تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۳

تهران- ایرنا- امیرهوشنگ ابتهاج از جمله غزل‌سرایان معاصر است که ویژگی‌های‌ شعر سنتی و نو را در اشعارش جای داد. او با لحاظ کردن اوضاع‌ حاکم بر روزگارش، عاطفه را در شعرش‌ به موضوعات اجتماعی و سیاسی تسری بخشید و از بیانی استفاده کرد که بیانگر دردها و نیازهای مردم زمانه‌اش باشد.

نگاه شاعرانه به دنیای درون و برون با نگرش عادی تفاوت دارد در پرتو این نگاه، هستی مالک حیات بی انتها می شود و شور و حال از تمام مظاهر طبیعت فوران و خود را نمایان می سازد. آثاری که رنگ و بوی رمانیتک دارد از احساس عمیق و تلطیف شده شاعر برمی خیزد. در میان شاعران معاصری که به این مقوله اهمیت می دهند، می توان به امیرهوشنگ ابتهاج اشاره کرد؛ شاعری چیره دست و توانا و از درخشان ترین چهره های غزل سرای معاصر که در هر ۲ شیوه شعر سنتی و نیمایی طبع آزمایی کرده است. غزل سرایی او از تبحرش در زمینه سرودن شعر نیمایی متاثر می شود تا جایی که در شمار یکی از بهترین سرایندگان غزل نو قرار می‌گیرد.(۱)

امیر هوشنگ ابتهاج، ۶ اسفند ۱۳۰۶ خورشیدی در رشت چشم به جهان گشود، امیرهوشنگ نوجوان گرچه در درس و مدرسه کوشا نبود اما شیفته مهارت‌آموزی شد و در کنار نقاشی و مجسمه‌سازی به دیگر هنرها نیز علاقه‌مند بود. به‌گفته خودش: «در همان هشت تا ده‌سالگی برای غذا پختن حرص می‌زدم. یک بار هم سه ماهِ تابستان مرا فرستادند، پیشِ یک خانم خیاط. شاید چون در خانه شلوغ می‌کردم. گلدوزی و دِسْمِه‌دوزی هم از او یاد گرفتم. مدت کوتاهی هم پیش «موسیو یرواندی» پدر «جرج مارتیرسیان» نوازنده ارکستر سمفونی تهران، مشق ویولن کردم.»

ابتهاج در ۱۳۱۸ خورشیدی با موسیقی و سرودن شعر آشنا شد. وی در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزل سرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد. از مهم‌ترین آثار ابتهاج تصحیح غزل‌های حافظ است. این اثر با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ خورشیدی از طرف نشر کارنامه به چاپ رسید. بار دیگر نیز با تجدید نظر و اصلاحات جدید منتشر شد. سایه سال‌های زیادی را صرف پژوهش و حافظ‌شناسی کرد. این کتاب حاصل تمام آن تلاش‌ها و زحمات بود که در مقدمه آن را به همسرش آلما پیشکش کرد. 

سایه شدن ابتهاج

هوشنگ ابتهاج در استدلال نام شاعری‌اش یعنی سایه می‌گوید: حروف و کلمات برای من رنگ دارند: ر خاکستری، گ نارنجی و ج سیاه است. ی کلمات برایم سرد و گرم‌اند: سایه کلمه‌ای سرد است، گلابی کلمه‌ای گرم. به‌گمان من در کلمه سایه یک مقدار آرامش، خجالتی‌بودن، فروتنی و بی‌آزار بودن هست؛ این‌ها برای من جالب بود و با طبیعت من می‌ساخت. خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حروف نرم بدون‌ادعایی است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابلِ خشونت و حتی می‌توان گفت وقاحت.

ابتهاج؛ غزل، سنت گرایی، نوآوری

در شعر سایه ۲ جنبه‌ کاملا متفاوت به چشم می خورد. نیمی‌ از سروده های او، مجموعه اشعاری است در قالب چهارپاره، رباعی و شیوه نیمایی و نیمی دیگر غزل است. هوشنگ ابتهاج در غزل، سبک خاص خود را آفریده است، زیرا شعرش‌ هم روانی و سادگی سـخن سـعدی را دارد و هم موسیقی‌ جادویی‌ سخن‌ حافظ را و هم شور و هیجان سخن مولانا و در عین حال سـخنش امروزی است؛ چنانکه تقریبا در خلوت همه اقشار جامعه‌ راه دارد و زبانش را همه درک می‌ کنند. او زبانی‌ فاخر دارد و بی‌ آنکه‌ صنعت پردازی کند، روال طبیعی، سادگی و روانی کلام را از دست نمی دهد.(۲)

ابتهاج، غزل سرایی‌ اسـت‌ کـه‌ ویژگی های شعر نو و کهن را با هنرمندی‌ و ظرافت‌ خاص در غزل‌ هـایش جای داده و از این نظر، نمودهای سنت گرایی و نوآوری در غزل او قابل بررسی است. غزل‌های سایه نمونه های بارز شعر رمانتیک است که سرشار از عاطفه ای صمیمی است و اصلی ترین عامل زیبایی و جذابیت آن به شمار می آید.

در شعر امروز، شاعر به اقتضای مردمی شدن هنر و ادبیات، بیشتر به عواطف جمعی و بشری می‌ پردازد تا آنجا که حتی فردیت عاطفی شاعر با کلیت اجتماعی و بشری او می آمیزد، این تغییر نگرش به خوبی در غزل سایه قابل مشاهده است. سایه بیشتر با به کار گرفتن‌ «من اجتماعی و من انسانی» است که اندیشه‌های خود را بروز می دهد. ابتهاج با اینکه در خانواده ای مرفه می زیست اما هیچگاه نسبت به مسایل اجتماعی‌ بی‌ تفاوت‌ ‌نبود. او از آن هنگام‌ که‌ به‌ دنیای شاعری پا نهاد، نتوانست نسبت به مسایل اجتماعی، اتفاقات و حـوادثی کـه پیرامونش رخ می دهد، بی تفاوت باشد. این اشتغال‌ و حساسیت‌ ذهنی‌ با سرودن اشعاری به شیوه کهن در مـجموعه‌ «نخستین نغمه‌ها» به روشنی انعکاس یافته است.(۳)

سایه در غزل هایش با پایبندی بـه‌ سنت‌ و بهره گیری از سبک عراقی، تشبیهات‌ را در دامنه ای‌ گسترده‌ به کار می گیرد. او مانند حافظ، استاد این سبک، ضمن استفاده از زبانی معتدل، روح و زبانش را همچون‌ آیینه‌ ای شفاف در برابر طبیعت‌ و اشیاء‌ قرار می دهد و آن ها را همان طور که‌ هستند درک می کند و به مخاطبش باز می نمایاند.

ابتهاج، خودش را در جایگاه مشبه، بیشتر به عناصر طبیعی چون سبزه، چمن، درخـت و ... تشبیه می کند که گویای نوعی طراوت و تازگی در ضمیر ناخودآگاه او نیز هست:

بـه سان سبزه، پریشان سرگذشـت‌ شبم‌ /نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی

شاعر با همین برقرار کردن پیوند بـا طبیعت، نوعی نوآوری مبتکرانه در حوزه کاربرد تشبیه در غزل ایجاد کرده است و همچنین با برقرار کردن ارتباط میان عناصر انتزاعی و عناصر دیگر به ویژه عناصر طبیعی، فضای گسترده تری برای درک زیبایی کلامش ایجاد می‌ کـند. این ابتکار، احساس لطیف شاعرانه‌ را هرچه بیشتر شفاف و روشن می سـازد و به خواننده القا می کند. البته، مفاهیم انتزاعی کـه ابتهاج در شعرش به کار گرفته است، چـندان گسترده‌ و وسیع‌ نیست اما در میان‌ آن‌ ها مفاهیمی، چون عشق، امید، غم و آرزو نمود بیشتری دارد.

در اشعار ابتهاج، استعاره بسیار مورد تـوجه شـاعر و از پرکاربردترین صور تخیل اوست. ابتهاج‌ در استعارات خود نیز از سبک معتدل عـراقی تبعیت می کند. او به شـیوه بـزرگان این سبک، به صورت و معنا به یک اندازه نـظر دارد و هیچ کدام را به دست فراموشی‌ نمی‌ سپارد.(۴)

زلف ، رها کرده بـه رخ، ناز را  / سایه زده نرگس غماز را بـرخی استعارات ابتهـاج، در خدمت مضامین اجتماعی و سیاسی او درآمده اند.

همه مرغان هم آواز پراکنده شدند / آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم

از میان‌ انواع‌ استعاره، تشخیص در اشعار ابتهاج برجستگی بیشتری دارد که بیشتر تقلید از گذشتگان است اما در این میان مواردی بدیع هم‌ یافت‌ می‌ شود که به  نظر می رسد، ابتکار شاعر باشد: در گردنت از هر سو پیچیده غمی گیسو / تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت

گیسو به‌ دلیل‌ رنگ‌ سیاه و دراز بودنش شب های طولانی عاشق را تداعی می‌ کند. ابتهاج به دلیل اینکه در غزل سـرایی، زبانی سـاده و روان دارد و البتـه لازمـه غزل سرایی هم‌ همین‌ است‌، از کنایه های تقلیدی و زودیاب بسیار اسـتفاده کرده اسـت.

نوآوری های ابتهاج هم در این حوزه، گاهی حاصل بهره گیری او از همین زبان عامیانه است. نمادها در شعر سایه همواره‌ مرسوم و قراردادی هستند و ابداع چندانی در آنهـا ملاحظه نمی شود. برخی از مصادیق این نمادها در شـعر سایه‌ عبارتند از: بهار، صبح، شـب، خـورشید، دریا، جنگل، پنجره، پرده، چمن، سبزه، دخمه، شاخه، کال و غیره. اگرچه این نمادها از لحاظ معنی و لغوی اشتراکات زیادی‌ با نمادهای موجود در شعر شاعران معاصر دیگـر دارند اما سایه با مقید کردن آن ها بـا صفاتی خاص و همراه کردنشان بـا ابزارهای دیگری چون: تشخیص، مراعات النظیر، تضاد، ایهام‌ و تشبیه‌ و جای دادنشان در بستری از عواطف عمیق برخاسته از دل، موجب دور ماندن آنهـا از ابتذال و تقلید محض شده است.(۵)

بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خـوشش/  هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست

زبان در غزل سایه

در غزل سـایه به دلیل گرایش بـه سنت شعری گذشته، نباید چنـدان توقع نوآوری و ابتکار در عـرصه زبان و واژگان یا عدول از منطق زبان‌ و در هم شکـستن هنجارهای آن را داشـت. سایه در به کارگیری زبان برای غزل هایش، سـبک سعدی و حافظ را معیار و مبنا قرار داده است، گاهی که سخنش ساده تـر، روان‌ تر و نزدیک‌ تر بـه زبان مخاطب است.‌ او از مضامین و جـلب توجه مخاطب، بهره برده اسـت.

حوزه موسیقی‌

آنچه به شعر تشخص می بخشد، نظام موسیقایی زبان اسـت. اصلی ترین عنـصر شعر سایه‌ هم‌، موسیقی است که شالوده بـلاغت او را تـشکیل‌ می‌ دهـد. شاعر توانا با ایجاد هماهنگی و تناسب و استفاده درست از خاصیت هم نشینی‌ واج‌ ها و واژه ها از یک‌ سو و کـشف ارتـباط موسیقی پنهان شده در لایه های مختلف معنایی کلمات از طرفی دیگر، می تواند کلام را زیباتر جلوه دهد و به شعر خود نظم‌ خاصی ببخشد که سبب‌ لذت‌ مخاطب شود. در موسیقی شعر، هم شـکل ظـاهری آن در شعر اثر می گذارد و هم شکل درونی آن که در معنا و مفهوم نمایان گر است، مؤثر واقع می شود. در غزل سایه، انواع تـناسـبات مـعنـوی در اشکال متنوع آن استفاده شده است.

در غزل او در این حوزه نیز هـیچ ابتکار و نوآوری مشاهده نمی شود و او از همان‌ ابزارهایی‌ استفاده کرده است که شاعران متقدم هـم از آن هـا بهره گرفته اند.

بیشتر نوآوری ابتهـاج در این حوزه در مـحدوده اشـعاری محسوب می شود که در قالب نیمایی‌ سروده‌ و در غـزل خـود صرفا وزن هایی را به کار می برد که‌ در شـعر گـذشتگان آمده است. بـا تـوجه‌ بـه‌ روحیـه آرام و هیـاهوگریز سـایه و نیـز رنگ غـمی کـه بر بیشتر غزل های او نشسته، طبیعی‌ است کـه او بیـشتر، اوزان نـرم و جویباری را به کـار بـرده باشد.

خـیـال آمـدنت دیشبـم بـه سر می‌ زد /نیامدی کـه ببینی دلم چه پر می زد

سایه‌ با تکرار متوازن‌ و متناسب‌ صامت‌ ها و مصوت هـا و نشاندن‌ آنها در محور هم نشینی زبان، سبب ایجاد موسیقی داخلی و ایجاد توازن در غزلش شده‌ است.

موسیقی کناری در اشعار ابتهاج

از دیرباز در غزل فارسی، لزوم رعایت قافیه، شاعر را ملزم به آوردن واژه هـایی خاص‌ در انتهای هـر بیت‌ کرده‌ است. ابـتهاج سـخت به این سنت پایبنـد اسـت؛ از ایـن گذشته، بیشتر غزل های ابتهاج مردف(چند ردیفی) هم هست و این موضوع نه تنها تقلیـد سـایه از شیوه غزل سرایی گذشتگان به ویژه‌ حافظ را آشکار مـی کنـد، بلکـه بیـانگر انـسجام و کـمال غزل سرایی او نیز هست.

بیا که بار دگر گل به بار می آید/ بیار باده‌ کــه‌ بوی بهار می آید

در جمع بندی کیفیت غزل ابتهاج در حوزه موسـیقی باید گفـت که یکی از برجستگی‌ های‌ ویژه ساختار صوری غزل های ابتهاج در سطح توازن آوایـی‌ اسـت. به این معنی کـه او با اسـتفاده از تکرارهای واجی و هجایی، نظام موسیقایی برجسته ای در شعر خود ایجاد کرده است که آشنایی او با شعر حافظ و پژوهش در دیوانش‌ همچنین‌ آشنایی او با هنر موسیقی، می تواند از اسباب این موضوع بـاشد.(۶)

حوزه تخیل و زبان در شعرهای ابتهاج

ابتهاج در غزل هایش‌ بر مجموع تصاویر شعر فارسی، تصاویر تازه زیادی نیافزوده است. صور خیال او حتی‌ آنجا که از طبیعت الهام می گیرد در اغلب موارد تازه نـیست و نـوآوری های اندکی دارد؛ با این‌ حـال، هنر سایه در آن است که روحی تازه در قالب تصاویر کهنه‌ می دمد و آنها را از عاطفه شاعرانه خویش سرشار می سازد. تصاویر شعر سایه، در بافت‌ کـلی‌ غـزل بـه خوبی متجلی می شود و به انسجام ساختار آن یاری می‌ رساند.

زبان غزل سایه با زبان‌ غزل‌ های سعدی و حافظ تفاوت چندانی ندارد؛ با وجود این، ابتهاج در این حوزه از برخی ابـزارهای رایج بـرای برجسته سازی مضامین‌ و جلب‌ توجه مخاطب، بهره برده است‌. باستان‌ گرایی و ساخت‌ ترکیبات‌ تازه‌ در این میان ملموس تر است.(۷)

منابع:

۱. ابتهاج ، هوشنگ ، (١٣٧٨)، سیاه مشق ، تهران : نشرکارنامه .

۲. امین پور، قیصر، (١٣٨٣)، سنت و نوآوری در شعر معاصر، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی .

۳. براهنی ، رضا، (١٣٤٧)، «شعر امروز»، مجله کاوه، شماره ٢٣، صفحات ٤٨-٥١.

۴. پورنامداریان، تقی، (١٣٨١)، سفر در مه‌، تهران‌: نشر نگاه.

۵. حسن لی، کاووس، (١٣٨٣)، گونه های نوآوری در شعر معاصر، تهران: نشر ثالث .

۶. روزبه، محمدرضا، (١٣٨٣)، ادبیات معاصرایران (شعر)، تهران: روزگار.

۷. شفیعی کدکنی، محمدرضا، (١٣٦٨)، موسیقی شعر، چاپ ٢، تهران: آگاه .