف انسانی باشد چیزی جز مرگ، تعفن، وحشت، بینظمی و رذالت در آن باقی نمیماند:
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند
قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است
اما در قطعات دوم متن یا نیمه دوم سریال؛ شاهد سوختن، اقدامات جهادی و احیای عواطف انسانی هستیم. کسانی که با کنششان غیرت و جوانمردی را برای جامعه مشق میکنند.
«شیخ احمد مداحها» بهعنوان سطرهای برجسته از این متن، در نگاه دومشخص، نماد و الگوی رستگاری هستند. اسوه بودن از اینرو که آنان متونی را در زمینه فتوت، خدمت و اخلاق در اختیار خوانندگان میگذارند تا آنان را نه با زبان که با رفتارشان به سمت نور و روشنایی رهنمون شوند (کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم). این رفتارها بر تمامی تبلیغاتی که زندگی این نهاد خدوم را درخور و خواب و شهوت خلاصه میکردند، خط بطلان کشید. آنان از طریق رفتارشان این شعر سعدی را به تفسیر نشستند:
بنیآدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند.
عبادت بهجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست.
برخلاف دسته اول که کر و کورند و شعور و درد انسانی ندارند، این دسته دارای بصیرت جهادی هستند. بصیرت جهادی؛ نمادی از پاکی، هوشیاری و درک درست از محیط است.
«بینا» و «کور» مفاهیم کلیدی قطعات نامتجانس یک متن هستند. در واقع فهم این دو نوع کنش در روشنایی این مفاهیم اساسی ممکن و میسر است. «کوری» و«بینایی» در این تفسیر«کوری» و «بینایی» فیزیکی نیست، بلکه «کوری» و «بینایی» مندرج در متن استعارههای معنادار و تمثیلهایی از یک واقعیت متنی است. نماد عقل و جهل، علم و دانایی و در نگاه اخلاقی دو متن معنادار از واژگان کرامت و رذالت است.