یارا یارا گاهی
دل ما را،
به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را، چو مسیحا،
به دمیدنِ آهی روشن کن...
یکی از ماندگارترین و فراوانشنیدهشدهترین تصنیفهای موسیقی ایرانی با این واژهها آغاز میشود؛ تصنیفی به نامِ «هوای تو» که در میان علاقهمندانش به «یارا یارا» هم معروف است. در سال ۱۳۷۴ آلبومی در بازارِ آنروزها پُررونقِ موسیقی ایران منتشر شد که رفتهرفته توانست با شمارگانِ چند میلیونی، به گواهِ ناشرش رکوردِ پُرفروشترین آلبوم موسیقی ایرانی را در اختیار بگیرد. این اثر «نیلوفرانه» نام داشت؛ نیلوفرانهای که از همدلیِ مهرآمیز آهنگساز، شاعر و خوانندۀ آن، جوانه زد و در دل بسیاری از مخاطبان موسیقی ایرانی ریشه دواند و زمزمۀ لبهای بیشماری شد.
آلبوم «نیلوفرانه» با تصنیفهایی چون «یارا یارا»، «خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن»، «صحرا صحرا دویدهام»، «ای غم، ای همدم» و نیز با آن دو آواز افشاری و دشتیِ معروفش که با همراهی سهتار مرحوم استاد جلال ذوالفنون اجرا شده، برای آندسته از مخاطبان موسیقی ایرانی که سالهای میانی دهۀ هفتاد و نیز دهۀ هشتاد را درک کردهاند، به یک خاطره تبدیل شده است؛ خاطرهای از غروب روزهای جمعه یا شبِ نیمۀ شعبان یا شاید خاطرهای از یک خلوتِ عاشقانه با خالقِ یکتا یا حتی خاطرهای از چند قطره اشک در تنهایی و لحظههای دلشکستگی. به یاد بیاوریم این بخش از تصنیفِ «نیلوفرانه» یا همان «خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن» را؛ آنجا که علیرضا افتخاری میخواند:
«تو خود گفتی که در قلبِ شکسته خانه داری
شکسته قلب من، جانا به عهدِ خود وفا کن...».
عباس خوشدل، قیصر امینپور و علیرضا افتخاری، سه ضلعِ مثلث پیدایشِ نیلوفرانه را شکل دادهاند. از میان این سه، قیصر امینپور نزدیک به چهارده سالِ پیش آسمانی شد و اکنون، هنوز چهل روز نشده که آهنگسازِ نیلوفرانه، استاد عباس خوشدل، نیز راهی سرای دیگر شده و در جوارِ رحمتِ خداوند یگانه آرمیده است.
مردی که صدای خداحافظی او گم شد
در بیست و هشتمین روز از آخرین ماهِ سالِ کرونازدۀ ۱۳۹۹، آنگاه که تعداد چشمگیری از مردم باوجود بلای کرونا و توصیه های متولیان بهداشت، در تب و تابِ آخرین خریدهای شب عید بودند، خبری بهسرعت در فضای هنری و رسانهای پخش شد که از وفاتِ آهنگسازِ نامدار و بزرگ موسیقی ایران، استاد عباس خوشدل، حکایت میکرد. این خبر البته همچنان که شتابان پخش شد، شتابان نیز در لابهلای اخبار و هیاهوی شبِ عید و آغاز سال نو محو شد؛ بهطوریکه وقتی سالِ تازه از راه رسید، خبرِ داغِ فراق آهنگسازِ بیمانندِ موسیقیمان نیز در زیر خروارها فراموشی به خاکِ سرد سپرده شد. استاد رفت، اما کسی صدای خداحافظیِ او را نشنید!
غمانگیزتر و دریغبرانگیزتر اینکه پیکرِ این آهنگسازِ مویسپیدکردۀ موسیقی ایران نیز در نهایتِ غربت و بیخبری، در روز بیست و نهم اسفند ماه به خاک سپرده شد. پیکر استاد نه از تالار وحدت تشییع شد و نه در قطعۀ هنرمندان آرام گرفت. گویا پیرمرد هنرمند ما که چند ماه پیشتر از سفرِ بیبازگشتِ خویش، همسرِ خود را بدرقۀ دیارِ بقا کرده بود، چنین وصیت کرده بوده که پس از مرگ پیکرش را به جای قطعۀ هنرمندان، در کنار همسرش به خاک بسپارند.
عباس خوشدلی که نمیشناختیمش
این بنده در سالهای نوجوانی، آنگاه که به قولِ ترانهسرای بزرگ، مرحوم استاد رحیم معینی کرمانشاهی، برایش «رنگِ گُل جمال دیگر در چمن داشت» [۱] و موسیقی بهطرزی دلنشینتر و صمیمانهتر از امروز بر گوش و روح و جانش مینشست، با آثار استاد خوشدل آشنا شده بود و بدانها دل بسته بود. همین آشنایی و دلدادگی به نواهای آن خنیاگرِ اصیل سبب شد که از اواخر دهۀ هفتاد به اینسو همواره گوشسپارِ آن نغمههای جاودانی باشد. البته در آن سالهای نوجوانی شناختِ این بنده و شاید شمارِ بسیاری از موسیقیدوستانِ همسن و سالش از عباسِ خوشدل، محدود بود به نامِ وی که روی جلدِ «نیلوفرانۀ ۱ و ۲»، «صدایم کن» و «شبان عاشق» در برابرِ عنوانِ «آهنگساز» درج شده بود؛ همین و بس!
این بنده نیز همچون بسیاری دیگر از نوجوانان و جوانانی که در آن سالها آهنگهای ساختۀ عباس خوشدل را با صدای علیرضا افتخاری عاشقانه گوش میدادند و با آنها همخوانی میکردند، نمیدانست که عباس خوشدل کیست و روحش خبر نداشت که این عباسِ خوشدل، روزگاری در برترین ارکسترهای موسیقی این سرزمین، همچون ارکسترهای استادان حسین دهلوی، نصرتالله گلپایگانی و فرامرز پایور حضور داشته و یکی از برترین نوازندههای فلوت در موسیقی ما بوده است و به جز این، رهبری ارکسترهای گوناگون را نیز برعهده داشته است. همچنین بسیاری از ما نمیدانستیم که خالقِ «یارا یارا»ی محبوبمان، آهنگهای معروفِ دیگری نیز ساخته که «نوای کاروان» با صدای نادر گلچین (نوای کاروان هر دم زند آتش به جان...) یکی از آنها است. این را نیز نمیدانستیم که این آقای خوشدلی که آهنگهایش دل از ما برده است، همان عباسِ خوشدلی است که دههها قبل، مدیرکل و سرپرست برنامههای هنری وزارت فرهنگ و هنرِ سابق بوده و در آنجا سالها کوشیده بوده است تا ردیفهایی را که استادانِ بزرگی چون علیاکبر خان شهنازی، ابراهیم بوذری، محمود کریمی روایت کردهاند، ثبت و ضبط کند و برای آیندگان به میراث بگذارد. آنزمان نمیدانستیم که اگر عباس خوشدل و همت و دلسوزیِ او نبود، چه بسا بسیاری از این روایتهای ردیف موسیقی ایرانی نیز امروز برجای نمیماند. آری، ما آن روز نمیدانستیم عباس خوشدل کیست، اما با این حال با همۀ وجود به جادوی آهنگهایش گوش میسپردیم و حظ میبردیم.
البته این بنده کمی بعدتر، وقتی برای نخستین بار فیلمِ «گاو» داریوش مهرجویی را تماشا میکرد و نامِ عباس خوشدل را در عنوانبندی آن فیلم دید، برای خودش این را نیز کشف کرد! که این «عباس خوشدل» که نوشتهاند نوازندۀ فلوتِ فیلم است، باید همان استاد عباس خوشدلِ آهنگساز نیلوفرانه باشد؛ و چه لذتی داشت این کشفِ نوجوانانه.
نخستین دیدار در آخرین خداحافظی با قیصر
ماهها و سالها گذشت و همزمان با بالیدنِ «نیلوفرانه» و افزونشدنِ شهرت و محبوبیت خوانندهاش، این بنده نیز از نوجوانی به جوانی پای میگذاشت؛ و در یکی از همین سالهای اوانِ جوانی بود که توانست نخستین بار خالقِ نیلوفرانه را از نزدیک ببیند. از خاطرِ نگارنده نمیرود آن روزِ خزانیِ سال ۱۳۸۶ که به جای حضور در کلاس دانشگاه، همچون دیگر دوستدارانِ قیصر امینپور در باغِ خانۀ شاعران حاضر شده بود تا وداعِ آخر با شاعر «نیلوفرانه» را درک کند. در همین مراسم بود که ناگهان پشتِ سر خود پیرمردِ سادهپوشی را دیدم که گیوهای مشکی به پا داشت و آرام ایستاده بود. چهرهاش را پیشتر در برنامههایی چون «کاروان» و «با کاروان شعر و موسیقی» [۲] دیده بودم. خودش بود؛ عباس خوشدل؛ استاد عباس خوشدل. بهمحض دیدنِ استاد، سلام کردم و رفتنِ قیصر امینپور عزیز را به او تسلیت گفتم. استاد هم که از سلامِ صمیمانۀ این جوانکِ ناشناس دچار تعجب شده بود، به گرمی پاسخِ عرض ارادتِ این مخاطبِ علاقهمند به آثارش را داد. چند لحظه بعد هم علیرضا افتخاری از پشت سر آمد و هر دو استاد مشغول صحبت با هم شدند. در همان سال بود که چند ماه پیشتر از رفتنِ قیصر، «رازگشا»ی عباس خوشدل و علیرضا افتخاری منتشر شده بود؛ اثری سنگین و ارکسترال، در بردارندۀ تصنیفهایی در مناجات با خداوند و وصف آل الله (ع).
آن روز پس از اینکه برای نخستین بار استاد عباس خوشدل را از نزدیک دیدم، تصنیف نخست از رازگشا که آهنگی است در سهگاه بر روی شعر معروف استاد رهی معیری، به خاطرم آمد و زمزمهکنان زیر لب برای دلِ خود میخواندم:
«دیده فرو بستهام از خاکیان / تا نگرم جلوۀ افلاکیان
شاید از این پرده ندایی دهند / یک نفسم راه به جایی دهند...». [۳] در همین حال و هوا بودم که پیکر قیصر را آوردند... .
شش سال بعد؛ فرهنگسرای ارسباران
۶ سال بعد دوباره استاد را از نزدیک دیدم؛ این بار در فرهنگسرای ارسباران؛ روز پایانی مرداد ۱۳۹۲. آیین تجلیلی برپاشده بود برای «خالقِ نیلوفرانه»؛ و این بنده هم که یکی از دوستدارانِ «خالق نیلوفرانه» بود، خود را به ارسباران رسانده بود تا با حضور در این مجلسِ تجلیل، ادای دین کند به نواسازی که آهنگهایش، بخشی از خاطرههای نوجوانی و جوانی او را شکل داده بود. مجلسِ باشکوهی بود. ارکستری با حضور نوازندگان جوان و به رهبری ناصر ایزدی چند قطعه از آثار استاد خوشدل را با صدای خوانندۀ جوان، امیر اثنی عشری، اجرا کرد؛ آثاری که با صدای علیرضا افتخاری در گوشِ دوستداران موسیقی ایرانی ثبت شده است.
در آن محفل وقتی محمدعلی چاووشی، مدیر نشر مشکات، هماو که «نیلوفرانهها» و شبانِ عاشق و «سرمستان» را منتشر کرده، در سخنان خود مژدۀ نغمههایی را داد که استاد خوشدل تازه خلق کرده بود. چاووشی که بهطور خصوصی آهنگ بیکلام آنها را شنیده بود، چه تعریفها که از آن آثار نمیکرد. قند در دلم آب شد با شنیدنِ این نوید. با خود میگفتم که دیر یا زود این نغمهها در قالب آلبومی منتشر خواهد شد و اگر زنده باشم، بیتردید من هم از نخستین خریداران و شنوندگان آن آلبوم خواهم بود.
پس از پایان مراسم، نزد استاد خوشدل رفتم و تبریک گفتم و در کنار گوشش گفتم که ای کاش دوباره او و علیرضا افتخاری علاقهمندان موسیقی را مهمان همکاریِ موسیقایی خود کنند... . دریغ از آرزویی که آرزو ماند و افسوس از آن نغمههایی که به گوش نرسید... .
سه سال بعد؛ محوطۀ تالار وحدت
تعدادی از اهل موسیقی و دانشجویان و هنرجویان این هنر در زیر گرمای آفتاب تیر ماهیِ یکی از روزهای سال ۱۳۹۵ کنار هم جمع شدهاند تا یکی از آن استخوانخردکردهها و دلسوزهای موسیقی را بدرقۀ سرای جاویدان کنند: مراسم تشییع پیکر استاد مصطفی کمال پورتراب، معلم بزرگ موسیقی ما؛ مردی که به قول استاد خوشدل دایرة المعارفی بود برای موسیقی ایرانی. استاد خوشدل هم برای خداحافظی با یارِ قدیمی آمده است و این بنده هم که تازه دست به قلم شده، آمده است تا گزارشی از این آیین تهیه کند.
در هنگام برگزاری مراسم، چشم از استاد برنمیداشتم؛ و با هیجان در پی آن بودم که پس از مراسم با او مصاحبه کنم. بانگ لا اله الّا الله که برآمد، پیکر استاد پورتراب بر روی دستِ بدرقهکنانش به سوی مرکب آهنینی که میخواست او را به خانۀ خاکیش برساند، مشایعت شد. پس از بدرقۀ پیکر استاد پورتراب، شتابان نزد استاد خوشدل رفتم. خود را معرفی کردم و با همۀ هیجانی که از همکلامی با هنرمند تاریخسازی چون او در وجود ناچیز خویش احساس میکردم، از استاد درخواست مصاحبه کردم و استاد نیز با مهربانی پذیرفت.
در آن گفتوگو که حدود چهل روز بعد منتشر شد، استاد خوشدل هم از مقام و خدمتهای استاد پورتراب گفت و هم از شرایطِ آفرینش آهنگی ماندگار. این بنده که بیتابِ شنیدن اثری تازه از استاد بود و آرزو میکرد که او و افتخاری دوباره همکاری درخشانشان را از سر گیرند، از استاد دربارۀ احتمالِ همکاری دوبارهاش با خوانندۀ نیلوفرانه پرسید و آهنگسازِ سرد و گرم چشیده نیز چنین گفت: «من بر این باورم که در آواز: شجریان؛ و در ترانه: افتخاری. در بعد از انقلاب کسی مانند افتخاری نمیتواند ترانه را بخواند. منتها برای آقای افتخاری باید یک سری زمینههایی فراهم شود و اگر اسپانسری پیدا شود که بتواند سرمایهگذاری کند، من آمادۀ همکاری دوباره با ایشان هستم. این را هم بگویم که همۀ حدود ۲۰ قطعهای که آماده ساختهام، بر روی رنگ و وسعت صدای آقای افتخاری ساختهام و در کل اگر زمینه فراهم شود، من با ایشان کار خواهم کرد... . من صدای علیرضا افتخاری را بسیار دوست دارم و دلم میخواهد از سکوت درآید. یک بار هم به خود آقای افتخاری گفتم که منِ عباس خوشدل میتوانم ایشان را از این سکوت درآورم». [۴]
امروز که دوباره آن گفتوگو را میخوانم، جز کشیدن آهی سرد کاری نمیتوانم کرد. حیف و صد حیف از عباس خوشدل که آنقدر منتظر ماند تا آهنگهای بیمانندش با صدای خوانندۀ دلخواهش به گوش مردم برسد، که پیک اجل دررسید و عاقبت نغمههایش به گوش دوستدارانش نرسید. «شرایط فراهم نشد»! البته بهتر آن است که بنویسم شرایطش را فراهم نکردند. از ناشرانِ موسیقی گرفته تا هنرمندانِ دخیل در این امر تا مسوولانی که میبایست به آثارِ خوشدل و امثال او به چشم میراثِ فرهنگی مینگریستند و چنین ننگریستند؛ همه غفلت ورزیدند و فرمودۀ حضرت حافظ را از یاد بردند که «گل عزیز است، غنیمت شمریدش صحبت».
وقتی آهنگسازِ نیلوفرانه به تماشای اجرای نیلوفرانه نشست
گرچه شرایطش پیش نیامد که دوستداران موسیقی ایرانی پس از آلبوم «رازگشا» باز هم بخت این را داشته باشند که از همکاری آهنگساز و خوانندۀ نیلوفرانه لذت ببرند، اما دست تقدیر خوشبختانه چنین رقم زد که خالق نیلوفرانه در سالهای پایانی عمر خویش، برای نخستین بار نظارهگر اجرای نیلوفرانۀ خویش با ارکستری بزرگ باشد.
در واپسین روزهای دی ماه سال ۱۳۹۵، ارکستر ملّی ایران به رهبری استاد فریدون شهبازیان و با خوانندگی علیرضا افتخاری در افتتاحیۀ سی و دومین جشنوارۀ موسیقی فجر به روی صحنۀ تالار وحدت رفت و افتخاری با ارکستری با بیش از شصت نوازنده، آهنگهایی از نیلوفرانه را خواند. این اجرا یک مهمان ویژه هم داشت: استاد عباس خوشدل. هیچگاه از یاد نمیبرم وقتی در پایانِ اجرا، فریدون شهبازیان در میان تشویقهای بیامان حاضران، از خالق نیلوفرانه دعوت کرد تا روی صحنه بیاید. عباس خوشدل هم وقتی به روی صحنه آمد، علیرضا افتخاری را چنان گرم در آغوش گرفت که این بنده امیدوار شد به همکاری دوبارهشان. امیدی که ناامید شد... .
آخرین یادگاری
استاد عباس خوشدل، متولدِ یکم مهر ماه بود؛ اما در دوم مهر ماه سال ۱۳۹۶ وقتی در محوطۀ تالار وحدت به محضر استاد رسیدم، به جای عرض تبریکِ زادروزش، ناگزیر بودم که وفاتِ دوستِ دیرینش، خوانندۀ نامدارِ موسیقی ایرانی، استاد نادر گلچین، را به او تسلیت بگویم. آن روز همه آمده بودند برای بدرقۀ خوانندۀ «نوای کاروان». مردی که آهنگِ عباس خوشدل و شعر ابراهیم صفایی را با صدای خود ماندگار ساخته بود:
«نوای کاروان، امشب زند، آتش به جانم
خدایا برملا شد، برملا، راز نهانم
مران محمل مران، ای کاروان، آهستهتر رو
که من دلخستهای، وامانده از، این کاروانم...».
آن روز نیز گفتوگویی با استاد خوشدل انجام دادم که منتشر شده است: «روایت استاد خوشدل از نیم قرن ماندگاری نوای کاروان».
پس از آن دیدار و گفتوگو، گذرِ روزها ما را رساند به آخرین روزهای شهریور ماه ۱۳۹۸؛ چند روز مانده به هشتاد و هشتمین سالروز تولد استاد خوشدل. علاقهام به استاد مرا بر آن داشت که گفتوگویی مفصل با ایشان ترتیب دهم تا آن پیرِ رهشناس موسیقی ایرانی، اندکی از بسیارِ آنچه از سرگذشت و فراز و فرودِ موسیقی ایرانی را به چشم دیده بود و در سینه اندوخته بود، بازگو کند تا سندی باشد ارزشمند برای آیندۀ موسیقی ایرانی. با همراهی و شکیبایی استاد، این گفتوگوی مفصل صورت گرفت و در ششم مهر ماه منتشر شد: «با استاد عباس خوشدل؛ از نیلبک تا نوای کاروان و نیلوفرانه».
این گفتوگو دربردارندۀ نکتههای تاریخی و ناگفتهای از موسیقی ایرانی است که استاد خوشدل آنها را بیان کرده است. استاد در این گفتوگو از نیلبکنوازی خویش در کودکی گفته و به تشریح روابط و سازوکار ۲ جریان عمدۀ موسیقی ایرانی در سالهای پیش از انقلاب پرداخته است. همچنین از نصرت گلپایگانی حکایت کرده؛ همان استادی که به دلیل گواتر بزرگش تصویرش را در تلویزیونِ آنسالها نشان نمیدادند و همین سبب شده بود تا گلپایگانی گلوی خویش به تیغ جرّاحان بسپارد و زیر تیغ جرّاح جان بدهد. استاد خوشدل همچنین از همکلاسی بودنش با استادان اکبر گلپایگانی و کوروس سرهنگزاده سخن گفته است.
یک سال بعد، وقتی در نخستین روز از مهرماه ۹۹ به تلفن همراه استاد خوشدل زنگ زدم تا زادروزشان را تبریک بگویم، این را خدمت استاد عرض کردم که اگر صلاح بدانند، خدمتشان برسم و خاطرات موسیقایی شان را تدوین کنم تا میراثی ارزشمند باشد، برای آیندگان موسیقی ایرانی. استاد نیز با محبتِ تمام، رضایت خود را ابراز داشتند، اما از آنجایی که مشغول پرستاری از همسرِ ناخوشاحوالشان بودند، این کار را موکول کردند به زمانی که حال همسرشان اندکی بهتر شود. روزهای کرونایی سال ۹۹ بهسرعت طی شد و درحالیکه میخواستم در نخستین روز از سال ۱۴۰۰ با استاد تماس بگیرم و سال نو را خدمتشان تبریک عرض کنم، آن خبرِ غمانگیز پخش شد: «خالقِ نیلوفرانه به خدای نیلوفرانه پیوست». این هم دریغی دیگر... استاد عباس خوشدل با گنجینهای از آگاهیها، خاطرهها، دیدهها، شنیدهها، نکتهها و ناگفتههای فراوان از موسیقی ایرانی، این سرای فانی را رها کرد و رفت...
در همان آخرین همکلامیِ این بنده با استاد که چند ماه پیش از سفرِ آسمانی او روی داد، استاد این وعده را داد که با بهتر شدنِ حالِ همراهِ زندگیش، گفتوگویی با این بنده خواهد داشت با این عنوان: «هرچه بر سر موسیقی ما آمده است، از راستکوک و چپکوک بوده است». این عنوان را خودِ استاد خوشدل برای آن گفتگوی انجام نشده برگزیدند؛ گفتوگویی که در سطر سطرِ نانگاشتهاش، این واژه ثبت شده است: «دریغ».
ارجاعها:
۱. بخشی از ترانۀ «کودکی»، اثر استاد خلدآشیان علی تجویدی، با بازخوانی استاد علیرضا افتخاری.
۲. این دو برنامۀ تلویزیونی در دهههای هفتاد و هشتاد با اجرای سهیل محمودی از شبکۀ دو پخش میشد.
۳. این بیتها سرآغازِ تصنیف «در حریم قدس» است؛ اثری در ستایش حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع)، که با آهنگسازی استاد عباس خوشدل، شعر استاد رهی معیری و صدای استاد علیرضا افتخاری در قالب آلبوم «رازگشا» منتشر شده است.
۴. «آهنگساز نیلوفرانه: اگر اسپانسر پیدا شود، باز هم با افتخاری کار میکنم»؛ گفتوگوی امیرحسین دولتشاهی با استاد عباس خوشدل؛ خبرگزاری ایرنا؛ منتشر شده در تاریخ ۱۳ امرداد ۱۳۹۵.