ترکیه از زمان شکل گیری بحران قره باغ که مصادف با استقلال دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان متعاقب فروپاشی شوروی بود، بنا به ملاحظات تاریخی، ژئوپلیتیکی و به زعم سران ترکیه زبانی –مذهبی-نژادی و در جهت بسط نفوذ منطقهای خود همواره از آذربایجان حمایت کرده و به همین دلیل سالها مناسباتی با ارمنستان نداشت. بازتولید اندیشه پان ترکیسم با محوریت ترکیه در جهت تفرقه افکنی، افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی و با نیم نگاهی به توسعه طلبی ارضی همواره در ترکیه به صورت رسمی و غیر رسمی طرفداران خود را داشته است. و لذا پس از فروپاشی شوروی و در راستای نفوذ در مناطق دارای خلأ قدرت در قفقاز و آسیای مرکزی به شدت توسط ترکیه دنبال شد. هر چند در پیوند خوردن ترکیه و جمهوری آذربایجان علاوه بر مباحث مطروحه، مشکلات تاریخی بین ارامنه و دولت ترکیه و ماجرای نسل کشی ارامنه در سال ۱۹۱۵ نیز نقش به سزایی داشت. تثبیت حکومت در جمهوری نوپای آذربایجان امکان تلفیق دیدگاههای پان ترکیستی بین آن کشور و ترکیه را تسهیل نمود و به تدریج مناطق آذری نشین ایران را هم نشانه رفت. مناطقی که در کنار سرزمین مادری ایران، همواره از جدایی جبری مناطق قفقاز از دامان ایران در قرن نوزدهم و متعاقب عهدنامههای گلستان و ترکمنچای ناراضی بود. اما در طول دهههای گذشته آذریهای ایران همواره مخالفت خود را نسبت به هر نوع حرکت تجزیه طلبانه نشان داده اند که از جمله مهمترین مصداق آن میتوان به ماجرای غائله آذربایجان و فرقه دموکرات در اوایل دهه بیست شمسی اشاره کرد.
حزب عدالت و توسعه در ترکیه که با طرح دیدگاههای جدید و سابقه موفق اداره شهرداریهای بزرگی چون استانبول به قدرت رسید با هوشمندی و عملگرایی تلاش کرد تا به چند هدف در کوتاه مدت و میان مدت دست یابد. اول ذهنیت روی کار آمدن یک حزب اسلامگرا را در داخل و خارج ترکیه، به ویژه با تجربه حزب رفاه، از بین ببرد. به همین خاطر مدام بر پایبندی به اصول لائیسیته و میراث آتاتورک تاکید مینمود و مخالفت خود را با تغییرات مذهبی و دینی اعلام میکرد. دوم با تکیه بر مبانی لیبرالیسم و آزادسازی اقتصادی و با جذب سرمایه خارجی از جمله گسترش صنعت توریسم به رشد و شکوفایی اقتصادی ترکیه دست زد تا با بهبود شاخصهای اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم، ضمن افزایش پایگاه اجتماعی خود عملاً مخالفین داخلی را خلع سلاح نماید. سوم و در راستای کمک به هدف دوم بر اساس دیدگاههای احمد داوود اوغلو سیاست تنش صفر با همسایگان را در پیش گرفته و سعی کرد اختلافات خود با همسایگان از جمله ّارمنستان، یونان، قبرس و سوریه را حل و فصل نماید تا بلکه بتواند به ثبات سیاسی کشور افزوده و منافع اقتصادی حاصله را برداشت نماید. چهارم متأثر از دیدگاههای داوود اوغلو عمق استراتژیک برای کشور تعریف کرد و به تدریج به دنبال افزایش نفوذ در مناطق همجوار برآمد منتهی به گونهای که این افزایش نفوذ باعث بروز درگیری و ایجاد تنش میان آن کشور و همسایگان و کشورهای منطقه پیرامونی اش نشود. پنجم به مرور و با توجه به موفقیتهای پی در پی داخلی و کاهش توان و قدرت مخالفین، سیاست نوعثمانی گری را در منطقه سنتی بجا مانده از دوران امپراطوری عثمانی پی گرفت. همزمان با بهار عربی ترکیه فرصت را برای بسط نفوذ در مناطق مجاور که دچار بی ثباتی شده بودند فراهم دید و در این زمینه همراهی دول غربی را هم پشت سر خود داشت که سعی میکردند الگوی نظام سیاسی حزب عدالت و توسعه را در منطقه ترویج کنند. اما به مرور تلاش برای نفوذ در مناطق مجاور و احیای نوعثمانی گری و حمایت از گروههای اخوانی در منطقه مشکلاتی را برای آن کشور به وجود آورد.
با این وجود ترکیه سعی داشت به هر شکل ممکن برنامههای خود را در منطقه دنبال کند. با تمرکز قدرت فردی در داخل ترکیه که با اصلاح قانون اساسی و تغییر نظام پارلمانی به ریاستی هموار شد، ماجراجوییهای ترکیه و شخص اردوغان در منطقه هم افزایش قابل ملاحظهای یافت. ماجراجوییهایی که هم ترکیه را در مناطق مختلف درگیر مینمود و هم مشکلات اقتصادی برایش به ارمغان میآورد. اما به نظر میرسد تلاش برای احیای امپراطوری عثمانی مانع تغییر رویکرد ترکیه در سیاست خارجی اش میشود. تا جایی که کشوری که به دنبال پایان دادن به تنشها با همسایگان بود در حال حاضر به دنبال ماجراجوییهای نظامی در منطقه و حتی فراتر از منطقه میباشد. مانورهای نظامی در مدیترانه شرقی و امکان درگیری نظامی با یونان، افزایش تحرکات نظامی در قبرس شمالی، حضور نظامی در لیبی در حمایت از دولت قانونی آن کشور، عملیات نظامی در شمال عراق، عملیات نظامی در سوریه، همکاریهای نظامی با قطر، همکاریهای نظامی و امنیتی با اسرائیل، حضور در افغانستان به همراه نیروهای ناتو، ساخت پایگاه نظامی در سومالی مشرف به خلیج عدن و حمایت علنی از آذربایجان در بحران قره باغ و کمک به فرآیند توافق آتش بس و عقب نشینی نیروهای ارمنی از مناطق اشغالی خاک آذربایجان همگی حکایت از آن دارند که پس از تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی از سال ۲۰۱۶ به بعد ترکیه بهتدریج از سیاست تنش صفر با همسایگان، پیگیری سیاست عمق استراتژیک، استفاده از قدرت نرم و نفوذ فرهنگی و معرفی خود بهعنوان الگوی نظام سیاسی و حکومتی به حضور نظامی مستقیم، استفاده از قدرت سخت و حضور حداکثری در منطقه و فراتر از منطقه تغییر رویکرد داده است. در حقیقت پیگیری و احیای استراتژی نوعثمانیگری را با چرخش از قدرت نرم به قدرت سخت دنبال میکند. تغییر نظام پارلمانی به نظام ریاستی، ائتلاف با روسیه در بحران سوریه، تقابل با عربستان، مصر و امارات، چالش با ایالات متحده و مزیتهای حضور نظامی، سیاسی و اقتصادی نیز در این چرخش تأثیرگذار بوده است.
اما با توجه به اینکه هیچ کشوری نمیتواند همزمان در چند جبهه خود را درگیر سازد، بهنظر میرسد ترکیه با این حضور نظامی بهتدریج دچار مشکلات عدیدهای خواهد شد. فرسایش و درگیری بیش از حد نیروهای نظامی و سیاسی در نقاط مختلف، افزایش هزینههای اقتصادی طرحهای گسترده نظامی، فعالیت رقبا و دشمنان منطقهای و بینالمللی و احتمال تقابل با کشورهای اروپایی، حوزه مدیترانه و کشورهای عربی و تنش با ایالات متحده میتواند نتایج این نوع سیاست باشد. تبعاتی که بعید بهنظر میرسد ترکیه توان مقاومت در مقابل آنها را داشته باشد. مضاف بر اینکه سیاستهای نظامی و ماجراجویانه قطعاً جدایی حامیان سابق اردوغان از وی را نیز بهدنبال خواهد داشت.
موفقیت ترکیه بدنبال همراهی آن کشور با جمهوری آذربایجان و باز پس گیری مناطق اشغالی آذربایجان باعث خشنودی زایدالوصف اردوغان شد. پیروزی که سعی نمود از آن، هم در ارتقای موقعیت داخلی خود استفاده نماید و هم در منطقه قفقاز نفوذ خود را بیش از پیش مستحکمتر سازد. انتخاب اشعار حساسیت برانگیز و قرائت آن در باکو در جهت ترویج سیاست توسعه طلبانه در منطقه قابل ارزیابی است. هر چند نحوه رفتار ترکیه در سالهای اخیر و به ویژه از سال ۲۰۱۲ تاکنون بیانگر دو مساله مهم است. اول اینکه علی رغم ظواهر هر اتفاقی اردوغان قصد جدی مبنی بر درگیریهای جدید با هیچ کشوری را ندارد، چرا که به خوبی از تبعات سیاسی و به ویژه اقتصادی این نوع اتفاقات در داخل ترکیه که باعث از بین رفتن پایگاه اجتماعی و مردمی خود و حزبش میشود، آگاه است. دوم اینکه به رغم داشتن چالش هرگز مایل نیست که مناسبات توأم با منافع طرفینی با برخی از کشورها را از بین ببرد.
در این میان ترکیه و ایران علی رغم داشتن رقابتهای مختلف در عرصههای گوناگون به ویژه مسائل منطقهای دارای منافع مشترکی هستند که هر دو طرف راضی به خدشه دار شدن آن نیستند. بنابراین میتوان حرکت اخیر اردوغان را هم در همان چارچوب افزایش اعتبار و نفوذ بر بستر حرکتهای پان ترکیستی که در جمهوری آذربایجان طرفدارانی دارد قلمداد کرد. اگرچه از مسئولان ایران انتظار میرود که همچون همیشه با واکنش سریع و موضعگیری علنی در خصوص ورود به هر ماجرایی که تمامیت ارضی ایران را مخدوش سازد، هشدارهای لازم را به ترکیه در این زمینه بدهند. همچنین باید در نظر داشت که در شرایطی که ایران درگیر پرونده هستهای بوده و با مشکلات اقتصادی مختلفی مواجه است سو استفاده از مسائل پیش آمده و درگیر کردن ایران در موضوعی جدید میتواند خواسته کشورهایی باشد که تلاش دارند امکان مصالحه و گشایش در وضعیت فعلی ایران را از بین ببرند. بنابراین به نظر میرسد دستگاه دیپلماسی کشور باید ضمن پاسخ قاطع به سخنان اردوغان مانع ایجاد تنشی جدید در فضای سیاسی و بین المللی کشور گردد.
دکتر اردشیر سنایی-استاد دانشگاه