تهران- ایرنا- قطب‌الدین صادقی گفت: دریابندری نمونه اعلای روشنفکرانی است که می‌دانند جامعۀ ما برای حیات اجتماعی و فکری‌اش به چه آثاری نیاز دارد؛ با یک گزیده‌کاری و دقت آدمی که از کوران حوادث تلخ تاریخ گذشته است، کار می‌کرد، باتجربه بود و باتجربه‌ای که از حیات اجتماعی در دوران خودش داشت بسیار خوب به مسائل واکنش نشان می‌داد.

نجف دریابندری نویسندۀ فقید ایرانی که ۱۵ اردیبهشت ماه ۹۹ و در سن ۹۱ سالگی درگذشت، یکی از چهره‌های برجستۀ ادبی در تاریخ ایران و یکی از معدود بازماندگان نسلی بود که آنان را آرمان‌خواه می‌نامیدند.

ترجمه برخی از آثار ارنست همینگوی، نظیر کتاب‌های وداع با اسلحه و پیرمرد و دریا از جمله شاهکارهای او است؛ همچنین ترجمۀ کتاب‌های پیامبر و دیوانه از جبران خلیل جبران، رگتایم و بیلی باتگیت اثر ادگار لورنس دکتروف، یک گل سرخ برای امیلی و گور به گور از ویلیام فاکنر، تاریخ فلسفه‌ غرب اثر برتراند راسل و در انتظار گودو، دست آخر: نمایشنامه‌های بکت اثر ساموئل بکت از دیگر ترجمه‌های این مترجم چیره‌دست است.

مجموعه فعالیت‌های نجف دریابندری چنان وسیع است که از ادبیات، فلسفه تا کتابی با محوریت آشپزی را در بر می‌گیرد و گه‌گاه گوشه چشمی نیز به طنز نشان می‌دهد. دریابندری به مناسبت ترجمه آثار ادبی آمریکایی، جایزه تورنتون وایلدر را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرده بود.

قطب الدین صادقی نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه و بازیگر سینما، تلویزیون در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا دربارۀ زندگی، شخصیت و کارهای دریابندری بیان کرد: تحلیل زندگی و آثار نجف دریابندری بسیار مفصل است. او در ایام جوانی گرایشات چپ داشت و به دلیل فعالیت‌های سیاسی مدتی در زندان بود؛ پس‌ازآن به دلیل ترجمهٔ کتاب وداع با اسلحه اثر ارنست همینگوی گرفتار مسائلی شد. در همان زمان و در محاکمه به دلیل ترجمۀ این کتاب، با آن زبان طنزش به قاضی جواب محکمی داده بود که «این کتاب وداع با اسلحه است اگر درود بر اسلحه بود با من چه می‌کردید؟»

وی افزود: در ترجمه، عقلانیت خاص و هوش زیادی داشت. هم زبان مبدأ را می‌شناخت و هم زبان مقصد را؛ به این مفهوم که هم زبان فارسی‌اش خیلی خوب بود و هم بر انگلیسی مسلط بود و همین موضوع باعث شد تا آثار را با حفظ سبک از انگلیسی ترجمه کند؛ یعنی دریابندری یکی از معدود مترجمانی بود که با حفظ سبکِ مؤلف، اثر را ترجمه می‌کرد. فله‌ای ترجمه نمی‌کرد. چه در حوزه رمان و آثار بزرگی از ویلیام فالکنر و چه در حوزه فلسفه (چنانچه کتاب فلسفه برتراند راسل را به بهترین شکل ممکن ترجمه کرده است) یا در حوزه مسائل زیباشناختی (ترجمه‌ای از کتاب معنای هنر اثر هربرت رید) و یا در حوزه تاریخ سینما، کارهایش برجسته است.

جالب است که این آدم با این تسلط، وقتی به جبران خلیل جبران می‌رسد، نثر شاعرانه و عرفانیِ این نویسنده بزرگ لبنانی را با یک درخشش خاص ترجمه می‌کند. علاوه بر تمام این‌ها دریابندری طنزنویس درخشانی هم بود و فاصله عقلانی‌ای که با زندگی و مسائل داشت، در نثر وی جریان داشت و کولاک می‌کرد.

دریابندری؛ نمونۀ اعلای روشنفکر در جامعه

این استاد دانشگاه و کارگردان تئاتر در تشریح شخصیت دریابندری، تصریح کرد: ایشان منتقد تئاتر و داستان بود؛ یعنی در چند حوزه زورآزمایی کرده بود و تمام آثار و کارهایش درجه‌یک بوده است؛ از همه این‌ها مهم‌تر این‌که شخصیت اجتماعی محکمی داشت و آدمی سَبُک یا تزیین المجالس نبود. شخصیتی محکمی داشت که از پس آثاری که ترجمه کرده و نوشته است، این موضوع را به‌خوبی درک می‌کنید.

وی افزود: دریابندری به نظرم نمونه اعلای روشنفکرانی است که می‌دانند جامعه ما برای حیات اجتماعی و فکری‌اش به چه آثاری نیاز دارد. درنتیجه آثار را بی‌هدف ترجمه نمی‌کرد و نمی‌نوشت. با یک گزیده کاری و دقت آدمی که از کوران حوادث تلخ تاریخ گذشته است، کار می‌کرد. باتجربه بود و باتجربه‌ای که از حیات اجتماعی در دوران خودش داشت (حزب توده، کودتا و دورۀ شاه را دیده بود) به موضوعات بسیار خوب واکنش نشان می‌داد.

واکنش‌های ایشان به نظرم درعین‌حال که به‌شدت فرهنگی است، به‌شدت سیاسی و اجتماعی هم هست و بر اساس ضرورت‌های اجتماعی کار کرده است. آدم دوست‌داشتنی و باشخصیتی بود و من این شانس را داشتم که بارها خدمت ایشان رسیدم و هم ارادت دیرینی به همسرشان خانم راستکار داشتم.

صادقی ادامه داد: تسلسل فکری و ذکاوت درخشان ایشان بعد از سکته مغزی‌ای که داشتند، کند شد. هرگز فراموش نمی‌کنم (حدود ۱۲ سال پیش) که در مجلس یادبود و بزرگداشتی که برای غلامحسین ساعدی در منزل برادر ایشان برگزار شده بود و بسیاری از بزرگان حضور داشتند (محمود دولت‌آبادی، ناصر تقوایی، خانم دکتر آموزگار و ...) ایشان را هم دعوت کرده بودند که درباره ساعدی صحبت کنند؛ صحبت‌های ایشان دقیق و پیوسته نبود و جمله‌بندی‌هایشان استحکام گذشته را نداشت. مشخص بود که مویرگ‌های مغز دیگر فرمان نمی‌برند و حتی دکتر مجابی جمله‌بندی‌های ایشان را تکمیل می‌کرد. بسیار متأثر شدم، چراکه قدرت قلم اندیشه ایشان در ذهنم بود و آنجا فهمیدم که متأسفانه آقای دریابندری صدمه‌ای جدی خورده است و در ذهنم ناتوانی از مردی با توانایی‌های ایشان بعید بود و البته این اواخر هم شنیده بودم که آلزایمر گرفته‌اند.

نبوغ و هوش سرشارش از چشمانش بیرون می‌زد. با تجربه بزرگ و قلم قدرتمندی که داشت کارهای بزرگی انجام داد؛ و از هر نظر درخور احترام بود.

دریابندری سبک را ترجمه می‌کرد

مترجم آثار مده‌آ، کار در خانه، ترانه‌های درخواستی، جنگ در طبقه سوم، سربازها، امپراتور و معمار آشور، تیمون آتنی و پینگ پنگ در واکنش به این سوال که چه چیزی کار دریابندری را خاص و محل ارجاع برای دیگران می‌کرد، تاکید کرد: دریابندری سبک را ترجمه می‌کرد. سبک همینگوی را به فارسی ترجمه می‌کرد، همان‌طور که سبک فالکنر را به فارسی برمی‌گرداند و یا سبک جبران خلیل جبران را.

قدرت مترجم، همهٔ زبان‌ها را به یک زبان تبدیل کردن نیست، بلکه قدرت و جذابیت ترجمه در این است که بتوانید در چارچوب همین زبان فارسی، سبک آن نویسنده را از زبان مبدأ به زبان مقصد دربیاورید.

مترجمی می‌شناسم که هر آنچه ترجمه می‌کند، به نثر قرن ششمی برمی‌گرداند، انگار مقامات حریری است و هرچه ترجمه می‌کند همین است و این نشان می‌دهد که سبک را بلد نیستند. اصل ترجمه، ترجمهٔ سبک است و چند نفر را در این زمینه داریم که کارهایشان درخشان است. افرادی همچون محمد قاضی، دکتر پرویز ناتل خانلری (که حیرت می‌کنید از زیبایی سبکی که در ترجمهٔ کتاب تریستان و ایزولد از نثر اصلی فرانسهٔ ژوزف بدیه دارد، شاهرخ مسکوب (که با آثار یونان چه دست‌وپنجه جذابی نرم کرده است) و دکتر سعید نفیسی (که بی‌همتا سبک ایلیاد و ادیسه را به فارسی برگردانده است)؛ این‌ها استثنا هستند.وی افزود: کار دریابندری هم به همین صورت است؛ یعنی همینگوی و فالکنر را درخشان ترجمه کرده است. این است که کار این فرد را برجسته می‌سازد؛ یعنی اثری که انتخاب می‌کند، ارزشمند است، درست ترجمه می‌کند و مهم‌تر از همه سبک آن نویسنده را به‌خوبی در ترجمه بیرون می‌کشد. این‌ها بسیار مهم است.

بازیگر سریال‌های کلاه پهلوی، کیف انگلیسی، پروانه، معمای شاه و رنج پنهان در واکنش به این موضوع که آیا توانایی افرادی چون دریابندری یک توانایی ذاتی و درونی است، خاطرنشان کرد: این توانایی‌ها اکتسابی است چراکه هر چیزی را باید یاد گرفت. توانایی ذاتی نداریم حتی غذاخوردن را یاد می‌گیریم.

وی ادامه داد: زمانی شما این آموزش را در دانشگاه فرامی‌گیرید و زمانی آن را در حین کار می‌آموزید. ایشان حتماً حین کار این موضوع را یاد گرفته است. چراکه بسیار باهوش و کتاب‌خوانده و سرد و گرم روزگار چشیده بود و همه این‌ها، در کیفیت و قدرت قلم ایشان نقشی تعیین‌کننده داشت. قلم بسیار توانایی داشت. از فلسفه می‌دانست، همچنان که از عرفان و جامعه‌شناسی می‌دانست و آدمی جامع بود.

«این‌ها مترجمینی یک‌بعدی نبودند و آن نسل مترجمان بزرگ پیش از انقلاب به‌واقع نسلی آرمان‌خواه بودند که اگرچه مترجمان توانمندی چون مصطفی رحیمی، شاهرخ مسکوب، محمد قاضی و ابراهیم یونسی دیگر نیستند اما برخی همچون عبدالله کوثری و اسدالله امرایی هنوز هستند و هنوز این عرصه خالی نیست».

مستطاب آشپزی کتابی که دریابندری آن را زندگی کرد

صادقی در مورد تفاوت کتاب مستطاب آشپزی با سایر آثار دریابندری ، یادآور شد: مرحوم محمد زهرائی مدیر انتشارات شهرکتاب نیاوارن تعریف می‌کرد که مرحوم راستکار (همسر دریابندری) آشپز بسیار خوبی بود و دریابندری هم حافظهٔ فرهنگ ایرانیِ بسیار خوبی داشت، بر همین اساس تک‌تک غذاهایی که در این کتاب می‌بینید را فهیمه (راستکار) درست می‌کرد و دریابندری نت برمی‌داشت و اطلاعات را جمع می‌کرد؛ یعنی این کتاب را گام‌به‌گام با زندگی نوشته است و کتابی نیست که برای آن پشت میز نشسته باشد. مستطاب آشپزی کتابی است که نوعی از زندگی و مداومت در آن هست.

نویسندۀ کتاب‌های یادگار زریران، بیان بدنی بازیگر، سی مرغ، سیمرغ و مویه جم در پاسخ به این پرسش که حوزه مورد علاقۀ مرحوم دریابندری (با توجه به تکثر موضوعاتی که بر آن‌ها تلسط داشتند و آثاری را ترجمه کرده‌اند) چه بود، گفت: حوزه موردعلاقه ایشان ادبیات و رمان بود. بارها نقد تئاتر و داستان نوشته‌اند.

وی افزود: کتاب چنین می‌کنند بزرگان را زمانی که دانشجو بودم، خواندم. بسیار طنز بود. دریابندری در این کتاب از زاویه طنز به زندگی و تاریخ نگاه می‌کند و این نوع مواجهه حیرت‌انگیز است.

آدم‌هایی چون دریابندری کارشان را خوب یاد گرفته بودند چراکه هرکاری تکنیک و فنی دارد و باید آن را فراگرفت؛ مانند بازیگری است که بسیاری فکر می‌کنند که به‌صورت غریزی بازیگر هستند اما این تفکر غلط است و چنین مهارت‌هایی با تمرین مستمر محقق می‌شوند.

آقای دریابندری همه‌چیز را دست می‌انداخت. موضوعات را با زبان عادی می‌گفت، دلبری نمی‌کرد ولی نمک در ذات ایشان بود و این ناشی از فاصلهٔ عقلانی‌ای بود که با مسائل و پدیده‌ها و آدم‌ها می‌گرفت.

صادقی یادآور شد: این فاصله عقلانی سبب ایجاد طنز نیرومند ایشان بود. شما تا فاصله عقلانی از موضوعات نداشته باشید و با خرد به موضوعات نگاه نکنید، طنز به سراغتان نمی‌آید؛ مانند نمای دور نمایش و فیلم‌های کمدی است که از دور به همه‌چیز می‌خندید (مانند فیلم‌های چارلی چاپلین) اما اگر نما را نزدیک کنید، اشک آدم درمی‌آید.

دریابندری با تجربیاتش فهمیده بود که باید از همه‌چیز فاصله گرفت تا به ریش دنیا خندید.