تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۲

تهران- ایرنا- فروغی بسطامی در هنر غزل‌سرایی در صف بزرگ‌ترین شاعران عصر قاجار محسوب می‌شد. او شاعر دوره بازگشت ادبی است که نقش مهمی در احیای سنت شاعری استادان پیشین داشت و شعر نغزش برای صاحبان ذوق و دوستداران ادب همیشه تازه و باطراوت بوده است.

ادبیات عرفانی شاخه گسترده ای از ادبیات فارسی است و نفوذ افکار عرفانی در شعر فارسی و راه یافتن شعر به خانقاه ها وسیله بزرگی برای پیدایش عده ای شاعر مستغنی از دربار سلاطین در حوزه ادب فارسی گشت. فروغی بسطامی شاعر نامدار سده سیزدهم از جمله شاعران موفق غزل سرایی است که در عصر قاجار توانست تا حدودی عرفان را چاشنی برخی از غزلیات خود کند. وی در میان شاعران دوره بازگشت، ادبی جایگاه ویژه ای دارد. زبان غزلیاتش فصیح و استادانه و نزدیک به زبان سعدی و حافظ است، او مضامین عاشقانه غزل خود را از سعدی و مضامین عارفانه را از حافظ گرفته و بسیاری از غزلیات او به تقلید از شاعران پیشین است.(۱)

مسیر شاعری 

میرزا عباس متخلص به فروغی در عتبات چشم به جهان گشود. ۱۶ سال بـیش نداشت کـه پدرش درگذشت و به علت تهیدستی و بی‌سرپرستی بـه هـمراه مادرش به ایران آمد و در شهر بسطام‌ سکونت گزید. گفته‌اند که میرزا عباس در آغاز سواد خواندن و نوشتن‌ نداشت اما در اثر شور و شوق فطری چندان رنج بـرد تا خواندن و نوشتن آموخت. او بیشتر اوقات خود را صرف‌ مـطالعه‌ در دیـوان غزل سرایان بزرگ فارسی، سعدی و حافظ کرد تا در نتیجه‌ مطالعه‌ و ممارست خود نیز غزل‌هایی فصیح سرود.(۲) غزلیات فروغی ساده‌، طبیعی‌ و زیباست او در سرودن غزلیات خود از سـعدی و حـافظ پیـروی کرده است. در شعر او واژه‌ی درشت و ترکیب ناروا و غریب دیده نمی‌شود. تشبیهات لطیف، وصف، ایهام و کـنایه از صـنایع شـعری است که‌ گهگاهی‌ در شعر او به چشم می‌خورد. فـروغی‌ بسطامی‌ شاعر غزل سرا، استاد و صاحب سخن روان و فصیح و جانبخش به سبب تمایلات عارفانه بیشتر عـمر خـود را در ریـاضت‌ و اعتزال و آمد و شد به مجلس عرفا گذرانید. هنگامی که آوازه  غزل‌های‌ فروغی‌ به گوش ناصر الدین شاه رسید، او را به‌ حضور طلبید و نـسبت بـه او اظهار لطف کرد.(۳)

دوره‌ بازگشت ادبی

افراط در امر مضمون‌یابی‌ که‌ اندک انـدک بـاعث اشکال در فهم‌ شعر شده بود و پرداختن طبقات‌ پایین‌ تحصیل نکرده و به طور کلی‌ عوام‌ به امر شـاعری، سـبک هندی را از رونق انداخت و به همین جهت تعدادی‌ از شاعران به فکر پیروی از اسـلوب‌های‌ کـهن‌ شعر فارسی به‌ سبک خراسانی‌ و عراقی افتادند. جـنبش بـازگشت‌ کـه‌ در نیمه دوم سده ۱۲ یعنی در اواخر دوره‌ سلطنت افـشاریه بـه وجود آمده بود، در عهد کریم خان زند رواج زیادی‌ پیدا کرد اما اوج دوره‌ بـازگشت‌ در زمـان قاجار است،‌ زیرا پادشان قـاجار شـعر دوست بـودند و گـاه نـیز خود شعر می‌گفتند. فروغی در لفظ و معنا، تازگی هایی به وجود آورد و از واژه ها و ترکیب های زبان بیگانه شعرش را دور نگاه داشت و در کاربرد واژه های فارسی کوشا بود،‌ ترکیب های به نسبت تازه ای مانند گل به سر افشان، دل حسرت نصیب و ... در اشعارش دیده می شود. او درباره شعر خود می گوید:

آن جا که فروغی به سخن لب بگشایی / طوطی ز چه رو دم زند از شرم لبانت

آنچه درباره فروغی و شعر او می دانیم، داوری برخی از پیشینیان بود که غالبان شعر را کلام موزون با قافیه، مخیل، ساده و دلپذیر می دانستند و در حقیقت تفاوت چندانی میان شعرآفرین و سخنوری نمی دیدند و نیز نوآوری را در آوردن برخی استعاره ها و ترکیب های تازه می شمردند و البته اگر این جهت کلام را تنها معیار نوآوری بدانیم، می شود گفت که شاعران سبک هندی در قیاس با شاعران دوره بازگشت بسیار نوآور بوده اند.(۴)

ویژگی‌های غزل فروغی

غزلیات فروغی لطیف و دلنشین است. شعرهایش در نهایت سادگی و روانی است با وجود سادگی از فصاحت، بلاغت و پاره‌ای از صنایع شعری به دور نیست. در شعر او واژه‌های ناآشنا و ترکیب‌های دور از ذهن و غریب دیده نمی‌شود. تشبیهات لطیف و وصف‌ دقـیق‌ و ایهام و کنایه از صنایع شعری است که گاه‌گاهی در شعر او دیده می‌شود. روانی و دلنشینی سخنان او تا جایی است که تعدادی از اشـعار ‌ ‌او به عنوان امثال، حکم و ضرب‌ المثل‌ برزبان مردم جاری است.  زبان غزل فروغی زبان غزل سعدی و حافظ است. بسیاری از ترکیبات زیبا را از این شاعران به وام گرفته اسـت‌ اما ترکیبات‌ و اصطلاحات تازه‌ای مانند گل به‌ سر افشاندن‌، سرو سمن ساق، یوسف عیسی دم، دل حسرت نصیب، گریه رنـگین، بـرسر هرمژه چندین گل رنگین داشتن نیز در دیوان فروغی به‌ چشم می‌خورد.

در خلوتی که ره نیست پیغمبر صبا را/ آن‌جا که می‌رساند پیغام های ما را

گوشی که هیچ نشنید فریاد پادشاهان/ خواهد کجا شنیدن داد دل گدا را

در پیش ماه‌رویان سر خط بندگی ده/ کاین جا کسی نخوانده‌ست فرمان پادشا را

تا ترک جان نگفتم، آسوده دل نخفتم/ تا سیر خود نکردم نشناختم خدا را

بالای خوش‌خرامی آمد به قصد جانم/ یا رب که برمگردان از جانم این بلا را

ساقی سبو کشان را می خرمی نیفزود/ برجام می بیفزا لعل طرب فزا را

فروغی‌ از هواخواهان واقعی بازگشت ادبی است و بیشترین تلاش‌ او معطوف به تقلید از غزل سعدی و حافظ بوده است. غزلیات او گاهی آن‌چنان استادانه سـروده شده است که تشخیص آنها از غزل‌ غزلسرایان‌ بزرگ زبان فارسی دشوار است. تأثیرگذاری بعضی از غزلیات فروغی از تجربه‌ شـخصی او در زمـینه‌ عشق نشأت می‌گیرد. شمس لنگرودی درباره شعر بازگشت می گوید:‌ «شعر شاعران این دوره گویای احساسات روحی و هیجانات درونی شاعر نیست زیرا که شعر زنده و سالم از زندگی  روزمره تغذیه می کند و شعری که آبشخور زندگی آن نه زندگی جاری بلکه دیوان شاعران قدیم است، ‌شعری مرده و مربوط به همان سال های قدیم است.» فروغی نیز از شاعران این سبک است و شعر او از ویژگی های این دوره مستثنی نیست،‌ در غزل های او به جز مضامین و محتوای تکراری و ترکیب های معمول شعر فارسی نوآوری و تازگی قابل ملاحظه ای نمودار نیست و گاهی درونیات خود را در زبان و جامه جدیدتری عرضه می کند،‌ اشعارش منعکس کننده اوضاع اجتماعی نیست.(۵)

دیوان غزلیات‌ او مجموعه‌ای‌ از کلیات حالات عـشقی، مـوضوعاتی نظیر مـهر و کـین، نـاز و نیاز، قهر و لطف، درد و درمان وصل و هـجران، نـاکامی و کامیابی، یاس و امید، شادی و غم، استغنا و نیازمندی‌، سرکشی و تسلیم و شکایت از جور رقـیب‌ و صـبر برجفای یار با بیانی زیبا اسـت.(۶)

تقلید و استقبال‌ در غزلیات فروغی

غزل دوره بازگشت مجموعه‌ای از غزلیات سده هفت و هشت است. گاهی‌ نیز بعضی از شاعران به قدری‌ در تقلید از گذشتگان‌ افراط‌ کرده‌اند که سخن آن‌ها رنـگ طبیعی خود را از دست داده و صورت نـاپسند و نـامأنوس به خود گرفته است. فروغی تمام محاسن‌ زبان‌ شعر یعنی صور خیال‌ زیبا و بدیع، عواطف لطیف اندیشه عمیق، زبان فاخر و واژگان مناسب، موسیقی و خوش‌آهنگی کلمات و بحرهای گوش نواز را از سـعدی و حافظ گرفته است از آنجا که‌ اساس‌ کار فروغی برتقلید بوده، بعضی‌ از غزلیات او انسجام لازم را ندارد. معمولا در غزل ۱۲ بیتی فروغی حدود ۵ یا ۶ غزل‌ خوب‌ یافته می‌شود. برخی از مفاهیم تکرار می‌شود و همین‌ نـقیصه‌ بـه‌ غزل‌ فروغی لطمه زده‌ است‌. فروغی بسیاری از غزلیات حافظ را استقبال کرده است. گاهی در این استقبال‌ها مضمون و گاهی وزن‌ و قافیه‌ و ردیف‌ عینا تکرار شده است.

اشعارش دلنشین‌، شورانگیز و بهترین دنباله‌روی از طرز سعدی و حافظ است. فروغی در تمام غزل های خود لحن و ضرب آهنگ جدی دارد. در اشعار او از شوخ و شنگی ها و مطایبه های سعدی خبری نیست، ‌حتی در ساده ترین غزل های او شادمانگی و مطایبه نیست یا اگر هم هست، بسیار کمرنگ است. (۷) زبان غزلیاتش ساده، روان و به دور از پیچیدگی و ابهام و نزدیک به زبان غزلسرایان بزرگ ایران است و تأثیر شخصیت فردی در بعضی غزلیات او به چشم مـی‌خورد و  موضوع بیشتر غزلیات‌ فروغی، عشق، عرفان و مدح است.

منابع:

۱- آذر بیگدلی‌، لطفعلی خان(۱۳۳۷) تذکره آتشکده. تصحیح حسن سادات ناصری.۳ جلد. تهران‌: انتشارات‌ امیرکبیر.

۲- حافظ، شمس الدین(۱۳۷۵) دیوان. تـصحیح مـحمد قزوینی و قاسم غنی، تهران: پیک فرهنگ.

۳- رودکی، جعفر بن محمد(۱۳۷۸‌)‌ دیوان‌. تصحیح جعفر شعار. تهران: نشر قطره.

۴- سعدی، مصلح بن عبد اللّه(۱۳۸۵) غزلیات‌ سعدی‌، تصحیح‌ غلامحسین یوسفی. تهران: انتشارات سخن.

۵- شـفیعی کـدکنی، محمد رضا(۱۳۸۰) ادوار شعر فارسی. تهران: انتشارات‌ سخن.

۶- شمس لنگرودی، محمد تقی(۱۳۷۲) مکتب بازگشت. تهران: نشر مرکز.

۷- شمیسا، سیروس‌(۱۳۶۲) سیر غزل در شعر فارسی. تهران: انتشارات فردوس.