حسن کیائیان، مدیر و موسس نشر چشمه، در شب بزرگداشت نجف دریابندری که به طور آنلاین از صفحه خانه هنرمندان ایران به میزبانی سهراب دریابندری فرزند این مترجم فقید برگزار شد، گفت: نکته ای که بسیاری از دوستداران نجف دریابندری نمیدانند، این است که او در مقطعی یک فعال انتشاراتی بود و پس از این که از زندان آزاد شد در انتشارات فرانکلین مشغول به کار بود.
وی با تشریح عملکرد فرانکلین گفت: کار دریابندری سردبیری نشر بود، او نزدیک ۱۵ سال در فرانکلین سردبیری کرد. کتابها را سفارش میداد و تهیه میکرد و به مترجمان میسپرد و برای اینکه ترجمههای فرانکلین یک دست باشد، گروه ویراستاری به راه انداخت، در این گروه احمد سمیعی گیلانی و ابوالحسن نجفی مشغول به کار بودند که بعدها ویراستاران صاحب نامی شدند. البته ویرایش در انتشارات از فرانکلین شروع نشد، در دانشگاه تهران و موسسه چاپ و نشر، قبل از فرانکلین به راه افتاده بود اما این انتشارات با قدرت و سرعت بیشتری این کار را انجام داد.
کیاییان، با اشاره به مجموعه گردونه تاریخ، افزود : این مجموعه شامل ۴۰ کتاب است که هر کتاب را یک مترجم کار کرده اما بعدها با ویراستاری زیر نظر دریابندری، این کتابها یک دست به نظر میرسند. مدیریت دریابندری کمک کرد نشر ایران جلو برود، در دهه سی، چهل و پنجاه و با افزایش تحصیل کردهها، ضرورت انتقال علم دیده میشد که دریابندری با ترجمههایی که در فرانکلین برنامهریزی کرد مسیر را ساده کرده بود.
وی ادامه داد: در حقیقت فرانکلین با امکاناتی که داشت و مدیریتی که دریابندری در آن اعمال کرد، مثل موتور محرکه کوچکی بود که موتور صنعت نشر کشور را به حرکت درآورد. دریابندری در آنجا کارهای تازهای انجام داد که بسیار ارزشمند است.
سیمین اکرامی، مجسمهساز و پژوهشگر هنر، درباره نجف دریابندری، گفت: عکس پوستری که برای این مراسم در نظر گرفته شده همان نجف دریابندری است که من میشناختم؛ نجف طنازی که وقتی ماجرایی را برای شما تعریف میکرد، منتظر بود تا شما بخندی و بعد قهقهه معروف خود را سر بدهد، نجف عبوسترین آدمها را به خنده وادار میکرد.
وی ادامه داد: دلم میخواهد درباره کتاب آشپزی حرف بزنم، سلیقه و چیدمانهایی که در آن به کار رفته و میدانم سلیقه فهمیه راستکار است و موارد دیگری که کار هر دو آنهاست. طنز نجف حتی در کتاب آشپزیاش موجود بوده و همین بینظیر است، خواندن این کتاب برای من بسیار جذاب بوده است.
ایرج کلانتری، معمار و سازنده خانه نجف دریابندری، با اشاره به شخصیت این نویسنده و مترجم، گفت: من گوشههایی از شخصیت نجف را در معاشرتهای طولانی شناختم. نکته جالبی که در رابطه با نجف تجربه کردم، این بود که نجف هم به من یاد میداد و هم از من یاد میگرفت، البته این موضوع را از بعد خودخواهی نمیگویم ولی او فردی استثنایی بود.
وی افزود: من از آدمی مثل نجف یاد گرفتم که به تنهایی خودم خو کنم و سرگرمیهایی داشته باشم و حد سلیقه و انتظارات خودم را برای انتخاب این سرگرمیها به کمک آدمهایی همچون نجف بالا بردم و تلاش در جهت حفظ آن میکنم.
بهرام دبیری، نقاش و منتقد هنری، گفت: در دوره ارتباط شگفتانگیز و شورانگیزی که در دوستی و ملاقات با نجف داشتم به چند نکته توجه میکنم. چیزی که در مورد نجف برای من بسیار اهمیت دارد این است که او را روشنفکر بدانم. لغت شریفی که در سرزمین و زبان من درست تعریف نشد و دچار توطئهها شد. درک روشن واژه روشنفکر کسی است که به هیچ قطعیتی باور ندارد. اهل دوباره و بارها فکر کردن است. روشنفکر کسی است که به جهان و مردم اعتنا دارد، نجف یک نمونه خوب از روشن فکر ایرانی بود که همیشه میتوانست بازاندیشی کند. آنچه درباره او مهم است، رابطهای بود که با نقاشی داشت. من شانس آشنایی با نویسندههای مختلفی داشتم ولی معدود آدمهایی هستند که بتوانند چنین رابطهای را با نقاشی و درک جهان نقاشی داشته باشند، نجف بیش از همه با نقاشها معاشرت داشت و خودش نیز نقاش بود.
وی ادامه داد: نجف آدم خوش سلیقهای بود که در لباس پوشیدن، طراحی قسمتهای مختلف و حتی معماری خانهاش آن را نشان میداد. نکته دیگری که باید درباره او بگویم، درکی است که نجف از مرگ داشت. در سخنرانیهای آخر خود اشاره شگرفی به مرگ کرد و گفت که زندگی دفتری است که هر روز برگی از آن کنده میشود و معنای آن این است که شیرازه بندی این دفتر خوب نیست، این یک نگاه خیام وار به مرگ است. دریابندری آدم شگفتی بود و عالیترین کار نجف، کتاب آشپزی است که آن را تمام کرد. این کتاب، آبروی فرهنگی برای این سرزمین است. او با تحقیقاتی که برای این کتاب انجام داد، سفرههای چین، ایران و روم را معرفی کرد که یک اثر پژوهشی جانانه به شمار میآید. کتابی که برای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی یک آبروست و من بسیار از آن آموختم، متاسفم که نجف دیگر در این جهان نیست و من دیگر آن شکوه را تجربه نخواهم کرد.
محمدعلی موحد با ارسال پیام تصویری درباره نجف دریابندری، چنین سخن گفت: ۶۹ سال از آن ایام میگذرد، او را از کارگزینی برای کار در اداره خبرهای روز آبادان معرفی کرده بودند. گفتم خودش هم بیاید تا ببینمش. آمد، چیزی که از ملاقات اول در خاطرم نقش بست، جوانی لاغر اندام و سرزنده و کمی خجالتی و با اعتماد به نفس بود. از آن پس نجف در زندگی فراز و فرودهایی داشت، اما یک چیز را هرگز گم نکرد و آن سرزندگی بود که با بلوغ بیشتر توام با شوخ طبعی شد و نوعی سبک روحی که محضرش را دلپذیرتر و جذابتر میساخت و نوشتههایش را رونق و جلا میبخشید. هرچه بر دامنه اطلاعات و معلوماتش میافزود در طنز پرمایه و دلنشینش منعکس میشد. او پیر شد اما نوشتههایش مادامی که قلم به فرمانش بود و مینوشت هرگز بوی پیری نداد، هرچه نوشت شوقناک بود و بوی زندگی میداد، هرجا که بود، ذوق و شادی هم بود.
محمود دولتآبادی، نیز در پیامی تصویری، درباره نجف دریابندری گفت: وجود نجف دریابندری برای جامعه ما در بیش از نیم قرن اخیر بسیار لازم و حتی ضروری بود. نجف ما را با بخش مهمی از ادبیات و اندیشه غرب آشنا کرد و به سهم خود شخصا قدرشناس زحمات او هستم. زحماتی که با صمیمیت و خوش رویی انجام گرفت. نجف صمیمی کار کرد و عزیز و با عزت زندگی کرد. در پایان عمر البته او دچار وضعیت آزارندهای برای خود و شاید اطرافیان شد. دوستداران نجف دریابندری میبایست قدردان زحمات سهراب دریابندری و همسر نازنین او باشند که تا پایان عمر با مدارا و مهربانی با زندگی نجف همراه بودند. شخصا از زحمات این زوج جوان قدرشناسی میکنم و امیدوارم که زندگی برقرار باشد.
نجف دریابندری (زاده ۱ شهریور ۱۳۰۸ در آبادان) مترجم و نویسندهٔ معاصر ایرانی بود. ترجمهٔ برخی از آثار ارنست همینگوی، نظیر کتاب وداع با اسلحه از جمله شاهکارهای او است. سازمان میراث فرهنگی ایران، در سال ۱۳۹۶، آقای دریابندری را به عنوان گنجینه زنده بشری ثبت کرد.
دریابندری از سالها قبل به دلیل چند سکته مغزی و بستری شدن در بیمارستان و از دست دادن همسرش دست از کار کشیده بود. وی فردی خوشمحضر بود که بسیاری شاعران نامآور روزگار ما از احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، ابراهیم گلستان، صادق چوبک و بسیار کسان با او دوست بودند و سالها در جلسه صبحهای جمعه شماری از دوستان و نامآوران اهل ادب گِردَش حلقه میزدند و از خوشصحبتیهایش بهرهمند میشدند.
خدمات دریابندری به زبان فارسی تنها به شکل دادن به حافظه جمع بسیاری از کتابخوانان در دهههای ۴۰، ۵۰، ۶۰ و بعد از آن ختم نمیشود؛ بلکه آثار بیشمار وی قابلیت تبدیل شدن به کتب درسی در رشتههای مختلف ترجمه و نویسندگی را دارد؛ با آنکه خود او هرگز روی دانشگاه ندید و معلم بدون متعلم بود و مهمترین درس را از جماعت جامعه و تجربیات زیستهاش گرفت. وی به مناسبت ترجمه آثار ادبی آمریکایی جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا گرفتهاست.
این مترجم نامدار، دوشنبه 15 اردیبهشت 1399 در سن 91 سالگی درگذشت.