فریبا صادقی سرمربی پیشین تیم والیبال جوانان و نوجوانان و مربی تیم ملی والیبال زنان بود و سالها در تیمهای مختلف در اصفهان بازی کرده است. وی نه تنها به عنوان بازیکن در ذوب آهن حضور داشت بلکه مدتهاست که سرمربی این تیم در لیگ برتر هم محسوب میشود.
مشروح گفتوگوی ایرنا با سرمربی تیم والیبال زنان ذوب آهن به شرح زیر است:
فرشته سبب شد تا به والیبال علاقه مند شوم
در دوران دبیرستان در سال ۱۳۶۰ دوستی به نام فرشته صالح زاده پاسور تیم اصفهان و ملیپوش والیبال زنان داشتم و همین امر سبب شد تا به والیبال علاقهمند و وارد این رشته شوم. پس از کسب دیپلم به شکل حرفهایتری وارد تیمها شدیم. از ابتدا به باشگاه هلال احمر رفتم و پس از آن به تیم تام اصفهان پیوستم که در آن زمان باشگاه مطرحی بود. بعد از مدتی به تیمهای سپاهان و ذوب آهن رفتم و در ذوب آهن ماندگار شدم تا زمانی که بازی را کنار گذاشتم و به عنوان کمک مربی و سرمربی فعالیت خود را در این تیم ادامه دادم.
تیم ملی والیبال نداشتیم
در آن دوران مسابقات برون مرزی وجود نداشت و مسابقات چهارجانبه کشورهای اسلامی برگزار میشد. ۲ دوره ایران میزبان این مسابقات شد. در آن زمان تیم ملی نداشتیم و مینا فتحی اولین سرمربی ما بود. هر چند پیش از آن تنها در مسابقات قهرمانی کشوری شرکت میکردم و از سال ۶۸ تا ۷۸ به مدت ۱۰ سال در تیم اصفهان بازی کردم و کاپیتان این تیم بودم. تیم اصفهان همواره قهرمان یا نایب قهرمان بود.
از سال ۷۰ که مسابقات لیگ برای اولین بار شروع شد در تیم فولاد اصفهان بازی کردم و در ۳۷ سالگی بازیکن بودن را کنار گذاشتم و در سال ۸۰ به عنوان کمک مربی کار خود را آغاز کردم. در آن زمان مثل الان تعدد بازیکنان وجود نداشت و شاید در نهایت ۱۰ بازیکن خوب در والیبال میدیدیم. از سال ۸۶ تیم ملی تشکیل شد.
خوابگاه ما زیر پلههای ورزشگاه آزادی بود
بیاد دارم در سالهای ۶۰ تا ۷۰ مسابقات قهرمانی کشوری در مجموعه ۱۲ هزار نفری ورزشگاه آزادی برگزار میشد و خوابگاه ما زیر پلههای این ورزشگاه قرار داشت. ۲۵ استان در این مسابقات شرکت میکردند و ما خوابگاههای جدا نداشتیم. زیر تمامی پلههای استادیوم تخت گذاشته بودند. همه ما در کنار هم حضور داشتیم و جو صمیمی و قشنگی بود. برخلاف الان که بین بازیکنان ارتباطات خوبی وجود ندارد اما ما در یک مکان با تمامی بازیکنان استانها زندگی میکردیم و در صفهای طولانی رستوران و حتی سرویس بهداشتی میایستادیم. همه میتوانستیم بازیها را نگاه کنیم.
مازندران رقیب سرسخت ما بود
در آن دوران در مسابقات قهرمانی کشور تیم والیبال مازندران که اکنون کمتر اسمی از آن به چشم میخورد، خراسان، توابع تهران، همدان و خوزستان خیلی قوی بودند. برخلاف الان مشخص نبود که کدام تیمها قهرمان میشوند. مازندران رقیب سرسخت ما بود و بازیها خیلی جذاب دنبال میشد و فضای مسابقات و رقابت خیلی سالم و پر از صمیمیتی را میدیدیم.
اکنون بازیکنان حرمت نگاه نمیدارند
هرچند مصدومیتهایی همواره داشتیم. بیاد دارم در چند بازی پایم پیچ خورد و کتفم نیز آسیب دید و در گچ بود. شاید فشارها و مشکلاتی که در زمان مربیگری لمس کردم به اندازه دورانی که بازیکن بودم نبود. در آن زمان جو بهتری تجربه کردم اما در دوران مربیگری با تغییر فرهنگ و آن جو متفاوت روبرو شدیم و بازیکنان مثل قبل حیا ندارند و حرمت نگاه نمیدارند. گرچه از تیم خودم یعنی ذوب آهن راضی هستم. بازیکنان ثابتی داریم که سالهاست با آنان کار میکنم.
به من دیکتاتور میگویند
اخلاق برای من بسیار مهم است و برای همین بازیکنان به من لقب دیکتاتور دادهاند زیرا از والیبالیستها انتظار دارم تا همچون سرباز در تیم عمل کنند و باید به رعایت انضباط و شرایط جدید بپردازند. اگر بازیکنی دیر به تمرین برسد ۱۰۰ درصد مجازات انضباطی برای او در نظر میگیریم. گرچه بیرون از بازی همه با هم صمیمی هستیم و در زمینه شغلی و مشکلات شخصی به آنان کمک میکنم. اما دیگر جو سابق بر والیبال ایران حاکم نیست. ما در آن دوران به عشق مربی، استان وتیم خود بازی میکردیم اما اکنون بیشتر بازیکنان به باشگاهی که پرداختی بیشتری داشته باشد میروند.
دستیار جواد مهرگان بودم
در دوران سرمربیگری، ۱۳ دوره به مسابقات برون مرزی رفتیم. ۲ دوره در جام باشگاههای آسیا به همراه ذوب آهن و دورههای دیگر را به عنوان سرمربی تیم جوانان و نوجوانان و مربی و کمک مربی تیم بزرگسالان و در سال ۹۸ هم به عنوان دستیار جواد مهرگان مشاور فنی تیم ملی والیبال زنان به مسابقات قهرمانی آسیا در کره جنوبی رفتم. بیاد دارم که حضور در مسابقات برون مرزی عالی و میزبانی و امکانات خوب بود. در سالهای اول حضور تیم ملی در آسیا در رده هشتم قرار گرفتیم و برد خوبی برابر استرالیا داشتیم زیرا تیم قوی بود و همواره از پس آن برنمیآمدیم. توانستیم به جمع هشت تیم برتر آسیا برسیم این مقام مدام از هفتم به هشتم و هشتم به هفتم تغییر کرد.
۲ ماه بستری شدم
اما در مسابقات قهرمانی آسیا در کره جنوبی پس از هفت ماه تمرین و اردوها و برگزاری تورنمنتهای عالی در اسلوونی و کرواسی انتظار داشتیم که در این رقابتها چند پله صعود کنیم. چون یک هفته زودتر از مسابقات به کره رفته بودیم تا بازیکنان با شرایط خود را تطبیق دهند، پس از چند روز مشکل روده پیدا کردم و حتی به من گفتند تا در کره جراحی شوم اما قبول نکردم و بعد از دومین بازی به ایران بازگشتم و مجبور شدم تیم را رها کنم و ۲ ماه بستری بودم.
داورزنی را وادار کردم تا تیم نوجوانان را به تورنمنت آذربایجان بفرستد
پس از آن هم که تیم ملی تغییر کرد البته باید در بطن قضیه باشید تا این تغییر را درک کنید. با بزرگسلان کار کردم و توانایی آنان را میشناسم و نمیتوانم بگویم که همه آنان بدرد نمیخورند. برخی هنوز میتوانند به تیم ملی کمک کنند. مردان همواره در مسابقات تدارکاتی بسیاری شرکت میکنند اما برای تیم جوانان و نوجوانان دختر اینگونه نیست. هرچند تیم بزرگسالان نیز سالی یکبار در یک تورنمنت حضور مییابند. کسب تجربه برای جوانترها بندرت رخ میدهد. سه سال گذشته سرمربی تیم جوانان و ۵ سال گذشته سرمربی نوجوانان بودم. آنان بازی تدارکاتی نداشتند و به محمدرضا داورزنی رییس فدراسیون والیبال فشار آوردم تا بازیکنان را به بازیهای تدارکاتی آذربایجان بفرستد و قبول کرد. وقتی جوانان و نوجوانان به مسابقات بین المللی نمیروند چگونه میخواهند جا پای تیم بزرگسالان بگذارند بنابراین باید در مسابقات رسمی و جهانی برای کسب تجربه شرکت کنند.