به گزارش ایرنا، محرم که میرسد بیرقهای سیاه به اهتزاز در میآید، کربلاییان از حسین(ع) اذن میگیرند تا برایش مجلس عزا برپا کنند و هر کسی به زبانی از محرم و کاروان کربلا میگوید، اینجا فرسنگها دور از کربلا، دین و مذهب همه عزت و آزادگی میشود، این رویه مختص پیروان هیچ مذهبی نیست.
امسال عزایشان رنگ و بوی دیگری داشت، ماه هاست با بیماری منحوسی دست و پنجه نرم میکنند ولی نام حسین (ع) که آمد دیگر توان ماندن در خانه نداشتند از سویی میدانستند در قبال هم مسوولیت دارند و باید حافظ جان همدیگر باشند در عین اینکه شور حسینی را برای شعوری جهانی به نمایش بگذارند.
عاشورا رمزی برای همه آزادیخواهان جهان است و فرقی ندارد اهل کدام دین و مذهب باشند چرا که با آغاز سال قمری، کربلا کربلا، واژههایشان معنا مییابد و عاشورا عاشورا، دعایشان رنگ و بوی آزادگی میگیرد.
کردستان مهد آیین های سنتی و فرهنگی است و اعلان عزای حسینی همه ساله از مناطق شرقی این استان آغاز میشود و با وجودی که فرسنگها از کربلا دور هستند اما در دلهایشان حرارتی است که تا ابد سرد نمیشود.
شهرها و مردمانش که سیاهپوش میشوند، دیگر هر محله و خیابانی میشود کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
صبح روز عاشورا در مناطق ترکنشین کردستان، شاحسین خوانان در مقابل تکایا و هیاتها حلقه عزا میبندند و بر سر و سینه زنان، از غربت خاندان اهل بیت در دشت نینوا میخوانند.
این مراسم معنوی سال ۹۵ به ثبت ملی رسیده است، حلقه عزا در روز عاشورا به اوج خود میرسد و خورشید عاشورا که میتابد گویی که عاشورای سال ۶۱ هجری است که مردم اینگونه پریشان هستند.
بیشترشان این روز کفشی به پا ندارند و به یاد کودکانی که عصر عاشورا پابرهنه بر روی خارهای دشت کربلا به این سو و آنسو می دویدند پابرهنه بر سر و سینه میزنند.
مداحان هم با گویش های مختلف مرثیه سرایی میکنند، برخی به زبان ترکی و برخی به زبان کردی و فارسی، اما به هر زبانی که باشد، از عزای اشرف اولاد آدم میخوانند.
تا سالهای قبل بازار روضه های خانگی در محافل زنانه گرم می شد و خانه ها رنگ و بوی حسینیه می گرفت امسال اما کوچه ها حسینیه شدند.
عزای حسینی به دهمین روز خود رسیده و در تاریخ آمده که شب ۹ محرم امام حسین (ع) بیعت را از یاران همراهش برداشت و آنهایی که حب دنیا داشتند از تاریکی شب استفاده کرده و رفتند تا صبح عاشورا کاروان کربلا تنها ۷۲ مرد داشته باشد.
عاشورا پایان راه نیست بلکه آغاز راه و تاریخی است که به صورت جغرافیا نمایان شده و گر نه تو در کربلای سال ۶۱ هجری جا ماندهای.
آن روز که به سرزمین بلا رسیدند، بنی هاشم گرداگرد زینب حلقه زدند تا بانوی هاشمی پا را نه بر خاک که بر چشم آنان بگذارد اما امان از روزی که در این صحرای غم، محرمی نماند.
کوفیان آمده اند، با هر چه داشتهاند از تیر و شمشیر و سنگ، به گرمی به پیشواز مسافران حجاز، تاریخ، میزبانانی خوب تر از اینان به یاد ندارد، تا آنجا که از آب هم مضایقه کردند.
اینجا سرزمینی است که آفتاب را به نیزهها خواهند کرد، سرزمینی که عطش را معنایی دیگر خواهد بخشید، سرزمینی که فرشتگان را انگشت به دهان خواهد کرد، سرزمینی که اشکها را سرازیر میکند.
حسین به میدان آمده و خوب میداند که این قبرستان خاموش جز با فریاد خونبار او به بیداری نخواهد رسید؛ میداند که برای رسوایی همه یزیدهای تاریخ، سلاحی جز شهادت ندارد.
حسین با همه حجتهایش آمده است، با گلوی علی اصغرش، با پیکر پاره پاره علی اکبرش، با دست های بریده علمدارش، با لبهای خشکیده کودکانش، با آوارگی و اسارت خاندانش، با سر بریده خود و در یک کلام، با همه هستیاش به مصاف شب پرستان آمده است.
امروز شیعه و سنی در کردستان یکسر مرثیه عاشورا بود، انگار نه انگار بیش از یک هزار و ۳۷۱ سال از روز واقعه گذشته است، اما این داغ هر سال تازهتر میشود.
آفتاب عاشورا که دمید دسته شاحسینگویان سریشآباد شانهبهشانه هم، فریاد یا حسین واحسین سر دادند و نوا دادند: صحرای کربلا طوفانی است.
این یعنی هزاران سال بعد از عاشورا، بار مسوولیت از دوش هیچکس برداشته نشده که هر روز سنگینتر هم میشود.
حقیقت داستان کربلا قیامی ۲ چهره است؛ یک چهره آن قیامی در عاشورا و در رکاب حسین (ع) و در خاک و خون است و چهره دیگر آن پس از عاشورا در رکاب زینب (س) در آوارگی کوفه و شام تا امروز است.
و ما هم امروز اگر مدعی کربلایی بودیم، یا باید شهید باشیم یا پیغامبر واقعه کربلا و اگر جز این باشد، کربلایی نیستیم.
امروز هر دستی که بالا رفت و بر سینه فرود آمد، دستی بود که به حسین(ع) لبیک گفت و هر اشکی که از چشم فرو ریخت، کمک به تحمل اشک و ضجه کودکان کربلا بود؛ امروز همه سقا شده بودند، با هر جرعه آب، از دریا دریا معرفت سیراب شدند.
دستههای عزا به راه افتاد، سیل خروشان جمعیت رفته رفته بیشتر شد، دستها عزا به نیمه راه که رسید صدای اذان بلند شد، این رسم هرساله هیاتهای سریشآباد است که در ساعات آغازین عزا اذان بیداری سر میدهند.
کمتر پایی، کفش به پا دارد، به یاد کودکان سرگردان کربلا، پابرهنه هستند، اینجا شور و شین معنای دیگری دارد، آمیخته به شعر و شعور است و حقیقت کربلا این است که این واقعه چکیده همه تاریخ و نماد روشن مصاف حق وباطل با یک دنیا غم و یک دنیا حماسه است.
زخم هایی که درکربلا در جانها شکفت، هنوز درمان نشده است، غمی که بر دل انسانیت نشست، هنوز او را رها نکرده، اشکی که در چشم ها خانه کرده، هنوز بر دامن ها و خاک ها میچکد.
شام عاشورا در کمتر خانهای بوی غذا بلند است، به یاد یتیمانی که در چادرهای نیم سوخته سر میکنند، کمتر کسی لب به غذا می زند، اینجا پایان عاشوراست ولی آغاز معرفتی برای شناخت بیشتر از آنچه که کربلاییان برایش قیام کردند.
رنجی بزرگ بر مدار زمین می چرخد، ریگ های داغ هنوز بر تن پراز خاطره خونرنگ کربلاست.
شام غریبان عاشوردر راه است و عاشوراییان در تدارک رسیدن به اربعین هستند.