به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، یک ماه از سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و ششمین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا گذشته است و اصلاح طلبان به عنوان جریان سیاسی ناکام در این انتخابات، پروسه ارزیابی دلایل شکست و چرایی ناکامی خود در این انتخابات را آغاز کرده اند تا از این رهگذر بتوانند به راهکاری همه جانبه، متناسب با شرایط کنونی کشور با قابلیت اجرا در سیستم سیاسی دست یابند. مرور گفت و گوهای مطبوعاتی و اظهارنظرهای اصلاح طلبان طی روزهای گذشته، دو محور اصلی و اساسی را نشان میدهد؛ محور نخست انتقادات صریح و ضمنی از جبهه اصلاحات به عنوان نهاد تصمیمگیر در انتخابات است و محور دوم ارائه پیشنهاداتی برای عبور از شرایط انفعال کنونی و تلاش برای باقی ماندن در عرصه سیاست ایران. این باقی ماندن خود میتواند به دلیل تازهای برای انشقاق تبدیل شود آنگاه که در پس آن این پرسش مطرح شود که عبور از انفعال موجود و استراتژی آینده بر چه مبنایی استوار است؟ اصلاحات، به اصلاح تن خواهد داد تا برای انتخابات ۱۴۰۰ آماده شود یا اصلاح اصلاحات در گفتمان و دیدگاه و روش خواهد بود تا برای درک نیازهای جامعه ایران آماده شود؟
جبهه اصلاحات و ماموریت ناکام انتخاباتی
نهاد اجماعساز اصلاح طلبان یا همان جبهه اصلاحات در حالی با حضور ۳۱ حزب اصلاح طلب و ۱۵ شخصیت حقیقی اصلاح طلب کار خود را از اوایل اسفند ماه سال گذشته آغاز کرد که برای پیروزی در انتخابات راه دشواری در پیش داشت و این راه زمانی دشوارتر شد که نامزدهای مورد نظر این نهاد در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم ردصلاحیت شدند. پس از رد صلاحیتها، تصمیم نهاد اجماعساز عدم حمایت از نامزدهای حاضر در رقابتهای انتخاباتی بود. این تصمیم تا پایان مناظرهها پابرجا بود اما پس از آن، دو دستگی در حمایت از یکی از نامزدهای نزدیک به اصلاحات آغاز شد و به نظر میرسد تا به امروز هم ادامه داشته است.
انتقادها از عملکرد این نهاد ادامه دارد و گروهی حتی از هیاهو و فشارهای نفوذیهای اصلاح طلب به «سیدمحمد خاتمی» رییس دولت اصلاحات برای حمایت از نامزدی خاص سخن میگویند. هرچند این موضوع از سوی برخی از نزدیکان رییس دولت اصلاحات تکذیب شده و تنها به وجود اختلاف نظر اشاره شده است با این همه وجود اختلاف مشخص است. دو تفکر قدرت محور و جامعه محور، شورای اتحادآفرین اصلاح طلبان را انشقاق داده و شرایط را برای رسیدن به یک استراتژی مشخص سخت کرده است. «عباس عبدی» فعال سیاسی اصلاح طلب علت دو جناح شدن اصلاحطلبان در موضوع مشارکت در انتخابات را به دلیل آغاز مرحله گسست دانسته است. این گسست اما از سوی دیگر چهرههای اصلاح طلب قابل ترمیم مینماید به طوری که «حسن رسولی» عضو جبهه اصلاحات که پیش از این پیشنهاد آغاز فرآیند بازسازی سازمان اصلاحات را داده بود؛ از تشکیل اتاق فکر اصلاحطلبان در قالب اینکه چه باید کرد؛ خبر داده و درباره جزییات این اتاق فکر گفته است: مناسبات مختلف مورد بررسی و اصلاح قرار می گیرد از ارتباط با مردم، ارتباط با قدرت و حاکمیت، ارتباط با جریانات رقیب، ارتباط درون جریانی. هم در سطح نظری و رفتاری، یک جریان زنده برای اینکه پویاییاش را حفظ و ادامه حیاتش را تضمین کند حتما همانند یک سیستم باید به طور متناوب خود را بازسازی کند.»
برای بازسازی اما مسیر آسانی پیش روی اصلاح طلبان نیست. هر انتخابی میان دو گزینه حضور به هر شکل در انتخابات و کنار کشیدن از پروسه رسیدن به قدرت؛ مزایا و معایبی دارد که به راحتی نمیتوان از کنار آنها گذشت و تفکری را بر تمام طیفهای اصلاح طلب تفهیم کرد. اقناع گروهی از آنها که به گفته سعید حجاریان منفعت محور هستند، دشوار خواهد بود. این دشواری اما تنها یک روی سکه است و روی دیگر اقناع جامعه به پذیرش مجدد اصلاح طلبان به عنوان جریان فکری و سیاسی است. جامعه ای که این روزها به آسانی نمیتواند بار دیگر به این جریان اعتماد کند.
پیشنهاداتی برای گذار از انفعال
تحلیل اشتباهات گذشته و ارائه پیشنهادات برای آینده، این روزها در گفت و گوهای چهره های اصلاح طلب بسیار دیده و شنیده میشود. تلاش برای ارائه راهکارهایی به منظور عبور از شرایط انفعالی این روزها افزایش یافته و هریک از شخصیتهای حزبی و ایده پردازان اصلاح طلب در این زمینه پیشنهادات و دیدگاههای خود را ارائه می کنند. «سعید حجاریان» از ایده پردازان اصلی جریان اصلاحات؛ در شرایط کنونی اصلاحطلبی را معلق می داند و معتقد است: «تنها راه برونرفت تعیین و بازآرایی گفتمان و آرمان و استراتژی و سازمان است. به هر میزان بر این چهار مؤلفه تمرکز شود، میتوان آینده بهتری را تصور کرد. اما باید مراقب بود که تحت عنوان بازسازی اصلاحات، اصلاحطلبی از کارکرد و معنای واقعیاش تهی نشود.»
حجت الاسلام «عبدالواحد موسوی لاری» عضو مجمع روحانیون مبارز با اشاره به اینکه اصلاحطلبان هم باید در شیوه ها و روش هایشان تجدید نظر کنند تا زبان مردم را پیدا کنند؛ گفته است: «اصلاح طلبان نباید در آسمانها باشند اما مردم روی زمین حرکت کنند. مردم مشکل معیشت دارند ما در مورد موضوعات دیگری صحبت میکنیم. من چندان ناامید نیستم از اینکه اصلاح طلبان یک نگاه اجماعی نسبت به تعدادی از مواردی که برای توسعه کشور لازم است به تفاهم برسند.»
«سیدهادی خامنهای» دبیرکل مجمع نیروهای خط امام هم تصریح کرده است: «شرط اول ترمیم رابطه ما اصلاحطلبان با بدنه اجتماعیمان این است که اولا بهصورت جدی گذشته خود را نقد کنیم. ثانیا در این مسیر صادقانه رفتار کنیم تا مردم به این باور برسند که آنچه میگوییم ریاکاری، تظاهر و تبلیغات نیست.»
«غلامعلی رجایی» مشاور مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی معتقد به پایان کار اصلاح طلبی نیست اما برای اصلاحات روزهای سختی پیش بینی کرده است. «غلامرضا ظریفیان» اصلاحات را رو به افول دانسته و «محمود علیزاده طباطبایی» ضمن انتقاد از اصلاح طلبانی که حاضر به دادن هزینه نبودند؛ پیشنهاد داده است که اصلاحطلبان برای روشنگری تلاش کنند.
«محسن آرمین» هم گفتمان اصلاح طلبی به تعریفی که تاکنون محور فعالیت اصلاح طلبان بوده است را ناتوان از حل مشکلات دانسته و تاکید کرده است: «این گفتمان باید مورد تجدید نظر و بازنگری قرار گیرد و متناسب با نیازها، این مرحله از تحولات اجتماعی و سیاسی کشور به روز شود.»
اصلاح اصلاحات با کدام هدف؟
در تحلیل هریک از پیشنهادات و یا اجرایی شدن هریک از آن ها؛ اصلاح طلبان باید به یک پرسش اساسی پاسخ دهند؛ از اصلاح اصلاحات چه انگیزه و نیتی را دنبال میکنند؟ آیا پیروزی در انتخابات سه یا چهارسال آینده مجلس و ریاست جمهوری است؟ یا اصلاحات در تکاپوی بازگشت به گفتمانی است که بستر رای ۲۰ میلیونی را برای خاتمی در سال ۷۶ فراهم ساخت؟ به نظر میرسد طیف بزرگی از اصلاح طلبان با قطعیت به این نتیجه رسیده اند که تا نوسازی و بازنگری در گفتمان و خواست و خطوط قرمز خود نداشته باشند؛ دیگر نمیتوانند برای انتخابات آینده امیدی به پیروزی داشته باشند. اگر نتوانند در ماه ها و سال های باقی مانده بار دیگر اعتماد مردم را به دست آوردند نمیتوانند به سیاست ورزی قدرت محور هم متکی باشند؛ به نظر می رسد موسم انفصال برخی از طیفهایی که خود را اصلاح طلب میخواندند با گروههای دیگر این جریان فرا رسیده است؛ مگر آنکه هر دو جریان به درک مشترکی از شرایط خود رسیده و راه بازگشت به بطن جامعه را بیابند.