در نقطه هزیمت و شکست دیپلماسی، شعلههای جنگ برافروخته میشوند و درست هنگامی که دیپلماسی با شکست مواجه میشود بر طبل جنگ و ستیز نواخته خواهد شد؛ از این روست که جنگ را پایان دیپلماسی نامیدهاند. در دنیای امروز جنگها فقط در ابعاد نظامی معنا پیدا نمیکنند، بلکه وجوه دیگری را نیز شامل میشوند که از آن جمله میتوان به جنگ اقتصادی اشاره کرد. در جنگ اقتصادی، کشورها با سلاح تحریم مناسبات تجاری را هم هدف قرار میدهند تا در این رهگذر توان کنشگری یکدیگر را به حداقل برسانند.
بر این اساس به نظر میرسد تحریمهای اقتصادی به صورت روزافزونی به یکی از وجوه آشکار سیاست خارجی و اقتصادی آمریکا در مواجهه با ایران بدل شده است. ایالات متحده بیش از سایر کشورها طی دهه ۱۹۹۰ از تحریمهای اقتصادی به عنوان ابزار سیاست خارجی استفاده کرده است. از آنجایی که تحریمهای اقتصادی یکجانبه در مقایسه با ابزار نظامی وسیله نسبتا کمهزینهای را در اختیار سیاستمداران آمریکایی قرار میدهند، این ابزار از نظر آنها بسیار جذاب هستند. به نحوی که این کشور طی سالیان اخیر به کرات و به دلایل مختلف از این حربه علیه دیگران استفاده کرده است.
ایالات متحده آمریکا جهت تعقیب اهداف سیاست خارجی خود در سراسر جهان پرچمدار استفاده از تحریمهای اقتصادی است. این کشور به دلایل گوناگون در مقاطع مختلف زمانی، از این ابزار استفاده کرده است. دلایلی که آمریکا جهت توجیه تحریمها به کار میبرد یک سری مفاهیم کلی را دربرمیگیرد که دارای طیف وسیعی هستند و از همین رو استناد به آنها آسان است. از جمله این توجیهات مسائل حقوق بشری، مقابله با تروریسم، مقابله با مواد مخدر یا حتی حمایت از محیط زیست است. به زعم مقامات آمریکا این عناوین چهره موجهی به سیاستهای ایالات متحده میدهند. اما یکی از اهدافی که بیشتر از بقیه جهت توجیه تحریم به کار میرود، تغییر سیاستهای کشور هدف است. بازدارنگی نیز یکی دیگر از اهداف تحریم است که در این صورت هدف از تحریم، بر حذر داشتن کشور تحریم شده از تعقیب برخی سیاستهای ناخوشایند در آینده است. منطق دیگر در برقراری تحریمها نشان دادن تصمیم و اراده جهت اقدام است که اغلب برای اینکه کشوری تصمیم و اراده خود را به منصه ظهور برساند به وضع تحریم روی میآورد.
در همین راستا نگارنده بر این باور است که مفهوم بازدارندگی از حوزه نظامی به حوزههای دیگری از قبیل مسائل سیاسی و اقتصادی نیز سرایت کرده است. قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران توانسته است با افزایش هزینه بر محاسبات استراتژیک طرفهای متخاصم و اتکا به مؤلفههای بازدارندگی خود، پاسبانی مقتدر برای حفظ تمامیت ارضی واستقلال سیاسی باشد. نقطه کانونی و اصلی تحقق بازدارندگی اقتصادی، مقابله با جنگ روانی جبهه مخالف برای اثرگذاری بر افکار عمومی ملت ایران تلقی میشود.
با این وجود، تجربه دولتها نشان داده است که گاه تحریمها به عنوان یک ابزار ممکن است به خاطر منافع سیاسی یک کشور مورد سوء استفاده قرار گیرد. اهمیت پی بردن به قانونی بودن یا نبودن تحریم و همچنین استفاده روزافزون کشورهای قدرتمند از این روش علیه کشورهای در حال توسعه ضرورت بررسی و کنکاش در این مسئله را نشان میدهد. تحریمهای اقتصادی بینالمللی به سرکردگی آمریکا علیه ایران هم در این راستا قابل ارزیابی است. در این زمینه حقوق بشر شهروندان، مثل حق دسترسی به دارو، سلامت و غذا مستقیما تحت تاثیر تحریمها قرار گرفتهاند.
در واقع در دنیای امروز کشورها باید سطحی از مشارکت در بازار تجارت را داشته باشند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای حقوق بشری ملت خود باشند. همچنین حق تجارت به عنوان یکی از حقوق بنیادین دولتها زمینهساز توسعه اقتصادی و اجتماعی است که خود از حقوق شهروندان محسوب میشود. تا دولتها حق دسترسی به بازار تجارت را نداشته باشند، نمیتوانند موارد مورد نیاز برای تجهیز زیرساختهای پزشکی بهداشتی و آموزشی که تضمینکننده حق سلامت، بهداشت و آموزش است را به ثمر بنشانند.
بنابر همین دلایل، تحریمهای اقتصادی در این مورد به جای اینکه در راستای حفظ صلح به کار گرفته شود، به عنوان ابزاری برای نقض حقوق بشر مورد استفاده قرار گرفته است. با این تفاسیر میتوان گفت عرصه روابط بینالملل عرصه تقابل قدرتهاست و رژیم تحریم نیز در این چرخه قدرت عمل میکند. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران از تمامی مبادی دیپلماتیک سعی بر آن داشته است تا به یک سازوکار مسالمتآمیز دست یابد. با این وجود ایالات متحده با زیر پا گذاشتن تمامی موازین بینالمللی دیپلماسی را به شکست کشانده و وارد جنگ اقتصادی تمام عیار با کشورمان شده است.
کارشناس روابط بین الملل