حرفهای که زندگیام را وقف آن کردهام هنوز هم سوءظنبرانگیزترین، ترسناکترین و بدنامترین تخصص پزشکی است. هیچ جنبش ضدتخصص قلبی وجود ندارد که طرد دکترهای قلب را بخواهد. هیچ جنبش ضدتومورشناسیای نیست که با درمان سرطان مبارزه کند. اما جنبش ضدروانپزشکی علنی و قدرتمندی وجود دارد که خواستار کوچک کردن و لجام زدن بر جامعهی روانپزشکان و حتی ریشهکن کردن آنهاست. (ص. ۱۹-۱۸)
این جمله بخشی از مقدمه کتاب دکترهای اعصاب؛ داستانهای ناگفته روانپزشکی به قلم جفری لیبرمن است که ژانویه سال ۲۰۱۶ چاپ و روانه بازار کتاب شد. این کتاب در ۹۰ هزار کلمه هر آنچه را از تاریخچه علم روانکاوی و روانپزشکی، سیر تشخیص و درمان بیماریهای روانی و رسواییهای مگوی این گاو پیشانی سفید دنیای پزشکی لازم است بدانید خلاصه میکند. آنچه این اثر غیرداستانی را خواندنی میکند، در کنار روایت و نثر شیوایی که دارد، سابقه و دانش نویسنده در حوزه روانپزشکی است.
جفری لیبرمن یک روانپزشک آمریکایی با تخصص در حوزه شیزوفرنی و روانپریشیهای مربوطه است که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ ریاست انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) را برعهده داشت. لیبرمن که در حال حاضر استاد روانپزشکی دانشگاه کلمبیاست، علاوه بر تحقیق درباره زیستشناسی عصبی، داروشناسی و درمان شیزوفرنی، دامنه فعالیتهای حرفهای خود را به آگاهیافزایی درباره بیماریهای روانی، بهبود خدمات درمانی مربوط به سلامت روان و انگ زدایی از مبتلایان به این بیماریها نیز گسترش داده است.
این روانپزشک برجسته در کتاب دکترهای اعصاب پشت پرده تاریخ رشته روانپزشکی را برای خواننده فاش کرده و به اشتباهات فاحشی که این شاخه از علم پزشکی را بین مردم بدنام کرد، اذعان میکند، آن هم به زبانی ساده و کاملا قابل فهم. درهمتنیدگی رویدادهای تاریخی با تجربیات شخصی نویسنده، به خواننده کمک میکند راحتتر با سوژه تخصصی کتاب ارتباط برقرار کند.
کتاب دکترهای اعصاب سه بخش اصلی دارد که به ترتیب به مقوله تشخیص بیماریهای روانی، درمان آنها و تجدید حیات فکری در حیطه روانپزشکی میپردازند. لیبرمن در فصل اول سیر تاریخی پاسخ علم روانپزشکی به این سوال که بیماری روانی دقیقا چیست را دنبال میکند و در فصل دوم نشان میدهد زیگموند فروید با تعریفی که از بیماری روانی ارائه داد، چگونه «روانپزشکی را بیش از نیم قرن به برهوت فکری کشاند» (ص. ۶۹).
در فصل سوم این کتاب که بیماری روانی چیست؟ ملغمهای از تشخیصها نام دارد، میخوانیم که چطور «درمانگران در غیاب نظام دقیق علمی، مستعد بودند تا ارزشها و شهودهای خودشان را به زندگی روانی بیمارانشان تحمیل کنند» (ص. ۱۲۵) و این غیبت محسوس چطور در اوایل دهه ۷۰ میلادی حرفه روانپزشکی را به لبه انقراض رساند.
لیبرمن در فصل بعد از معیارهای فاینر میگوید که براساس دادهها گردآوری شدند و اساس مرجعی معروف به انجیل روانپزشکی را تشکیل دادند، مرجعی در طبابت بالینی مورداستفاده قرار گرفت و اعتبار از دسته رفته این رشته را تا حدی ترمیم کرد.
فصل پنجم فصلی جالب و تکاندهنده درباره روشهای درمانی عجیبوغریب و ترسناکی است که در تلاش برای پر کردن خلأ درمانهای اثربخش ارائه و پذیرفته شدند، تب درمانی، اغمادرمانی، لوبوتومی و درمان تشنجی جمعی از این روشها بودند.
لیبرمن در فصل ششم کتاب دکترهای اعصاب از آن مینویسد که چطور سرانجام پای داروها به دنیای روانپزشکی باز شد و در فصل هفتم از تحولاتی سرنوشتساز چون پیدایش روش درمان شناختی- رفتاری در علم رواندرمانی میگوید. در بخشی از این فصل آمده است:
حوزه روانپزشکی که زمانی راکد و بیحرکت بود، در دهه اول قرن بیستویکم، به مدد ظهور فناوریهای تصویربرداری مغزی، علوم اعصاب، ژنتیک و گسترش پیشرفت داروشناسی جدید و رواندرمانی نشانههای حرفهای را بروز داد که در حال تجدید حیات فکری است. (ص. ۲۷۹)
در فصل ۸ کتاب لیبرمن درباره ریشه بروز اختلال استرس پس از ضربه روحی یا PTSD میخوانیم و در فصل ۹ از نقش اینترنت در باز کردن درهای کثرتگرایی به روی علم روانپزشکی. فصل آخر این کتاب به اهمیت انگ زدایی اجتماعی از بیماریهای روانی میپردازد و سیر پیشرفت این جنبش را در فیلمهای هالیوودی نیز بررسی میکند.
دکترهای اعصاب را نشر نو امسال با ترجمه ماندانا فرهادیان در ۱۱۰۰ نسخه چاپ و روانه بازار کرد.