به گزارش عصر جمعه خبرنگار فرهنگی ایرنا، اول تیتراژ، پس از لوگوی زخم کاری، دو عبارت روی صفحه میآید: بر اساس رمان بیست زخم کاری از محمود حسینیزاد و سپس: با نگاهی به نمایشنامه مکبث اثر شکسپیر. آخرین باری که به یک نمایشنامه، آن هم کلاسیک، آن هم انگلیسی، آن هم متعلق به اوایل قرن شانزدهم میلادی و آن هم به قلم ادیبانه نویسندهای چون شکسپیر سر زدید، کی بوده است؟ خب شاید بگویید اصلا چرا باید چنین کاری انجام میدادیم؟! حق با شماست. دستکم حتی اگر حق هم با شما نباشد، اقتباسها ساخته میشوند تا بخشی از این نقیصه را جبران کنند؛ تا هم نگذارند که بزرگترین آثار ادبی تاریخ بشر، به دست فراموشی سپرده شوند و هم آثار جدید هنری از این میراث، بینصیب بمانند؛ تا ما انسان را فراتر از مرزهای زمان و مکان از بیرون لمس کنیم.
حالا واقعا داستان زخم کاری، چقدر به مکبث نزدیک است؟ اگر مکبث را خوانده و همین سه قسمت اول را هم دیده باشید، به روشنی لیدی مکبثِ ماندنی شکسپیر در ادبیات نمایشی را در قامت شخصیت «سمیرا» (رعنا آزادیور) شناختهاید و وجوهی از «مکبث» و «دانکن» را هم در «مالکی» (جواد عزتی) و «ابراهیم ریزآبادی» (سیاوش طهمورث) بو بردهاید. زخم کاری یکی از هزاران اقتباسی است که در سراسر جهان در عرصه فیلم و تئاتر از نمایشنامه شکسپیر انجام شده است؛ این جا به برخی از مهمترین آنها اشاره خواهیم کرد.
سریر خون- ۱۹۵۷
آکیرا کوروساوا، کارگردان شهیر ژاپنی، یکی از مهمترین و طنیناندازترین نامهایی است که مکبث شکسپیر را از غرب بریتانیای کبیر به دورترین نقطه آسیای شرقی کشانده است. سریر خون او، هنوز در صدر فهرست ۵ اثر اول اقتباسشده از نمایشنامه نویسنده انگلیسی قرار دارد تا نشان دهد ارکان قصه اگر مکبث، همسر مجنون و قدرتطلب او و پادشاه خوشقلب قربانی آنها و ساحرههای اغواگر باشند، دیگر فرقی نمیکند ماجرا در جنگلهای اسکاتلند اتفاق بیفتد یا در باغهای اشرافی ژاپن. اقتباس کورورساوا را هم بیتردید نمیتوان اقتباسی وفادارانه دانست چرا که در برخی از دیگر ارکان مهم اثر شکسپیر دست برده است. اما خوانش این کارگردان قادر است ابعاد نادیده دیگری از این نمایشنامه ماندگار را کشف و برهنه کند و چیزهای جدیدی بر آن بیفزاید.
مکبث- ۱۹۴۸
کسی مثل اورسون ولز حتما نمیتوانست بدون اقتباسی از شکسپیر، کارنامه کاریاش را ببندد و برود. او مدتها برای ساخت اقتباسی از اتللو تلاش کرد اما کمبود بودجه نهایتاتقدیر را این طور گرداند که ولز، کارگردان یکی از مهمترین نسخههای مکبث شود. ولز در دوره سلطه کلاسیکسازها، آن قدر آوانگارد بود که تا همین الان با همین ویژگی منحصر به فردش در یادها بماند و طبیعتا همین رویکرد را هم درباره اقتباس از مکبث، در پیش گرفت. او که در سال ۱۹۳۶ یک بار دیگر هم نسخهای از مکبث را با بازیگرانی تماما سیاهپوست روی صحنه برده بود، این بار هم به سراغ تجدیدنظرهای متعدد در نمایشنامه رفت و نهایتا خود نقش اصلی را در فیلم بر عهده گرفت تا نه تنها یکی از نسخههای مهم مکبث بلکه یکی از بهترین بازیهای خود را نیز به یادگار بگذارد.
مکبث-۱۹۷۱
آدم حتما از خودش میپرسد چرا رومن پولانسکی باید سراغ مکبث برود؟! آن هم فقط دو سال بعد از ماجرای هولناکی که پس از نمایش فیلم بچه رزماری برای همسر باردار و فرزند در آستانه تولدش اتفاق افتاد! خب سوال بجایی است و شاید پاسخ مناسبش را هم باید در علاقه پولانسکی به تم جنایی و هراس جستوجو کرد. تسلطی که جادوگران بر داستان مکبث دارند و اغواگریهای نفس شیطانی لیدی مکبث و پیچیدگیهای روانی نقش اول داستان، میتوانسته بهانههایی برای تولید این نسخه از مکبث بوده باشد. اما هرچه که هست، مکبث پولانسکی هم یکی از اقتباسهای قابل توجه نمایشنامه نویسنده بزرگ انگلیسی است که در برخی زوایا و بازنگریها هم به نسخه اورسون ولز تکیه کرده است.
مکبث- ۱۹۸۲
حتی کارگردانی چون بلا تار هم ممکن است از مکبث کلاسیک شکسپیر، نسخهای ارائه دهد که مثل بقیه فیلمهایش، برق از کله مخاطبان بپراند. در کشور ما معمولا مد نیست که از آثار کلاسیک، خوانشهای نوگرایانه و آوانگارد ارائه شود و معمولا کارگردانها بیشتر علاقه دارند هر اثری را در حدود اقتضائات خودش ببینند اما برای بسیاری از کارگردانهای غربی مثل بلا تارِ مجارستانی، یک برداشت بیسابقه از مکبث هم میتواند همان قدر جذاب باشد. تلهفیلم مکبث بلا تار که در موزه هنر مدرن آمریکا به نمایش گذاشته شده، اولین چشمههای هنر آوانگارد این کارگردان را به منصه ظهور میرساند. فیلمی که تنها در دو برداشت، ماجرا را روایت میکند: یکی برداشت ۵دقیقهای اول و دیگری برداشت یکساعته دوم!
مقبول- ۲۰۰۴
حیف نیست همه جهان لااقل یک نسخه از مکبث را ساخته باشند و سینمای هند جا مانده باشد؟! خب سینمای هند هم از آنهایی نیست که به خودش اجازه دهد از هیچ مسابقهای جا بماند. ویشال بهاردواج با این اقتباس از مکبث،خود را در سطح جهان معرفی کرد و علیرغم شکست در گیشه، در میان منتقدان، نامآور شد تا این موفقیت را در دو اثر بعدی خود یعنی اقتباسی از اتللو به نام امکارا در سال ۲۰۰۶ و بعد اقتباسی از هملت به نام «حیدر» در سال ۲۰۱۴ هم ادامه دهد. مقبول داستان او همان مکبث نمایشنامه شکسپیر است که تصمیم میگیرد جهانگیرخان، پدرخوانده یک باند مافیایی در هند را که همان دانکن داستان اصلی باشد، از سر راه بردارد و خود به جای او بر تخت پدرخواندگی این مافیا تکیه بزند.
همه فرزندان مکبث- ۱۳۹۸
در ایران شاید تا پیش از سریال زخم کاری فیلمی که داعیه اقتباس از نمایشنامه شکسپیر را داشته باشد، به ثبت نرسانده باشیم اما اجراهای متعدد و متفاوتی از مکبث در سالهای مختلف از آن روی صحنه رفته است. آخرین نسخه از مکبث کمی قبل از شیوع کرونا در جشنواره تئاتر فجر سال ۹۸ روی سن تئاتر شهر رفت تا بسیاری از مخاطبان را نسبت به ظرفیتهای تئاتر شهرستان با یک گروه خوزستانی، شگفتزده کند و البته نام عوامل آن را در بخشهای مختلف نامزدیهای سیمرغ بالا بکشد. مجتبی رستمیفر، کارگردان این نمایش، اقتباسی نسبتا وفادار را از نمایشنامه به اجرا برده بود که البته گذشته از ادبیات دیالوگها، استفاده از گروه همخوان و طراحی حرکت در صحنهای شلوغ، برای طراحی لباس و صحنه، بازخوانیهای خلاقهای نسبت به فضای یک نمایش کلاسیک صورت داده بود. لیدی مکبث و ساحرهها در این اقتباس در مرکزیت روایت قرار داشتند و همان طور که از خود نمایشنامه و غالب اقتباسهایش هم برمیآید، مسئله لیدی مکبث، مسئله فرزند است که کارگردان، خوانشی روانشناسانه و کمسابقه را از این جهت ارائه میدهد.
مکبث زار- ۱۳۹۷
ابراهیم پشتکوهی اولین بار سال ۸۸ نسخه رنگولعاب جنوبیزدهاش به مکبث را روی صحنه برد. او که در این نسخه مکبث را با آئین زار درآمیخته بود، پس از آن بارها و بارها این نمایش را در اجراهای مختلفی عرضه کرد تا این که آخرین بار در روز جهانی تئاتر، آن را به مسکو هم برد. این نسخه که با نام کامل «تنها سگ اولی میداند چرا پارس میکند مکبث» هم به صحنه رفته، نگاه کارگردان برای بازخوانی یک اثر کلاسیک خارجی در قالب آئینهای سنتی و بومی مناطق کشور را میرساند. نگاهی که پشتکوهی درباره آن به ایران تئاتر گفته است: «از نظر من علت موفقیت این اثر تلفیق فرهنگ شرقی با یک نمایشنامه غربی و استفاده از المانها و آیینهایی مثل زار، کبوکی و کاتاکاری است، که ایجاد یک شکل جدید کرده و باعث شده که این نمایش در غرب طرفداران زیادی پیدا کند».