سابقه خبر برنامه راهبردی همکاری ۲۵ ساله چین و ایران به سال ۱۳۹۴ و سفر رئیس جمهور چین به کشورمان باز میگردد. اولین بار در بیانیه مشترک دو طرف، سخن از اراده ای برای گسترش همکاریهای جامع ۲۵ ساله به میان آمد.
رسانهها به نقل از رئیس جمهور چین آوردهاند که: «اقتصاد چین و ایران مکمل یکدیگر هستند و در این سفر درخصوص برنامهریزی برای همکاری استراتژیک ۲۵ ساله به توافق رسیدهایم و آماده گسترش و تعمیق همکاریها در بخشهای فرهنگی، آموزشی، فناوری، نظامی و امنیتی در سطح شرکای راهبردی هستیم و ایجاد سازوکاری برای افزایش همکاریهای امنیتی در مواجهه با تروریسم را ضروری میدانیم».
حال بعد از گذشت حدود ۵ سال که بدون شک دو طرف گامهایی در راستای نهایی کردن پیش نویس برنامه همکاری ۲۵ ساله برداشتهاند، این روزها صحبت از آن فضای روزنامهها، خبرگزاریها و همچنین فضای مجازی را پر کرده است.
برخی از پنهانی بودن آن سخن میگویند و برخی نیز آن را با "عهدنامه ترکمنچای" مقایسه میکنند. داخل و خارج هم فرقی نمیکند؛ یکی، از آن چماقی ساخته است برای زدن دولت و دیگری خوراکی برای غوغای رسانهای و نشان دادن خود به عنوان دلسوز مام میهن.
آیا این برنامه جامع پنهانی است و یا هیچ شباهتی به عهدنامه ترکمانچای دارد؟
این برنامه پنهانی نیست و نمیتواند پنهان بماند، زیرا از یک طرف نه دولت میتواند به خاطر مسائل امنیتی و سنگ اندازیهای داخلی و خارجی لحظه به لحظه جزئیات آن را در رسانهها منتشر کند و نه اصولاً نیازی به این کار وجود دارد. زیرا طبق قانون هر توافق و یا قراردادی باید به تصویب مجلس برسد. همانطور که مهمترین توافق بینالمللی سالهای اخیر کشور یعنی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺟﺎﻣﻊ اﻗﺪام ﻣﺸﺘﺮک ﺑﯿﻦ ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان و ۱+۵ (برجام) پس از تصویب مجلس اجرایی شد و همگان هم از آن باخبر شدند، این برنامه ۴۰۰ میلیارد دلاری (که برخی رسانه ها بر آن تاکید دارند) با چین نیز به قدری بزرگ و مهم هست که نتواند از دیدهها پنهان بماند. بعلاوه، خود دولت به درستی پنهانی بودن آن را رد کرده است.
در این مورد محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهوری گفته است: «دولت همواره مقید بوده هر آنچه که نیاز به تصویب دولت و مجلس داشته باشد، این کار را انجام دهد و لذا هیچ کار پنهانی نیست».
به علاوه، این برنامه همکاری راهبردی نه تنها پنهانی نیست بلکه شباهتی به عهدنامه ترکمنچای نیز ندارد. همه میدانیم که عهدنامه مذکور نتیجه جنگ میان ایران و روسیه و شکست کشورمان در این جنگ بود. میتوان از منتقدان پرسید آیا بین ایران و چین جنگی رخ داده و شکستی به وقوع پیوسته است؟ بدون شک اینگونه نیست، اما دو کشور از جایگاه و موقعیت برابری هم در عرصه روابط بینالملل برخوردار نیستند. ایران جایگاه خاص خود را دارد و مبتنی بر شرایط و امکانات این جایگاه منافع ملی را دنبال خواهد کرد؛ چین نیز همینطور.
عرصه روابط بینالملل، جولانگه منافع ملی و عمل بر اساس عقل و درایت و خرد ناب و دوری از هرگونه حب و بغض و افتادن در دام سیاستهای احساسی و منویات فردی است. در این جولانگه دوست و دشمن دائمی وجود ندارد؛ نه هیچ کشوری تا ابد در قعر سلسله مراتب قدرت جهانی باقی میماند و نه هیچ دولتی تا قیام قیامت در صدر. به مرور زمان قدرت اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعی و فرهنگی کشورها کم و زیاد میشود و به همان نسبت جایگاه آنها در عرصه بین المللی نیز تغییر میکند؛ قویتر، یا ضعیفتر میشوند.
اژدهای زرد که زمانی در غل و زنجیرهای استعمار گرفتار بود و دورانی نیز زیر ضربههای داس و چکش کمونیسم زخم خورده و بیمار، اکنون به مدد اصلاحات اقتصادی و باز کردن عرصه برای بخش خصوصی و مهمتر از همه به پشتوانه لشکر عظیم نیروی کار فعال و ارزان جانی تازه یافته و در جایگاه دومین اقتصاد دنیا نشسته است. هیچ کشوری دیگر نمیتواند چین را نادیده بگیرد زیرا بیش از هر قدرت دیگری فضای تک قطبی با محوریت و یکه تازی ایالات متحده را به چالش کشیده است.
برنامههای سه گانه چین و جایگاه برنامه ۲۵ ساله با ایران
چین جایگاه رو به رشد خود در عرصه جهانی را به خوبی درک کرده و در این مورد برنامههای بلندپروازانهای در سر دارد. در این راه اسناد مهمی نیز تهیه و تدوین کرده است. نخستین سند چین «تجارت خارجی» نام دارد که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. از منظر نویسندگان، سند تجارت خارجی چین با ضعفهایی همچون عدم توازن، عدم انسجام و ناپایداری رو به رو است.
دومین سند «ساخت چین ۲۰۲۵» نام دارد که به گفته کارشناسان، استراتژی کلان صنعتی این کشور تا سال ۲۰۲۵ محسوب میشود. تبدیل بخش تولید صنعتی به تولید ابتکار محور و خلاق، تأکید بر کیفیت به جای کمیت، بهینهسازی ساختار صنعتی، دستیابی به توسعه سبز (پایدار) و ارتقای استعدادها و سرمایه انسانی از جمله اصول کلان سیاست جدید صنعتی این کشور است.
سومین سند مهم که شاید بتواند بر برنامه همکاری راهبردی ۲۵ ساله این کشور با ایران پرتوی اندازد، «ساخت مشترک کمربند اقتصادی جاده ابریشم و جاده ابریشم دریایی قرن ۲۱ » است که در سال ۲۰۱۵ از سوی شورای دولتی این کشور منتشر شد. البته طرح کلان احیای جاده ابریشم نخستین بار در سال ۲۰۱۳ از سوی رئیس جمهور چین در سفر به قزاقستان اعلام شد. او ۵ پیشنهاد برای اجرای مشترک این ایده توسط کشورهای کمربند ارائه کرد: ۱) تقویت ارتباطات و رایزنیها میان کشورهای مسیر ...۲) تقویت پیوندها و اتصالات در زمینه حمل و نقل... ل. ۳) تسهیل تجارت میان کشورهای مسیر... ۴) و تقویت همکاریهای مالی با تمرکز بر تسویه ارزی ... ۵) و تقویت پیوندهای مردم با مردم در کشورهای مسیر.
واقعیت این است که چین تلاش میکند تا با توسل به طرح کلان کمربند اقتصادی جاده ابریشم، زمینه را برای اجرایی شدن اهداف مطرح در اسناد سیاست تجاری و صنعتی خود فراهم سازد.
طبق منابع موجود، هدف چین آن است که در قالب این طرح و طی ۳۵ سال ۸۹۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در ۹۰۰ پروژه در ۷۰ کشور جهان در حوزههای مختلف محلی انجام دهد. حجم و ابعاد پیچیده و بزرگ این سرمایهگذاری باعث شده است تا برخی تحلیلگران آن را با طرح مارشال مقایسه کنند. با این توضیح که طرح مارشال با دلار امروزی حدود ۱۳۰ میلیارد دلار بود، اما چین سخن از سرمایهگذاری ۴ تریلیون دلاری میکند.
بدون شک این طرح کلان و بلندپروازانه چین در مسیر اجرا با ابهامات، مسائل و چالشهای متعددی روبه رو خواهد شد. بنابراین، پرسشهای زیادی از منظر روابط بینالملل و به ویژه برای ایران مطرح خواهد شد. آیا چین به دنبال ایجاد یک نظم سیاسی نوین در سیاست بین الملل است؟ اگر چنین است ایران در کجای این نظم جدید قرار خواهد گرفت؟ واکنش قدرتهای سنتی به ویژه آمریکا به این طرح چه خواهد بود و چه تبعاتی در بر خواهد داشت؟
در واقع باید فرصت های طرح جدید جاده ابریشم، به طور کل و برنامه همکاری جامع راهبردی ۲۵ ساله به طور خاص با نگاه کارشناسی برای موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران شناسایی و تشریح و تبیین شود در این صورت ایران نه تنها از این برنامه متضرر نخواهد شد بلکه منتفع نیز خواهد شد.